☫
💌 #عنــد_ربّهــم_یــرزقــون
خاطرهای از زبــان همســــر شهیــد:
وقتی به گلزارشهدا میرفتیم دست
بچهها را نمیگرفت و من علـت این
مسئله را جویا شدم. او گفت در این
مکان فرزندانی هستند که پدرانشان
شهید شده و با این عمل من ممڪن
است آنها حســرت بخورند و ما ڪه
نمیتوانیــم برای آنها ڪاری انجــام
دهیم حداقل آنها را ناراحت نڪنیم.
🌹 #شهیـــد داود توکلــیتبــار
#نمونه_خاطره
@shahidhojatrahimi
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
قسمتی از وصیتنامه شهید...
خدایا من خواهان شهادتم؛
نہ بہ این معنی ڪه از زندگی ڪردن در این دنیا خستہ شده ام؛
و خواستہ باشم خود را از دست این سختی ها و ناملایمات دنیوی خلاص ڪنم؛
بلڪه می خواهم شهید شوم تا اگر زنده ام، موجودی نباشم ڪه سبب جلوگیری از رشد دیگران شوم؛
تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران ڪند و نهال ڪوچڪی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری ڪند ...
#سردار_شهید_حاج_یدالله_کلهر
@shahidhojatrahimi
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
💗شهادت بدون رضایت مادر مورد قبول واقع نمی شود💓
یک روز میلاد آمد پیش من و گفت: مادر دارم میروم رزمایش لباس نظامی بگیرم که من متوجه شدم رفتنش جدی است و خودش برگشت به من گفت: مادر چند جا ثبت نام کردهام اسمم درنیامده است و باید تو برایم دعا کنی که این دفعه مقدمات سفرم فراهم شود. خیلی خونش برای رفتن میجوشید. میلاد دید که من با رفتن او خیلی بیتابی میکنم، گفت: مادر 💕شهادت هم "بدون رضایت مادر" مورد قبول واقع نمیشود💕 و از تو میخواهم برای رفتنم رضایت کامل داشته باشی...💜
🌹 شهید مدافع حرم میلاد بدری
@shahidhojatrahimi
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
🌹#شهـــید_محمدحسین_محمدخانۍ
ناراحتبود،
بهش گفتم محمدحسین چرا ناراحتۍ؟
گفت: خیلۍ جامعہ خراب شدھ،
آدم بہ گناه مۍافته.
رفیقش گفت: خداتوبہ رو
براۍ همین گذاشته...
و گفتہ ڪہ من گناهاتون رو میبخشم.
محمدحسین قانع نشد و گفت:
وقتۍ یہ قطرھ جوهر مۍافتہ
رو آینہ، شاید دستمال بردارۍ و قطرھ رو پاڪ کنۍ، ولۍ آینہ کدر میشه..
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
@shahidhojatrahimi
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
وقتی براۍ خدا باشی ،
تو را آنقدر مشهور مـےکند کھ
عالم تو را بشناسد ..
ثمره اخلاص و معامله با خدا این است .
#شهیدِخوشنام . #شهید_ابراهیم_هادی ♥
@shahidhojatrahimi
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
✍ محمدرضا زیاد قرآن تلاوت میکرد.
یک قرآن جیبی داشت
که همیشه همراهش بود.
هر زمان فرصت داشت مشغول
قرائت میشد آن هم با تدبر و دقت.
#شهید_تورجی_زاده...🌷🕊
@shahidhojatrahimi
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
__هرچه از اخلاقش بگويم كم است،
بسيار مهربان بود در مدت كوتاه زندگي با هم بحثي نداشتيم،
هميشه مرا مهديه خانم صدا ميكرد،
حنانه را خيلي دوست داشت وقتي قصد رفتن داشت صداي لالايياش را ضبط كرد و گفت در نبودم صدايم را براي حنانه بگذار تا با صداي من بخوابد.
در اجتماع هم بسيار فعال و شبيهخوان روز عاشورا بود، هميشه از شهدا حرف ميزد و يادواره شهدا و بنر شهدا را خودش كار ميكرد.
#شهید_روحالله_طالبی...🌷🕊
@shahidhojatrahimi
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
از همان بچگی فرق محرم و نامحرم را میدانست..
معلمِ دبستان حسین بعد از مراسم تشییع گفت: در دوران ابتدایی قرآن را بسیار زیبا تلاوت میکرد.. از بس زیبا خواند آمدم دستم را روی شانهاش بگذارم دیدم این بچه حیا میکند و عقب عقب میرود..
#شهید_حسینمعزغلامی 🕊🌹
#شبتون_شهدایی
@shahidhojatrahimi
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
🌱 در دفترچه یادداشتش، از کارهایی که مقید به انجامشان بود
لیستی تهیه کرده بود به این شرح:
خوشرفتاری با مردم، ذکر روزهای هفته، غذا خوردن با خانواده، اطلاع از اخبار، مسواک و بهداشت فردی، ورزش و پیادهروی، دروغ نگفتن، ادب در کلام، محاسبه اعمال روزانه...
گاهی به سراغ دفترچه میرفت
و این موارد را مرور میکرد
تا خیالش از بابت عمل به تمامی آنها آسوده باشد...
🍃 #شهید_یدالله_قاسم_زاده
@shahidhojatrahimi
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
قسمتی از وصیتنامه شهید...
خدایا من خواهان شهادتم؛
نہ بہ این معنی ڪه از زندگی ڪردن در این دنیا خستہ شده ام؛
و خواستہ باشم خود را از دست این سختی ها و ناملایمات دنیوی خلاص ڪنم؛
بلڪه می خواهم شهید شوم تا اگر زنده ام، موجودی نباشم ڪه سبب جلوگیری از رشد دیگران شوم؛
تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران ڪند و نهال ڪوچڪی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری ڪند ...
#سردار_شهید_حاج_یدالله_کلهر
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
دعوتنامه عروسی مان را خودمان نوشتیم.
کارتهای عروسی را که توزیع می کردیم، جای برخی مهمانان را خالی دیدیم..
شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی(ع)، امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل(ع)، امام جواد(ع)، امام موسی کاظم(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسگری(ع)
بعد دعوتنامه ها را به عموی آقامرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند.
برای حضرت مهدی(عج) هم نامهای مخصوص نوشتیم.
حتی برگه هایی را برداشتیم و در آن احادیث و جملات بزرگان را نوشتیم و بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آنکه عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد.
🌷شهید مرتضی زارع🌷
📎به روایت همسر شهید
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
توی اتاق نشسته بودیم که پدرم از در وارد شد. حمید به احترامش تمام قد ایستاد و بعد از نشستن پدر نشست. حواسم به این رفتار هایش بود. هیچ وقت ندیده بودم جلوتر از بابا راه برود. اعتقاد داشت که اگر انسان می خواهد در زندگی خیر ببیند باید این موارد را در رفتار با پدر و مادرش رعایت کند
#شهید_حمید_سالاری_جائینی