خاطرات_شهدا 🌷
🔹بچه ها را جمع کردند👥 توی میدان صبحگاه پادگان؛ قرار بود #آیت_الله_موسوی اردبیلی برایمان سخنرانی کنند🎤. لابلای صحبت هایشان گفتند: #امام فرمودند، من به پاسدارها خیلی علاقه دارم💞، چرا که پاسدارها #سربازان_امام_زمان (عج) هستند.
🔸کنار #محمود ایستاده بودم و سخنرانی را گوش می دادم🎧. وقتی آیت ا... اردبیلی این حرف را گفتند، یک دفعه دیدم محمود رنگش عوض شد😨؛ بی حال و #ناراحت یک جا نشست😓
🔹مثل کسی که #درد_شدیدی داشته باشد. زیر لب می گفت: "لا اله الا الله" تا آخر سخنرانی همین اوضاع و #احوال را داشت. تا آن موقع این جوری ندیده بودمش🚫.
🔸از آن روز به بعد هر وقت #کلاس می رفت، اول از همه #کلام_امام را می گفت، بعد درسش📖 را شروع می کرد.
🔹می گفت: اگر شما کاری کنید که #خلاف اسلام باشد، دیگه #پاسدار نیستید❌، ما باید اون چیزی باشیم که #امام می خواد👌.
#شهید_محمود_کاوه
@Shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🔹 شهید رادمهر به روایت سردار رستمیان :
◾️در یکی از ماموریت ها یک تیم عملیاتی در منطقه عمومی روستای میرافضل بخش چهاردانگه شهرستان ساری در یک هوای برفی مشغول گشت و پیگیری امورات عملیاتی بودندحیوانی (سگ) بهشون نزدیک شد زوزه می کشید و به دور بچه ها می چرخید.
◾️ #محمود به دوستانش گفت. بچه ها، این سگ گرسنه هست وتوله هم دارد. باید کمکش کنیم. محمود ادامه داد که من سهمیه ناهار خودم را به سگ می دهم. مقداری نان و.... را ریز کرد و جلوی سگ ریخت و سگ مشغول خوردن شد.
◾️ محمود خیلی خوشحال از اینکه به وظیفه انسانی اش عمل کرده بود سپس از حیوان دور شدند بعد از مدتی زمان ناهارسیده بود. گوشه ای نشستند تا ناهار بخورند.
◾️هرجه تعارف کردند محمود ناهار نخورد گفت من سهمیه خودم را به حیوان دادم و حقی ندارم. ایثارگذشت اودرهرشرایطی نمونه و بجا بود....
♥️ #شهید_محمود_رادمهر
❤️ @shahidhojatrahimi
🔹به عبدالله بگو نماز صبحش قضا نشه...
🔸بعد از شهادت محمود بود یک روز به علت کار در زمین روستا ، خسته و مانده برگشتم خانه که استراحت کنم. از قضا مهمان آمده بود و نتوانستم زود بخوابم. دیگر تا بخوابم دیروقت شد و باعث شد، نماز صبحم قضا شود
🔸بیدار که شدم، نمازم را خواندم و دوباره رفتم روستا مشغول کار در زمین بودم که عباس از رفقای مشترک من و #محمود که در عملیات جعفرطیار در خانطومان با ما بود، با من تماس گرفت
🔸بعد از احوال پرسی گفت:حاجی! راستش موضوعی هست که روی گفتنش را به شما ندارم! از او خواستم راحت باشد و مطلبش را بگوید. گفت:دیشب خواب محمود را دیدم. به من گفت: «به عبدالله بگو هیچ وقت نگذارد نماز صبحش قضا شود!»
🔸با شنیدن حرف های عباس پاهایم سست شد و روی پاهایم نشستم. دو ساعت همانجا نشسته بودم. دیگر نتوانستم به کارهایم ادامه دهم. برایم یقین شده بود که محمود زنده است و کنار ما بر کارها و اعمالم ناظر است...
📚منبع: #کتاب #شهید_عزیز "مجموعه خاطرات شهید #محمود_رادمهر " به روایت صالحی جانشین وقت لشکر۲۵کربلا در خانطومان.
❣ @shahidhojatrahimi
#خاطرات_شهدا
🌷| یکی از بچه ها به #شوخی پتویش را پرت کرد طرفم.
اسلحه از دوشم افتاد و #خورد توی سر کاوه.
کم مانده بود سکته کنم ؛
سر #محمود شکسته بود و داشت خون می آمد.
با خودم گفتم: الان است که یک #برخورد ناجوری با من بکند.
چون خودم را بی تقصیر می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، #چیزی گفت ، جوابش را بدهم.
او یک دستمال از تو جیبش در #آورد ، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون.
این #برخورد از صد تا توی گوشی برایم سخت تر بود.
در حالی که دلم می سوخت ، #با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن ،
همانطور که می خندید گفت: مگه چی شده؟
گفتم: من زدم #سرت رو شکستم ، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده ،
همان طور که خون ها را پاک #می_کرد ، گفت:
این جا کردستانه ، #از این خون ها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست.
چنان مرا شیفته #خودش کرد که بعدها اگر می گفت بمیر ، می مردم ...|🌷
#سردارشهیدمحمود_کاوه
📕 یادگاران
🆔 @shahidhojatrahimi
🌟 #نماز_شهیدان
#شهید_کاوه
🔻 شده بود #پاسدار محافظ بیت #امام_خمینی . شب که امام میایستاد به نماز#محمود میرفت از آن بالا امام را نگاه می کرد و لذت می برد.🤗
🔰 اولین بار که از بیت#امام آمد مرخصی، دیدیم محمود، محمود دیگری شده😳. نمازهاش هم عوض شده بود. کیف میکردی نگاه کنی. 😍
[این تأثیر مشاهده نماز امام❤️خمینی بود]
📚 برگرفته از کتاب یادگاران، #شهید #محمود_کاوه ، صفحه ۹ و ۱۰.
✨ #شبتون_شهدایی ✨🌙
@shahidhojatrahimi
ندیدم بگذارد کسی لباسش را بشوید.
علی قمی این کار را کرد.ولی #محمود سریع تلافی کرد رفت لباس علی را شست گفت
"بار آخرت باشد به حرفم گوش نمی کنی آ."
وقت غذا هم می رفت توی صف،پشت سر بچه ها می ایستاد غذا می گرفت.
اگر آشپز می شناختش می خواست غذایش را چرب تر کند غذای نفر قبلی یا بعدی را برمی داشت،می گفت
"تا تو باشی دیگر پارتی بازی نکنی."
#شهید_محمود_کاوه