هدایت شده از ❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
4_5992229111706157800.mp3
4.27M
╭━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╮
#حدیث_نور
💚امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:💚
مشورت با عاقل خیر خواه، خجستگی، برکت، رشد و توفیقی از سوی خداست.
╰━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╯
🕊🔻
عشــــــــــق یعنی:
جوان باشــے
خوش سیما باشـے
و شهوتت در اوج خودش باشد
ولــــــــــی...
فقط بخاطر
رضایت خـــــدا و امام زمانت
👈گناه نکنی👉
#گناه_ممنوع⛔️
#شهید_محسن_حججی
💐گفتند: زنده اے؟؟
گفت: هنوز نہ !!
و من، حیران
ڪہ ماندن را "حیات"
و رفتن را "ممات" پنداشتم ...🍃
🌷#شهید مرتضی عبدالهی🌷
#بدون_تو_هرگز ۷
"افکار منفی"
🔺 پدرم از داماد طلبه اش متنفر بود.
بر خلاف داماد قبلی، یه مراسم عقدکنان فوق ساده برگزار کرد!
با 10 نفر از بزرگ های فامیل دو طرف، رفتیم محضر
بعد هم که یه عصرانه مختصر،منحصر به چای و شیرینی !!!
👌 هر چند مورد استقبال علی قرار گرفت😌
🔷 اما آرزوی هر دختری یه جشن آبرومند بود و من بدجور دلخور! 😪
هم هرگز به ازدواج فکر نمی کردم، هم چنین مراسمی!
هر کسی خبر ازدواج ما رو میشنید شوکه می شد.
همه بهم می گفتن ،هانیه تو یه احمقی!😏
⭕️ خواهرت که زن یه افسر متجدد شاهنشاهی شد به این روز افتاد، تو که زن یه طلبه بی پول شدی دیگه می خوای چه کار کنی؟😏
💢 هم بدبخت میشی هم بی پول!
به روزگار بدتری نسبت به خواهرت مبتلا میشی! دیگه رنگ نور خورشید رو هم نمی بینی!
💢 گاهی اوقات که به حرف هاشون فکر می کردم ته دلم می لرزید
😢😰
گاهی هم پشیمون می شدم اما بعدش به خودم می گفتم دیگه دیر شده
من جایی برای برگشت نداشتم...
🔹از طرفی هم اون روزها طلاق به شدت کم بود. رسم بود با لباس سفید می رفتی و با کفن برمی گشتی
حتی اگر در فلاکت مطلق زندگی می کردی باید همون جا می مردی!
واقعا همین طور بود ...
💢 یه روز می خواستیم برای خرید عروسی و جهیزیه بریم بیرون، مادرم با ترس و لرز زنگ زد به پدرم تا برای بیرون رفتن اجازه بگیره، اونم با عصبانیت داد زده بود و گفته بود:
از شوهرش بپرس😠
و قطع کرده بود!
🔺 مادرم به هزار سعی و مکافات و نصف روز تلاش، بالاخره تونست علی رو پیدا کنه.
صداش بدجور می لرزید
با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا
می خواستیم اگه میشه برای خرید جهیزیه بریم بیرون...😢
ادامه دارد...
۞﷽۞
۰•●✺ عِشْـــــقْ نِــوِشْتْ✺●•۰
❣پندنامه شهدا
⚜قسمت #هشتم
#رفاقت_تا_خدا
کانال شهید
■حجٺ الله رحیمے■
💙 @Shahidhojatrahimi
#تب_نماز_جماعت
🌷در سال شصت و سه در پادگان ابوذر بوديم . علی حيدری از بچه هايی بود كه كارهای خطاطی پادگان را انجام مى داد. در مراسم دعای توسل، ايشان امام حسين (ع) را ديده بود كه وارد مجلس شده بودند.
🌷ايشان از امام حسين (ع) قول شهادت، تاريخ، روز و حتی عملياتی را كه در آن به شهادت مى رسند، مى گيرند. ايشان مى دانستند كه در عمليات بدر هم بود كه بر اثر بمباران شيميايی دشمن به شهادت رسيدند.
🌷اين برادر كه چنين سعادت بزرگی داشت، به نماز جماعت خيلی اهميت مى داد. در جزيره مجنون كه بوديم، يك روز ديديم مريض شده است. بعد از شهادت ايشان بود كه فهميديم، علت تب و مريضی او چيست....
🌷....قضيه از اين قرار بود كه روز قبلش، موقع نماز جماعت، مسئول او بهش گفته بود، يك پلاكارد ضروری و فوری هست كه بايد نوشته شود. و آن روز نتوانسته بود در نماز جماعت شركت كند....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
✨﷽✨
🔹میدونی اعتماد به خدا یعنی چی؟
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ(ع) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ...
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!!
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎل...
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ...
ﻭلی وقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی!!! ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ !!!
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ میفرمایند: ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍی ﺑﺮ ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ مگر آنکه روزی او بر عهده خداست...
ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند، دريا آرام شد و آنها صيد تور صيادان شدند!! آشوب های زندگی حكمت خداست. ازخدا، دل آرام بخواهيم، نه دريای آرام!
دلتان همیشه آرام بایادخدا🌸
〰❁🍃❁🌺❁🍃❁〰
#یکشنبه_های_علوی
#لبیک_یا_علی
ز بس خاك نجف نزد خداوند آبرو دارد
تيمم با غبار معبرش، شأن وضو دارد
#شکر_خدا_که_نام_علی_در_اذان_ماست
〰❁🍃❁🌺❁🍃❁〰
✨ سردار سلیمانی برگرد......✨
✨ این جماعت امنیت نمیخواهند ، آرامش زیر دلشان زده ، سردار از سوریه برگرد و مدافعان حرم را هم با خودت بیاور !!!
✨ بگذار در کرمانشاه و همدان و تهران با آنها بجنگیم ، مگر کودک سوری گناه کرده که تاوان حفظ امنیت ایران را بدهد ، آنهم امنیت جاده چالوس _کرج ، که در روز شهادت امام صادق زدند و رقصیدند.
✨ بگذار ناله کودکان ایرانی هم بلند شود ، مگر خون آنها رنگین تر از خون کودکان یمن است. سردار سلیمانی برگرد!!!!
✨ بگذار جنگ شود ، برجام اصلا برای جنگ است. بگذار موشکهای آمریکایی آرامش تهران را بهم زنند و در زیر آوار زنانی را که در بغلشان سگ خانگی خوابیده از زیر آوار بیرون آورند . بگذار مردم ایران در صف طولانی یک قرص نان بایستند . این جماعت فقط تلگرام میخواهند. آزادی میخواهند. استادیوم آزادی مختلط میخواهند!!!!
🍃 سردار سلیمانی برگرد.......
✨ بگذار جنگ وارد خاک ایران شود. تا جوانانی که میگویند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران بروند از ایران دفاع کنند. چرا فقط سپاه و بسیج باید خون بدهند. بگذار آقا زاده ها هم کشته بدهند. بگذار جوانی که شعار میدهد رضاخان روحت شاد، روحش شاد شود.
🅿 سردار سلیمانی برگرد.......
✨امنیت زیاد هم خوب نیست. اصلا هر چیزی زیادش خوب نیست. قدرش را نمیدانند. بگذار صدای هواپیمای جنگی آرامش تهران را بهم بزند. بگذار دختران بزک کرده و بی حجاب دنبال پناهگاه باشند و فرصت آرایش و پیرایش نداشته باشند. بگذار جنگ شود تا مرد از نامرد جدا شود!!!!
🍃 سردار سلیمانی برگرد......
✨ نمایندگان مجلس در خوابند ، فقط روزی که داعش به مجلس حمله کرد بیدار شدند، بگذار از خواب گران برخیزند. سردار سلیمانی برگرد ، امنیت برای این جماعت مهم نیست. این نمایندگان قدرت میخواهند و ثروت. صندلی مجلس برایشان شیرین است. بگذار از زیر آوار مجلس بیرونشان بیاوریم. بگذار برجام جلوی موشکهای اسراییل بگیرد ، اگر میتواند !!!!!!
✨ امنیت زیاد شده ، دزدان بیت المال با خیال راحت دزدی می کنند. مؤسسه مالی و اعتباری بنام امام معصوم میزنند و ربا میدهند و ربا میخورند. بگذار آرامش آنها بهم بخورد. بگذار پولهای حرامی که با افزایش سکه و دلار جمع شد خرج آواربرداری شود. !!!!
👆 سردار سلیمانی برگرد. .......
#شهدای_امنیت
آیت الله مجتبی تهرانی
پدرم ازعبد الکریم کفاش پرسیده بود ،چرا امام زمان علیه السلام به دیدن تو می آید؟
سید عبدالکریم گفت:حضرت به من فرمود:چون تونفست راکنارزده ای من به دیدارت می آیم.
@shahidhojatrahimi
#طنز_جبهه
خرمشهر بوديم !
آشپز وكمك آشپز ، تازه وارد بودند و با شوخي بچه ها ناآشنا . آشپز ، سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب ها رو چيد جلوي بچه ها .رفت نون بياره كه عليرضا بلند شد و گفت : (( بچه ها ! يادتون نره ! ))
آشپزاومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلوي هر نفر ورفت . بچه ها تند نون هارو گذاشتند زير پيراهنشون . كمك آشپز اومد نگاه سفره كرد . تعجب كرد . تند و تند براي هرنفر دوتا كوكو گذاشت ورفت .
بچه ها با سرعت كوكوها رو گذاشتند لاي نون هائي كه زير پيراهنشون بود . آشپز و كمك آشپز اومدن بالا سر بچه ها . زل زدند به سفره . بچه ها شروع كردند به گفتن شعار هميشگي :(( ما گشنمونه ياالله ! )) .
كه حاجي داخل سنگر شد و گفت: چه خبره ؟ آشپز دويد روبروي حاجي و گفت : حاجي ! اينها ديگه كيند ! كجا بودند! ديوونه اند يا موجي ؟!! .
فرمانده با خنده پرسيد چي شده ؟ آشپز گفت تو يه چشم بهم زدن مثل آفريقائي هاي گشنه هرچي بود بلعيدند !! آشپز داشت بلبل زبوني ميكرد كه بچه ها نونها و كوكوهارو يواشكي گذاشتند تو سفره . حاجي گفت اين بيچاره ها كه هنوز غذاهاشون رو نخوردند ! آشپز نگاه سفره كرد . كمي چشماشو باز وبسته كرد .
با تعجب 😳سرش رو تكوني داد و گفت : جل الخالق !؟ اينها ديونه اند يا اجنه ؟! و بعد رفت تو آشپزخونه ..هنوز نرفته بود كه صداي خنده ي بچه ها سنگرو لرزوند ...😂😂
🌺 @shahidhojatrahimi
👈 " موبایل "📱 در دنیا ممکن است کوچک باشد و کم وزن ...❗️
👈 اما در آخرت...
تحمـــ¤ــل گناهانی که عاملش شده
شاید خیلی سنـــ[🔥]ــگین باشد...
#تلنگر{🚫}
وقتی به خواستگاری اومد شرط گذاشت و تاکید کرد: «هرکجا مظلوم باشد آرام نمیشینم و برای دفاع میروم» شرطش را قبول کردم، هفت سال بعد به آرزویش رسید.
به روایت همسر
🌷شهید #احمد_عطایی🌷
😢😢😢
#شهیدانه
دیروز از هرچه بود گذشتیم
امروز از هرچه بودیم گذشتیم
آنجا پشت خــــاکریز بودیم
و اینجا درپناه میز ...
دیروز دنبال گـمنامی بودیم
و امروز مواظبیم ناممان گم نشود
جبهه بوی ایمان میداد
و اینجا ایمانمان بو میدهد
آنجا بردرب اتاقمان مینوشتیم
یاحسین فرماندهی ازان توست
الان مینویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید
آنجا لباس ها یکجور و خاکی بود
ولی حالا همه کت شلواری شدهاند
و روی آن مهر یقهآخوندی زده اند
آنجا با اینجا خیلی فرق داشت
خیلی ...
الهی !
نصیرمان باش تا بصیر گردیم
بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم
آزادمان کن تا اســـیر نگردیم
#وصیتنامهسردارشهیدشوشتری
دوسٺ شہید ڪہ دآشٺہ باشے
نیاٰزے بہ عشقہـاٰے بیخودے ندآرے؛
میدونے یڪے حواسش بہٺ هسٺـ،
یڪے ڪہ اومده ٺـآ وصلٺ ڪنہ بہ خـدآ!
شرط اینـ خوشبختے فقـط
رفاقٺـ ٺـا شہادٺہ💚🍃