eitaa logo
جهادگران آسمانی
147 دنبال‌کننده
309 عکس
83 ویدیو
1 فایل
🔶 #آسمان را سخت دلتنگیم؛ 🔶 خوشا که #آسمان شکافته شود و به بال عاشقی اوج بگیریم. 🔷 درست مثل #آسمانی‌ها 🌷 دبیرخانه کنگره ملی شهدای جهاد وخدمت
مشاهده در ایتا
دانلود
دو کبوتر یک پرواز.mp3
3.39M
یادنامه ای از شهیدان و ، دو دانشجوی جهادگری که پس از سالها کار جهادی، مزدشان را از شهدای گمنامی گرفتند که برای بازسازی قبورشان به آنجا رفته بودند و در همان روز موعود آسمانی شدند.... متن و خوانش: 🌷 دبیرخانه کنگره ملی شهدای جهاد وخدمت https://eitaa.com/shahidjahadi
"مجموعه مستندِ ، روایت ایثار و عشق بی‌پایان شهدای جهادگریست که گرد غربت و بی‌مهری مسئولین، بر چهره آسمانیشان نشسته است. امروز میهمان یکی دیگر از خانواده‌های معزز شهدای جهادگر بودیم. خانواده شهید سیدمحسن موسوی که در حین خدمت به سیل زدگان در سال ۹۸ در شهر اهواز، با حادثه تصادف، روح بلندش آسمانی شد و نام شهید بر تارک پیشانیش ثبت گردید. حالا که مادرش با صدایی لرزان اما سرشار از افتخار از فرزند شهیدش می‌گوید، می‌توان عمق این فداکاری را لمس کرد. هر واژه‌ای که بر زبان می‌آورد، تصویری از صبر، دلتنگی و غروری آمیخته به اشک را در ذهنم می‌سازد. انگار روح شهید در این لحظه حضور دارد، در نگاه مادر، در لرزش صدایش، در خاطراتی که با عشق مرور می‌کند. این فقط یک مستند نیست؛ این تکه‌ای از تاریخ ایثار است که باید برای همیشه در دل‌ها زنده بماند." ✍ 🌷 دبیرخانه کنگره ملی شهدای جهاد وخدمت https://eitaa.com/shahidjahadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند ؛ روایتی از دو شهیده جهادگر به نامهای خانم «فاطمه فلاحی» و «اعظم السادات افضلی» که در حین بازگشت از فعالیت جهادی، با سانحه تصادف، روحشان به ملائک الهی پیوند خورد و اسمشان در کتاب شهدا ثبت گردید. 🌷 دبیرخانه کنگره ملی شهدای جهاد وخدمت https://eitaa.com/shahidjahadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستندِ ؛ روایت کوتاهی از زندگی شهید نوجوان، جهادگر بسیجی، ؛ که در مسیر کار جهادی با سانحه تصادف، روحش آسمانی شد.... 🌷 دبیرخانه کنگره ملی شهدای جهاد وخدمت https://eitaa.com/shahidjahadi
14.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یک صلوات چه ها که نمیکنه... یک جوان تازه داماد درِ خونه امام رضا علیه السلام با یک صلوات کنایه آمیز چی نصیبش شد🥲😭 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از جهادگران آسمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستندِ ؛ روایت کوتاهی از زندگی شهدای جهادگر: و که در جریان کمک به سیل زدگان استان خوزستان، به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. 🌷 دبیرخانه کنگره ملی شهدای جهاد وخدمت https://eitaa.com/shahidjahadi
... یادنامه‌ای کوتاه از شهید جهادگر: 📃قسمت اول محمــدحسین دریــس، زاده اصفهان؛ شهری که درختان سرو بلند، همچون نگهبانانی بی‌صدا در کنار رودخانه زاینده‌رود ایستاده بودند و هر روز به آرامی از کنار این رود می‌گذشتند، انگار که زمان برایشان متوقف شده بود. اما این درختان و رودها، تنها نشانه‌هایی از دنیای بیرون بودند. دنیای درونی محمدحسین، در دل خانه‌ای کوچک در اصفهان، همچنان در دنیای افکار و تخیلات خودش جاری بود. در سال‌های کودکی، دست‌های کوچک او نه تنها به اسباب‌بازی‌ها علاقه داشتند، بلکه در دل شب‌های خاموش، کتاب‌های رنگ و رو رفته‌ی پدر را برمی‌داشت و در دنیای کلمات غرق می‌شد. کتاب‌ها برای محمدحسین، نه تنها وسایل آموزش بلکه رفقای صمیمی‌ای بودند که در روزهای تنهایی و شب‌های پر سوالش، به او همراهی می‌کردند. در آن روزهای دور، هنگامی که در حیاط خانه، آفتاب گرم تابستان زمین را می‌بوسید، او در کناری نشسته بود و در دل دنیای کتاب‌ها، مسیرهای دور و دراز را طی می‌کرد. وقتی خانواده‌اش به قم نقل مکان کردند، محمدحسین همچون نهالی جوان که ریشه در خاک سرزمین‌های جدید می‌زد، به این شهر روحانی نیز ریشه زد. قم، شهری که در هر گوشه‌اش عطر علم و معرفت پیچیده بود، برای او همچون دریاچه‌ای بی‌پایان بود که در آن می‌توانست همیشه به جستجو بپردازد. او در مسجدهای کوچک و بزرگ، در میان صف‌های نمازگزاران و در کنار روایات و کلمات اهل علم، وجودش را می‌یافت. ⏪ ادامه در پست بعد... 🌷 دبیرخانه کنگره ملی شهدای جهاد وخدمت https://eitaa.com/shahidjahadi
... یادنامه‌ای کوتاه از شهید جهادگر: 🗒قسمت دوم هر روز از میان این درختان بلند علم و معرفت، عطر کلمات جدید را استشمام می‌کرد و دلش بیشتر و بیشتر به سوی درختان پرثمر علم کشیده می‌شد. اما زمانی که دوران جوانی فرا رسید، محمدحسین به دانشگاه پزشکی اراک رفت تا در دنیای علم پزشکی همچون درختی ریشه‌دار و استوار شود. ولی قلب او، که همیشه پر از شور و شوق خدمت به مردم بود، در این مسیر نمی‌توانست تنها به علم پزشکی بسنده کند. محمدحسین می‌دانست که درمان جسم، کافی نیست. او به همان اندازه که در دل شب‌ها در حال مرور کتاب‌های پزشکی بود، در دل روز، به فکر مردمی بود که در روستاهای دورافتاده و مناطق محروم، از ابتدایی‌ترین نیازهای زندگی بی‌بهره بودند. او دست به کار شد و وقتی مسؤولیت قرارگاه جهادی مهاجر به او سپرده شد، دل به دریا زد و شروع به کار کرد... گروهی از دانشجویان پرشور که در دل شب‌ها همچون ستارگان در آسمان تاریک در حال درخشش بودند، برای خدمت به مردم محروم راهی روستاها می‌شدند. محمدحسین همچنان که در دل شب با قلم خود جریانات روزانه‌اش را می‌نوشت و مراقب نفس بود، روزها در دل روستاها می‌دوید تا دست‌های نیازمندان را بگیرد. ⏪ادامه در پست بعد 🌷 دبیرخانه کنگره ملی شهدای جهاد وخدمت https://eitaa.com/shahidjahadi