قبل از #عمليات يک گلوله به بازوی سردار شهید برونسی خورد. برای مداوا به بيمارستاني در يزد منتقل شد. او فقط مي خواست تا عمليات شروع نشده به منطقه برود؛ اما چون دكترها اجازه این کار را به او نمي دادند، لذا به دامان #اهل_بیت متوسل شد. مثل باران اشك مي ريخت واز آنها می خواست #فرج و گشايشي در كارش بدهند.
┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄
در حال گريه خوابش برد. شايد هم بين خواب و بيداري احساس کرد #حضرت_عباس علیه السلام دارند به طرف او مي آيند. حضرت به طرف بازوی او دست برده و چيزي از آن بيرون آورده و فرمودند: «بلند شو، دستت خوب شده. » بعد از اين خواب هرچه برونسی به دكتر می گفت: من خوب شده ام، دكتر باور نمي كرد و به او می گفت: بايد عكس بگيرم. شهيد برونسي به دکتر گفت : به شرط اينكه به كسي چيزي نگويي ماجرا ی خوب شدنم را به شما می گویم. وقتي دکترها از دست او عكس گرفتند هيچ اثري از گلوله در آن دیده نمی شد . دكترها با #گريه او را از بیمارستان بدرقه كردند.
#سردار_شهید_عبدالحسین_برونسی
#عِنْدَرَبِّهِمْيُرْزَقُون
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷جانم مولا علی وحضرت زهرا
وصال حیدر و یارش مبارک
وصال یاس ودلدارش مبارک
ازالطاف و عنایات الــهی
رسیده حق به حقدارش مبارک
🌷فرا رسیدن سالروزپیوند الهی
امام علی(ع)وحضرت زهرا(س)
بر همه مسلمانان جهان مبارک باد
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ تصویری فرمایشات حضرت آیتالله بهجت:
🌟«ختم سوره واقعه در دوشنبه اول ماه، جهت ازدیاد روزی»🍃
🔸 سؤال: [دستورالعملی برای] ازدیاد روزی [بفرمایید]، مسبب ازدیاد [روزی چیست]❓
🔹آقا: بله! گفتهاند، تجربه کردهاند همین ختم واقعه را [حتی] در غیر دوشنبه اول ماه به جا آوردهاند، دیدهاند همان آثار را دارد.
🔸سؤال: [منظورتان از] واقعه همان [ختم] شب شنبه است❓ ختم واقعهای که شب شنبه میخوانند❓
🔹آقا: [خیر!] ختم دوشنبه [منظور است]!
[به طوریکه چنین است که] اگر اول ماه قمری [مصادف با روز] دوشنبه شد، در آنجا وارد شده است؛ اما تجربه کردهاند که نه خیر! [چنین شرایطی ضروری نیست]، اصلاً ۱۴ روز هم لازم نیست، عوض دوشنبه، شنبه خواندن هم لازم نیست! [حتی] در یک مجلس جمع شدهاند و این عدد (یعنی تعداد مجموع سورهها در چهارده روز) را خواندهاند و دیدهاند مؤثر است.
🔸سؤال: آقا عددش چه تعداد است؟
🔹آقا: [مجموع] عدد تا چهارده[روز] چقدر میشود❓[جمع] اعداد از یک تا چهارده روز [یعنی ١٠۵ سوره واقعه].
📚درس خارج فقه، کتاب حج، ٢۶ آذر ١٣٨۶
@sardaraneashgh
🌹 #شهیدحسین_لشگری
📃خاطره ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد.
💢وقتی بازگشت از او پرسیدند:
این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟
◽️و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را مرور می کردم.
◽️سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت،
⚪️قرآن را کامل حفظ کرده بود،
⚪️زبان انگلیسی می دانست
⚪️و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود.
🌷حسین می گفت:
از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم!
🌷بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود!
عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم،
این را بگویم که من مدت ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم...
📚خاطرات دردناک.ناصر کاوه.
@sardaraneashgh
💠 جهیزیه حضرت زهرا سلام الله علیها :
◀️ لباس عروسی (که البته شب ازدواج آن را به زنی نیازمند بخشید)
◀️ چارقد و روسری
◀️ قطیفه مشکی بافت خیبر
◀️ تخت خواب بافته شده از برگ خرما
◀️ دو عدد تشک با روکشی کتان که داخل یکی لیف خرما و داخل دیگری پشم گوسفند بود
◀️ چهار عدد بالش که از چرم طائف که داخل آن گیاه خوشبوی بوریا قرار گرفته بود
◀️ یک تخته بوریای بافت بحرین
◀️ آسیاب دستی
◀️ لگن مسی
◀️ مشک چرمی
◀️ کاسه و ظروف چوبی
◀️ مشک برای حمل آب
◀️ چند کوزه و ظروف گلی
📚 الأمالي - الشيخ الطوسي - ص 41
💠 مدت زمان نامزدی:
◀️ یک ماه (برخی 3 یا 5 ماه گفته اند)
📚 بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 43 ص 94
💠 مهریه زمینی:
◀️ چهارصد مثقال نقره (قیمت زره امیرالمومنین که فروختند و خرج وسایل زندگی کردند)
📚 مكارم الأخلاق - الشيخ الطبرسي - ص 207
💠 آماده سازی مراسم عروسی:
◀️ پیامبر صلی الله علیه و آله به زنان مهاجرین و انصار و دختران عبدالمطلب دستور داد تا مقدمات را آماده کرده، حضرت زهرا سلام الله علیها را همراهی کنند، شادی کنند و تکبیر بگویند و شعر بخوانند اما سخنی که مورد رضای خداوند نیست نگویند.
📚 بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 43 ص 115
💠 شام عروسی:
◀️ پیامبر فرمودند غذای عروسی باید غذای خوبی باشد. گوشت و نان توسط پیامبر و روغن و خرما توسط امیرالمومنین تهیه شد.
◀️ دعوت کردن از مهمان ها و مشخص کردن آنها نیز به امیرالمومنین سپرده شد.
📚 الأمالي - الشيخ الطوسي - ص 42
💠 مرکب عروس:
◀️ اسب خاکستری رنگ
@sardaraneashgh
😂😂 شادزی_طنزجبهه
یکروز به تعدادی از رزمندههای نبل و الزهراء درس میداد.👮♀
وسط درس دادن ناگهان همه دراز کشیدند!😂😂
به عربی پرسید:«چتون شده؟» گفتند:«شما گفتید دراز بکشید!»😁😂
فهمید سوتی داده😂🤦♂
به روی خودش نیاورد. گفت:«میخواستم ببینم بیدارید یا نه😂😂😂
#شادزی_طنزجبهه
#سالروز__پیوند_آسمانی_حضرت_علی_علیه_السلام_وحضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها_مبارک💖🌺
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 امام خامنه ای: در 25 سالگی ازدواج کردم
💐 انتشار به مناسبت روز ازدواج
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹کلیپ بسیار زیبا
🗓 اول ذیحجه سالروز ازدواج حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها بر همگان مبارک
🎙مولودی خوانی: حسین #طاهری
#عید_غدیر
#نجابت_ایرانی
#حجاب
@sardaraneashgh
#زندگينامه
#شهید_سیدمهدی_جودیثانی
شهید مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران سید مهدی جودی ثانی فرزند سید حسین در تاریخ 14 تیر 1362 در یک خانواده مذهبی و فرهنگی در شهرستان درگز استان خراسان رضوی دیده به جهان گشود.
از ابتدای زندگی خویش با توسل به ائمه اطهار(ع) و ولیزمان خویش رهبر معظم انقلاب در تلاش برای برقراری عدل و اهتزاز پرچم جمهوری اسلامی ایران بود.
او در سال 1383 با توجه به علاقه به اسلام و انقلاب برای حفظ و حراست از سرزمین مادری خویش با به تن کردن لباس مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران پای در راه جهاد گذاشت.
وی حدود ۸ سال در سخت ترین نقاط مرزی کشور در استان خوزستان خدمت کرد. شهید جودی از مداحان اهل بیت (ع) و یک ارتشی ولایت مدار و پا در رکاب بود.
پس از حمله گروهک تروریستی تکفیری داعش به صورت داوطلبانه خواستار حضور در جبهه های دفاع از حرم حضرت زینب(س) شد. شوق شهات در وجود این ارتشی دلاور سبب حضور وی در سوریه، مرکز مقاومت در برابر تکفیر و تکفیری شد.
شهید سید مهدی جودی ثانی در تاریخ 20 تیرماه سال 1396 در سن 34 سالگی در نبرد با تکفیری ها در سوریه به شهادت رسید و به آسمان پر کشید.
پيكر پاک و مطهر شهيد سيد مهدي جودي ثاني از مدافعان حرم حضرت زينب(س) پس از انتقال به ایران روز جمعه 23 تیر ماه سال 1396 با حضور اقشار مختلف مردم، خانواده های شهدا و جمعی از نیروهای نظامی و انتظامی از مهدیه مشهد تا حرم رضوی تشييع شد.
پیکر این شهید شهید مدافع حرم پس از طواف دور ضریح ضامن آهو و اقامه نماز در حرم مطهر رضوی، بعد از مراسم نماز جمعه مشهد تشییع و به بهشت رضا انتقال داده شد.
پس از قرائت تلقین و وداع جانسوز خانواده دوستان و آشنایان پیکر مطهر شهید مدافع حرم سید مهدی جودی ثانی در کنار دیگر شهیدان در گلزار شهدای بهشت رضا آرام گرفت.
پدر شهید با اشاره به نحوه شهادت سید مهدی از قول یکی از همرزمانش می گوید: در عملیات آخر سید مهدی با توپخانه موضع 107 دشمن را منفجر میکند و به نحوی خسارت بر آنها وارد میکند که منجر به عقب نشینی و آزادسازی آن منطقه می شود؛ اما به دلیل کینه ای که از سیدمهدی و دوستش پیدا کرده بودند از پشت مواضع آنها را با کاتیوشا از فاصله نزدیک می زنند؛ پیکر مهدی هم انگار که یک سنگ به شیشه خورده باشد متلاشی می شود.
حاج سید علی پدر شهید سید مهدی جودی ثانی درباره او می گوید: در واجباتش هیچ گاه تاخیر نمیکرد و خود را ملزم به اجرای مستحبات کرده بود. فراموش نمیکنم آخرین باری که به مشهد آمد ماه رمضان بود، وقتی که روزه خواری مردم را میدید به من میگفت: «خداوند آن قدر مهربان است که در ماه روزه به مردم فرصت داده است که اگر مشکلی داشته و نتوانستند روزه بگیرند در انظار نباید روزه بخورند و حرمت خداوند را بشکنند» از این مسئله خیلی ناراحت بود و روحیه او را در این مدت خراب کرده بود؛ اما در مواجهه با روزهخواران با ملایمت برخورد میکرد و تذکر میداد. زیرا معتقد بود با محبت همه مشکلها بر طرف میشود؛ اگر جوانی را میدید که راهاشتباهی را برگزیده است ابتدا با او دوست میشد و سپس هدایتش میکرد.
@sardaraneashgh
🔶همسرش رزمنده ی حزب الله است که در سوریه دو دستش رو از دست داده و جانباز شده...
🔹محمد انگشتی نداره که حلقه به دست کنه
اما باهاش ازدواج کرد چون میدونه که اون دنیا دست گیرش میشه
❣مبارکت باشه عروس خانم
درود به راه زینبی ات...
#محمد_علوش
#همسران_جانبازان
#ازدواج_موفق
#همسفر_بهشتی
@sardaraneashgh
💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚
#دامــــــاد_حضــــــــرتــــــ_مـــــــادر...
#زندگـی_به_سبڪــ_شهـــدا
👈 هر وقت ڪه مـادر واسه سـر و سامـون دادن پسـرش نقشه ای میڪشید ... ميگفت:"بچه های مردم تیڪه پاره شدن ... افتادن گوشه ڪنار بیابونا ... اون وقت شما می گید ڪاراتو ول ڪن بیا زن بگییییر ...؟!!!" 💔
👈 با همه این اوصاف ... وقتی پیام حضرتــ امام (ره ) رو شنید ... راضـی شد و مادر و خواهرشو فرستاد برن خواستگاری ... ولی بهشون نگفته بود ڪه این خانوم همسر شهیدن ..! تجربه زندگی مشــــتــرڪو داشتم ... بعد شهادتــ همسرم ...۶ مـــاه هــر چـــــی خـواســـتـگـار اومده بود ردشون
ڪــــردم ...نـمــی خـواســـتـم قـبــول ڪنــم ...اولش ...جوابم به مصطفی هم منفی بود ...! پـیــغـام فرستاد:"امـــــــام گـفـتـن: بــا هـمـســــــــرای شُـــــــــهــدا ازدواج کـنـیــد . قـبـــول نـڪــــردم ، گـفـتـــم:"تــا ســــالگرد همسرم بـایــــد صــبــر ڪـنـیــد💔 ..."گفتش:"شــــمــاســــــیـّـدیــن ... مـیخـوام دومــــــاد حـضـــــرت زهــــــــــــرا (سلام الله عليها) بـشــــــم ... دیـگــــه حـرفــــی نـــزدم و قبول ڪردم ...💍
👈 یه ڪارت دعـوت واسه امام رضـا (عليه السلام) نوشته بود که فرستادش مشهد 💌
یه ڪـارت هم واسه امام زمان (عج) ڪه انداخت تو مسجد جمڪـران ... 💌 یه کارت هم واسه حضرت زهرا و حضرت معصومه (سلام الله عليها) بُردش قم و انداخت تو ضريح ڪـريمه اهل بيت ... 💌
👈 درست قبل عروسی ...حضرت زهرا (سلام الله علیها ) اومده بودن به خوابش به بی بی عرض کرد : "خانوم جان ...! من قصد مزاحمت واسه شما نداشتم ؛ حضـرت تو جوابش فرموده بود : چـرا بايد دعوت شما رو رد ڪنیم ...؟ چرا به عروسیتـون نیایم ؟ ڪی بهتر از شما ...؟ ببین ... همه مون اومـدیم ... شما عزیـز ما هستی مصطفـی جـان 💚💚💚
دو هفتــه بعد از عـروسیــمون هم دستـم را گذاشـت تـوی دست مـادرش و گفت : دوسـت دارم دختـر خوبـی برای مادرم باشـی و رفت جبهـه .💔
#گـر_نگاهـی_به_ما_ڪـند_زهــرا_س💚💚
👈ڪـــاری ڪــنیم ڪــه در مجالسمـــــون
ورود ممنــــوع بـــرای مادرمـــــون نداشتــــه باشیــــم .👉
✍همسر بزرگوار شهید مصطفی ردّانی پور
#خاطرات_ناب
#زندگی_به_سبک_شهدا
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@sardaraneashgh
۲۱تیر سالروز تولد شهید حججی مبارک
فرازی از وصیت نامه شهید:
از همه خواهران و از همه زنان امت رسوال الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند، مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود، مبادا چادر را کنار بگذارید.
همیشه الگوی خود را حضرت زهرا(سلام الله علیها) و زنان اهل بیت پیامبر قرار دهید، همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید آن زمانی که حضرت رقیه (سلام الله علیها) خطاب به پدرش گفت:
غصه حجاب من را نخوری بابا جان
#حجاب
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥انتشار برای اولین بار؛ صحبت های جالب یک آقازاده مدافع حرم که 40 روز پیش به شهادت رسید
🔹شهید عبدالله زاده فرزند فرمانده سابق حفاظت اطلاعات ناجا 13 خرداد امسال در تدمر سوریه به شهادت رسید
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهید
خداوند بعضی وقتا براتبلیغ
یه چیزی.. برای بزرگ دادن عظمت
یک موضوعی
یک حادثه را می آفریند..
#_سالروز تولد#_حججی
#_محسن#_حاج قاسم
#_مدافعان حرم
@sardaraneashgh
#زندگينامه
#شهید_قاسم_غریب
شهید قاسم غریب در تاریخ 1361/1/1 در روستای سیدمیران به دنیا آمد . بستر رشد اجتماعی این شهید بزرگوار طبقه کشاورز و زحمتکشی بود که با نون حلال شیرمردانی چون قاسم غریب را تحویل جامعه داد.
او فرزند دوم خانواده ای بود که سه برادر و یک خواهر را در خود جای داده بود. محمدرضا غریب پدر شهید قاسم غریب در حالی که زمین زراعی زیادی نداشت با سختی و مشقت فراوان فرزندان خود را تربیت کرد .
شهید مدافع حرم قاسم غریب دوران تحصیلات ابتدایی را در دبیرستان شهید صادق تازیکه سیدمیران گذراند و دوراه راهنمایی را نیز در همان روستا به مدرسه آزادگان رفت. او برای تحصیل در مقطع دبیرستان عزم گرگان کرد و دردبیرستان شهید رجایی گرگان مشغول تحصیل شد.
قاسم غریب در سال 1379 بعد از اخذ مدرک دیپلم در کنکور دانشکده افسری دانشگاه امام حسین (ع) شرکت کرد و قبول شد و رسما به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد.
او 5 سال بعد در سال 1384 در شهر قم با خانم اعظم السادات حسینی خادم افتخاری مسجد جمکران ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر6 و 8 ساله بنام های امیرعباس و محمد امین بود.
او بعد از ازدواج به شهر مقدس قم رفت و تا پارسال در این شهر زندگی می کرد . طی این سالها او در میدان رزم با گروههای انحرافی پژاک و منافقین داخلی مجاهدانه جنگید تا اینکه یک چشم خود را از دست داد و همچنین 4 ترکش نیز در بدن وی جاخوش کرد.
بعد از جانباز شدن از ناحیه چشم ، به توصیه پزشک که باید برای حفظ چشم دیگر مناطق مرطوب را برای ادامه کارت انتخاب کنی ، وی به زادگاهش گلستان آمد و مدتی در سپاه استان و بعد از آن نیز به گردان های تکاور تیپ مردم پایه سپاه نینوا پیوست.
اما این موجود پرخروش و رزمنده شجاع را یارای دوری از نبرد و میدان رزم نبود و با درک صحیح از شرایط روز و عربده کشی تکفیری های مزدور اسراییل ، آهنگ سوریه کرد و داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به به این کشور رهسپار شد.
قاسم بعد از انتقال همسر و فرزندان و زندگی خود به شهر قم ، به سوریه رفت و به مبارزه با تکفیری ها پرداخت و این دومین مرحله ای بود که او برای دفاع از حریم حضرت زینب (س) به سوریه می رفت و آخرین باری بود که وطن را می دید و در 24 رمضان سال 94 در ارتفاعات تلمور سوریه برای همیشه از میان ما پر کشید.
به گواه اکثر همرزمان ، دوستان ، هم محلی ها و خانواده اش او را جز با “شربت شهادت” نمی شد سیر کرد و آنقدر ذوب در ولایت و دوستدار ائمه اطهار سلام الله علیها بود که ذره ای از تلاش برای نجات مسلمین بر نمی داشت. او مداحی بود که آخر مداحی هایش جمله “شهادت آرزومه” را زمزمه می کرد و آخرش هم به این مقام نایل شد.
قاسم غریب خلیان هلی کوپتر نیز بود و تصویری که مشاهده می کنید در سال 87 در جمع یگان ویژه پاسداران در معیت فرماندهی معظم کل قوا حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای و سرلشکر عزیز جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران ، سید یحیی رحیم صفوی مشاور فرماندهی کل قوا گرفته شده است که خلبان این هلی کوپتر شهید قاسم غریب بود.
@sardaraneashgh
💥یادی ازشهدا💥
دعای خاص یک نوعروس پای سفره عقد
🌷🌷🌷 فاطمه سادات از تنها آرزوی همسرش سر سفره عقد میگوید: «در حالیکه صیغه عقد داشت جاری میشد محمد درگوشم زمزمه کرد: میگویند در این زمان است که خدا آرزویت را برآورده میکند. میشود برای من آرزوی شهادت کنید؟ با شنیدن این حرف برای لحظهای دست و پایم سست شد اما برق چشمانی که در نگاه ملتمس محمد بود مرا راضی به انجام خواستهاش کرد.»
محمد کامران فردای عروسی عازم سوریه شد و پس از مدتی به خیل شهدای مدافع از حرم پیوست.
محمد در سوریه حاج احسان شد
«حاج احسان» تنها یک نام یا کنیه برای خطاب محمد در میان دوستان مدافع حرمش نبود بلکه صفتی برازنده این شهید جوان بود. از دوستان و همرزمان شهید روایت شده که او هر شب سر ساعت مشخصی غذای گرم سهم خود و اضافه غذاهای دست نخورده را جمع میکرد و با وجود مشکلات امنیتی آنها را به جنگزدههای سوری میرساند. طوری که این خانوادهها عادت کرده بودند و سر همان ساعت منتظر او بودند.
حاج احسان یک نجوای همیشگی هم داشت و آن این بود: «سر زینب (س) به سلامت/ سر نوکر به درک»🌷🌷🌷
شهیدمحمدکامران
شهدا نگاهی
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@sardaraneashgh