eitaa logo
شهید جمهور
172 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نام من را بنویسید بدهکار حرم لقبم را بنویسید گرفتار حرم شده مضمون تمامیّ غزلهام دفترم هم شده مجموعه ی اشعار حرم خط خطیهای مرا نمره ندادید، که هیچ خط زدید اسم مرا از صف زوار حرم اصلاانگار زیادی تر از این سائل نیست حسم این است شدم،نوکر سربار، حرم بارها هم شده گفتم به خودم، بیچاره یک کمی زار بزن، نوکر بی عار حرم زائران تو همه مثل گل و گلزارند این وسط من شدم انگارفقط خار حرم برده ای هستم و بی قیمتی ام کشته مرا کاش من را بفروشید به بازار حرم حال من سخت وخیم است، دوایی بفرست یک عیادت بکن از نوکـرِ بیمار حرم دل من سوخته از دوری شش گوشه ی تو آتش حسرتش افتاده به نیزار حرم کاشکی خانه ی من کرب و بلا بود حسین بود، همسایه ی دیوار به دیوار حرم 💔 این شب جمعه دلم خیلی گرفته یاحسین کـربلا را بسته اند، آقا بگو من چه کنم @sardaraneashgh
✅مادرشهید: ۴ روز بعد از شهادت اصغر رفت و امد در منزل زیاد شد، همش به فکر این بودم که یه خانه تکانی حسابی انجام بدم، چند وقت بعد از مراسم سالگرد این فرصت پیش آمد، شروع کردم به شستن فرش و موکت خانه و نظافت آشپز خانه... دو روزی بود که به طول انجامیده بود، یکی از همسایه ها امد و گفت: رقیه خانم دیشب خوابِ اصغر را دیدم بهم سفارش کرد که بیایم و به تو در خانه تکانی کمک کنم، گفتم: خیره ان شاالله، خندیدم و اهمیت چندانی ندادم با خود فکر کردم از روی دلسوزی میخواهد کمک کند اصغر را بهانه کرده، اما نفر بعدی و نفر بعدی هم با همین مضمون مراجعه کردن، الهی قربون محبت پسرم برم اون زنده است اون می بیند و درک میکند، اصغر برایم نیروی کمکی فرستاده بود تا مادر خسته نباشد که مادر دست تنها نباشد، خیلی به فکر من و خانواده بود و تمام تلاشش را میکرد که من دست به سیاه و سفید نزنم. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وصیت نامه شهید 🌷 اگر میخواهید دنیا و آخرتتان تضمین شود,از مصائب آخرزمان درامان باشیدو عاقبت به خیر شوید,بصیرتتان راافزایش دهید,اطاعت از ولایت فقیه را بر خود واجب بدانید. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی از آخرین دیدار شهید سلیمانی با مادرش؛ بازنشر به مناسبت سالروز درگذشت مادر شهید سلیمانی 🌷 برای شادی روح مادران شهدا علی الخصوص مادر شهید سلیمانی فاتحه‌ای قرائت کنید @sardaraneashgh
فرمانده گردان میثم تعریف می‌کند: وقتی زمزمه ی عملیات فتح المبین شروع شد برای اولین بار به پادگان دوکوهه آمدیم و سردار عشق حاج احمد متوسلیان آنجا بودند و به تازگی تیپ حضرت رسول تاسیس شده بود پنج دقیقه قبل از تحویل سال بود حاج احمد مرا صدا کرد و گفت آقا سید ابوالفضل یک ذکر ناد علی بگو و سالمان را با این ذکر ادغام کردند و بهمین دلیل عملیات فتح المبین برایمان فتح الفتوح شد در آن عملیات من در گردان حبیب بودم و پرچم دار آن محسن وزوایی بود راه را گم کردیم محسن جلو رفت و نماز خواند و لحظاتی بعد گفت همه از اینجا برویم پس از شهادتش بود که فهمیدیم محسن وزوایی خدمت امام زمان(عج) رسیده بود نیم ساعت راه رفتیم پس از آن شهید وزوایی بالای یک ارتفاع رفت و فقط یک شلیک کرد و با همان یک تیر ۹۴ قبضه توپ را به غنیمت گرفتیم... در عملیات فتح بلندی های بازی دراز بشدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت با وجود درد بسیار ناله نمی کرد و به یکی پزشکان که از مقاومت او در برابر درد ابراز شگفتی کرده بود گفت آقای دکتر من هر چه بیشتر درد میکشم بیشتر لذت میبرم و احساس میکنم از این طریق به خدای خودم نزدیک میشوم @sardaraneashgh
السَّلاَمُ عَلَى مُفَرِّجِ اَلْكُرُبَاتِ... سلام بر تو ای مولایی که آخرین امید درماندگان، به دستان گره گشای توست. سلام بر تو و بر روزی که گره از کار عالم باز خواهی کرد. 🌸الهم عجل لولیک الفرج🌸 @sardaraneashgh
فرازی از وصیت‌نامه دانش‌آموز شهید حسن اکرمی: «امام زمان (عج) را از یاد نبرید که نامه اعمال ما هر هفته به دست آقا می‌رسد و نگذارید نامه اعمالتان جلوی آقا امام زمان سیاه باشد.» @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهید جلال افشار بعد از شهادت؛ عکسش را بردیم محضر آیت الله بهاء الدینی. جلال را خوب می شناخت. اصلا موقع اذان که می شد، می گفت :اون که اذان رو با معنی می گه بیاد بگه. حالا خبر شاگرد عارف مسلکش را آورده بودند برایش. صورت جلال افشار را توی قاب نگاه می کرد و اشک می ریخت. به ما گفت: امام زمان از من یک سرباز خواستن، منم آقای افشار رو معرفی کردم. حالا این اشک ها، اشک شوقه. ▪️ منبع: کتاب جلوه جلال _روایت رضا عباسی @sardaraneashgh
به شهید برونسی پیشنهاد کرده بودیم مسئولیت فرمانده تیپ را قبول کند. و هرچه اصرار کردیم ایشان قبول نکردند ، یک روزی آمد گفت مسئولیت تیپ را قبول می کنم. دلیلش را پرسیدم گفت ، دیشب خواب امام زمان(ع) را دیدم ایشان گفتند این مسئولیت را قبول کن شما می توانید. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 کلیپ | سنگین ترین قسم؛ 🤲اللّهم عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری (س) @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای فرج (الهی عظم البلاء) با چهره های شهدای عزیزمون، بسیار جالب... @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی شهید مجید قربانخوانی با شهید مرتصی کریمی که به واقعیت پیوست @sardaraneashgh
◾️ نبودی طعنه خار بیابان پای ما را زد زبان کوفه خیلی حرف‏‌ها را پشت بابا زد میان راه دستی گوشوار از گوش من چید وبه دور از چشم‏‌هایت زخم سیلی بر رخ ما زد. 🏴 شهادت مظلومانه بنت الحسین علیه‌السلام، حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها تسلیت باد. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عزاداری شهید در حرم حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها ▪️ به مناسبت سالروز شهادت سلام‌الله‌علیها @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠دومين امام جمعه ى تبريز كه سند شهادت و توسط حضرت علیه السلام به ايشان ابلاغ شد. خود شهيد ماجرا را اينگونه توضيح مى دهد: من در دو چيز نسبت به خودم شك كردم. يكي اينكه به من مى گويند: «سيد اسدالله» آيا واقعا از اولاد پيامبر هستم!؟ و ديگر اينكه آيا من لياقت آن را دارم كه در راه خدا شوم يا نه؟ 💠روزى به (ع) رفته و در آنجا با ناله و زارى از امام خواستم كه جوابم را بدهند. پس از مدتى يك شب امام (ع) را در خواب ديدم كه بالاى سر من آمدند و دستى به سرم كشيدند و اين جمله را فرمودند: «اى فرزندم! تو شهيد مى شوى.» جواب دو سوال من در آن جمله بود. امام فرمود: «فرزندم، يعنى من از اولاد ايشان و هستم، و ديگر اينكه به من دادند كه شهيد شوم.» 💠در بيست شهريور سال ١٣٦٠ پس از اتمام ها و ، ايشان مشغول نماز مستحبي بود توسط يكى از منافقان كوردل با نارنجك به شهادت رسيد. 📚کتاب تا کربلا، صفحه ٧١ الى ٧٥ سالروز شهادت @sardaraneashgh
✍ دست نوشته شهیدی برسنگ مزارش : "هیچ بدنی درمقابل آنچه روح اراده آن را می کند ناتوان نیست به امید آنکه درتمـام احوال مراقبت از خـود بکنیم..." 🌷 🌷 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اون روز با یا حضـرت رقیـه(س) به راه افتادیم. خیلی عجیـب بود، ماشین ڪنار یڪ خــرابـه خـامـوش شد. به آقا جعفر گفتم: رمـز یا رقیـه است و این هم خـرابـه، حتما پیدا می ڪنیم» ڪنار جـاده دو شهیـد پیدا شد و من هم روضه خـرابـه شـام خواندم. گفتم یڪ شهیـد دیگر هست، باید پیدا شود. خیلی گشتم، اثری نبود. خبر رسید ڪه دو پیڪر دیگر نیز پیدا شد. به راه افتادیم. وقتی پیڪرها را دیدیم، یڪی از آنها جسـد یڪ عـراقی بود. به آقا جعفر گفتم: رمـز، دختـر سه ساله، محل ڪشف، ڪنار خـرابه، تعـداد شهیـد، سـه تا به تعـداد سن حضـرت رقیـه. @sardaraneashgh
🕊 🌷در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۴ بعد از نماز صبح عملیات شروع مـیشه ڪه ساعت ده صبح دونفر از نیروهاش ڪـه اتفاقا از بچه محلی هاش بودند به شهــادت می رسند و ساعت دوازده ظهر ڪه تعداد شهدا به دوازده نفر رسید و آقامرتضی ڪه ڪلا بهم ریخته بود درخواست ماشین میڪنه تا شهدا رو به عقب ببرند بعد از اومدن ماشین تویوتا به محل عملیات راننده تویوتا با شلیڪ تڪ تیرانداز به شهادت میرسه آقا مرتضی هم از ناحیه دست و پهلو تیر خورده بود ضعف داشت و خون زیادی ازش رفته بود با مشقت زیاد توی اون بارون موشڪ و خمپاره شهدا رو داخل تویوتا میزاره و میخواد سوار بشه و ماشین روبه حرڪت در بیاره با اصابت مستقیم موشڪ ڪرونت به شهادت میرسه 😭 و تعداد شهدا آقا مرتضی به سیزده نفر میرسه و جاویدالاثر در یادها زنده می ماند و بعد از ۶ سال انتظار در تاریخ ۱۶ شهریورماه ۱۴۰۰ پیکر پاک مطهر شهید مرتضی کریمی شناسایی میشود.🕊 🥀 (ابوحنانه) 🕊 @sardaraneashgh
- ناشناس.mp3
13.38M
✳️ السلام علیک یا رقیه بنت الحسین(ع) ⚫️روضه حضرت رقیه سلام الله علیها ⚫️استاد حجه الاسلام میرزا محمدی @sardaraneashgh
حضرت رقیه (س) دختربچه ای که در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید ، ابتدا به کوفه سپس به شام اسیری برده شدند عصرگاهی در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود، جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند، پرسید: «عمه جان! اینان کجا می روند؟» حضرت زینب(س)فرمود: «عزیزم این ها به خانه هایشان می روند.» پرسید: «عمه! مگر ما خانه نداریم؟» فرمودند: «چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است» تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد و بلافاصله پرسید: «عمه! پدرم کجاست؟» فرمود: «به سفر رفته.» طفل به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت پاسی از شب گذشت ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند. خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و در آغوش کشید. بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: «پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.» دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. . صلی الله علیک یا بنت الحسین(ع) مرغ دلم خرابه شام آرزو كند تا با سه ساله‌ دختركى گفتگو كند آن دخترى كه قبله ارباب حاجت است حاجت رواست هر كه بدین قبله رو كند سالروز شهادت حضرت (س) را خدمت شما عزیزان و تمامی شیعیان جهان تسلیت عرض می کنیم🏴 @sardaraneashgh