eitaa logo
شهید جمهور
172 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠دومين امام جمعه ى تبريز كه سند شهادت و توسط حضرت علیه السلام به ايشان ابلاغ شد. خود شهيد ماجرا را اينگونه توضيح مى دهد: من در دو چيز نسبت به خودم شك كردم. يكي اينكه به من مى گويند: «سيد اسدالله» آيا واقعا از اولاد پيامبر هستم!؟ و ديگر اينكه آيا من لياقت آن را دارم كه در راه خدا شوم يا نه؟ 💠روزى به (ع) رفته و در آنجا با ناله و زارى از امام خواستم كه جوابم را بدهند. پس از مدتى يك شب امام (ع) را در خواب ديدم كه بالاى سر من آمدند و دستى به سرم كشيدند و اين جمله را فرمودند: «اى فرزندم! تو شهيد مى شوى.» جواب دو سوال من در آن جمله بود. امام فرمود: «فرزندم، يعنى من از اولاد ايشان و هستم، و ديگر اينكه به من دادند كه شهيد شوم.» 💠در بيست شهريور سال ١٣٦٠ پس از اتمام ها و ، ايشان مشغول نماز مستحبي بود توسط يكى از منافقان كوردل با نارنجك به شهادت رسيد. 📚کتاب تا کربلا، صفحه ٧١ الى ٧٥ سالروز شهادت @sardaraneashgh
✍ دست نوشته شهیدی برسنگ مزارش : "هیچ بدنی درمقابل آنچه روح اراده آن را می کند ناتوان نیست به امید آنکه درتمـام احوال مراقبت از خـود بکنیم..." 🌷 🌷 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اون روز با یا حضـرت رقیـه(س) به راه افتادیم. خیلی عجیـب بود، ماشین ڪنار یڪ خــرابـه خـامـوش شد. به آقا جعفر گفتم: رمـز یا رقیـه است و این هم خـرابـه، حتما پیدا می ڪنیم» ڪنار جـاده دو شهیـد پیدا شد و من هم روضه خـرابـه شـام خواندم. گفتم یڪ شهیـد دیگر هست، باید پیدا شود. خیلی گشتم، اثری نبود. خبر رسید ڪه دو پیڪر دیگر نیز پیدا شد. به راه افتادیم. وقتی پیڪرها را دیدیم، یڪی از آنها جسـد یڪ عـراقی بود. به آقا جعفر گفتم: رمـز، دختـر سه ساله، محل ڪشف، ڪنار خـرابه، تعـداد شهیـد، سـه تا به تعـداد سن حضـرت رقیـه. @sardaraneashgh
🕊 🌷در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۴ بعد از نماز صبح عملیات شروع مـیشه ڪه ساعت ده صبح دونفر از نیروهاش ڪـه اتفاقا از بچه محلی هاش بودند به شهــادت می رسند و ساعت دوازده ظهر ڪه تعداد شهدا به دوازده نفر رسید و آقامرتضی ڪه ڪلا بهم ریخته بود درخواست ماشین میڪنه تا شهدا رو به عقب ببرند بعد از اومدن ماشین تویوتا به محل عملیات راننده تویوتا با شلیڪ تڪ تیرانداز به شهادت میرسه آقا مرتضی هم از ناحیه دست و پهلو تیر خورده بود ضعف داشت و خون زیادی ازش رفته بود با مشقت زیاد توی اون بارون موشڪ و خمپاره شهدا رو داخل تویوتا میزاره و میخواد سوار بشه و ماشین روبه حرڪت در بیاره با اصابت مستقیم موشڪ ڪرونت به شهادت میرسه 😭 و تعداد شهدا آقا مرتضی به سیزده نفر میرسه و جاویدالاثر در یادها زنده می ماند و بعد از ۶ سال انتظار در تاریخ ۱۶ شهریورماه ۱۴۰۰ پیکر پاک مطهر شهید مرتضی کریمی شناسایی میشود.🕊 🥀 (ابوحنانه) 🕊 @sardaraneashgh
- ناشناس.mp3
13.38M
✳️ السلام علیک یا رقیه بنت الحسین(ع) ⚫️روضه حضرت رقیه سلام الله علیها ⚫️استاد حجه الاسلام میرزا محمدی @sardaraneashgh
حضرت رقیه (س) دختربچه ای که در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید ، ابتدا به کوفه سپس به شام اسیری برده شدند عصرگاهی در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود، جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند، پرسید: «عمه جان! اینان کجا می روند؟» حضرت زینب(س)فرمود: «عزیزم این ها به خانه هایشان می روند.» پرسید: «عمه! مگر ما خانه نداریم؟» فرمودند: «چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است» تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد و بلافاصله پرسید: «عمه! پدرم کجاست؟» فرمود: «به سفر رفته.» طفل به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت پاسی از شب گذشت ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند. خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و در آغوش کشید. بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: «پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.» دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. . صلی الله علیک یا بنت الحسین(ع) مرغ دلم خرابه شام آرزو كند تا با سه ساله‌ دختركى گفتگو كند آن دخترى كه قبله ارباب حاجت است حاجت رواست هر كه بدین قبله رو كند سالروز شهادت حضرت (س) را خدمت شما عزیزان و تمامی شیعیان جهان تسلیت عرض می کنیم🏴 @sardaraneashgh
زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها
🌹اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین را از جان و دل می خواست و سَر و سِرّی با حضرت فاطمه سلام الله علیها داشت. ذکر «یا زهرا» از لبانش نمی افتاد. 🌹وقتی هم که ترکش خورد، ذکر یا زهرا روی لبانش نقش بسته بود و با همین ذکر و با لبخند شهید شد. 🌹 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹مداحی سوزناک سیدرضا نریمانی برای فرمانده شهید مدافعان حرم، سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی 🔻تصاویر برای نخستین‌بار منتشر میشوند. 🕊دل تنگ حاج قاسم🕊 @sardaraneashgh
بهش گفتم: حاجی عکس بچه تو زدی جلوی چشمت سنگینت میکنه…!!! نمیزاره راحت بپری…؟! دلت دنیایی میشه... خندید و گفت : "داداش عکس نازنین زهرارو آوردم اینجا که با تمام دلبستگی هام فدایی امام زمانم بشم.…" منظره ی پشت این شیشه؛ جبهه ایه که، حق رو سر میبرن و باید عشق به ولایت رو ترجیح بدیم به عشق های زمینی... من که هیچی دخترم عشقم زندگیم و همه ی دار و ندارم فدایی امام زمانم.… پ.ن:محل شهادتش هم مقر فرماندهی اش شد...😔 شهید مرتضی مسیب‌زاده🌷 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 سر گناهان خودت با خدا صحبت کن. چطور؟ 👈🏼 با پیش کشیدن بحث جهنم.... 🎙استاد پناهیان @sardaraneashgh
شهید حسین تابسته، از شهدایی هستند که بعنوان آموزش و عمل کننده توپ های مختلف موجود در منطقه، همچنیین تعمیر کار اعزام شده بودند. سال های جوانی اش را درخدمت دفاع مقدس بودند.ایشان داری دو فرزند دختر هستند. علاقه مفرط شهید به سلام الله علیها چنیین شد که نحوه شهادتش اصابت تیر قناص از پهلو و پاره شدن قلب و.... دختر بزرگ ایشان ، خیلی احساس بیقراری و دلخوری از پدر داشتند که چرا با این اوضاع رفتی و مادر و آبجی را تنها گذاشتی، شکوه و بیقراری این دختر زبانزد دوستان شده بود تا اینکه ایشان خوابی را دیدند و برای خودشان حجتی شد و برای ما دلیلی برای تحکیم منطقی بودن راهمان... ایشان در خواب پدر را دیدند با لباس آراسته و معطر که میگوید ،دخترم چرا اینقدر بیقراری میکنی دخترشان بهانه میگیرد و گلایه و شکوه... شهید به ایشان دلیل رفتن خود را دفاع از حرم بی بی بیان میکند و اینکه اجباری در این کار نبوده سپس به بیان کیفیت شهادت خود و حضور ابا عبدالله و حضرت زینب سلام الله علیهما می‌کند، و این که زمان اصابت پهلو درد کمی را حس کرده و تنها سوزشی در پهلو احساس میکند تا نوری جلوی چشمهایش ایجاد میشود باغ سبز و خرمی جلوی چشمانش پدیدار می‌شود، شهید آنجاست که میگوید هر چه دیدم جز خوبی و سرسبزی نبود لذا پرواز کردم و از بالا خودم را میدیدم که همرزمانم تلاش برای زنده ماندنم میکردند. @sardaraneashgh
📝بخشی از وصیتنامه شهید مدافع حرم مرتضی عطایی: برای فرج امام زمان(عج) بسیار دعا کنید که فرجمان در فرج آقا و مولایمان صاحب الزمان(عج) می‌باشد... 💐شادی روح پرفتوح شهید عطایی @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه وداع سیدحسن نصرالله با پیکر فرزندش «هادی» که طی عملیاتی محرمانه در سرزمین‌های اشغالی به شهادت رسید. @sardaraneashgh
📸 تصویری از فرزند سیدحسن نصرالله که 23 سال پیش در چنین روزی به درجه رفیع شهادت نائل شد ✍در سپتامبر سال 1997 میلادی بود که گروهی از نیرو‌های حزب الله لبنان در حمله‌ای به مواضع ارتش رژیم صهیونیستی در قله موسوم به «جبل الرفیع» در ارتفاعات «اقلیم‌التفاح» جنوب لبنان توانستند ضرباتی به نیرو‌های دشمن وارد کنند.هنگام عقب‌نشینی از موقعیت تحت اشغال دشمن، چهار نفر از رزمندگان مقاومت اسلامی زیر آتش شدید نیرو‌های صهیونیست که در نزدیکی جبل الرفیع حضور داشتند، قرار گرفتند که به جز یک نفر، همگی به شهادت رسیدند و پیکر هر سه آنان به دست نیرو‌های ارتش رژیم اشغالگر قدس افتاد. نظامیان صهیونیست هر سه پیکر را با خود به سرزمین‌های اشغالی منتقل کردند و بدونِ داشتن اطلاع از هویت آنان، تصاویر هر سه پیکر را در تلویزیون رژیم صهیونیستی نمایش دادند. مدت کوتاهی از پخش این تصاویر نمی‌گذشت که مشخص شد یکی از این سه رزمنده شهید، «سید محمدهادی نصرالله» فرزند ارشد سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان است. @sardaraneashgh
آخرین بار موقع خداحافظی بغلش کردم… خواستم بهش بگم جهاد چقدر نوربالا میزنی.! چقدر بوی شهادت میدی… اما بغض گلوم رو گرفت… فقط گفتم تو رو خدا مراقب خودت باش… خنده ای کرد که برق دندانهای سفید و خوشگلش هنوز توی ذهنمه… گفت إن شاء الله زود همدیگه رو می بینیم… و جهاد رفت و فقط آه حسرت برای من باقی ماند… شهید جهاد عماد مغنیه🌷 حزب الله لبنان @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴شهادت غریبانه کریم اهلبیت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت باد شهادت امام حسن علیه السلام به روایتی @sardaraneashgh
💠 مستجاب الدعوه ▪️ وجود مبارک فرمود البته از ائمه دیگر هم ممکن است رسیده باشد که فرمودند: «وَ أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ یهْجُسْ فِی قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ یدْعُوَ اللَّهَ فَیسْتَجَابَ لَه‏»[1] فرمود من ضامن‌ هستم، متعهد هستم که اگر کسی به رسیده است، به راضی باشد، او باشد، در قلب او جز رضا به قضای الهی چیزی خطور نکند، او «مستجاب الدعوه» است؛ یعنی دعای او به اجابت می ‌رسد. [1]. الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج‏2، ص62; «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيهِ السَّلَام قَالَ: لَقِيَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيهِ السَّلَام عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ فَقَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ كَيْفَ يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً وَ هُوَ يَسْخَطُ قِسْمَهُ وَ يُحَقِّرُ مَنْزِلَتَهُ وَ الْحَاكِمُ عَلَيْهِ اللَّهُ وَ أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ يَهْجُسْ فِي قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ فَيُسْتَجَابَ لَه‏». @sardaraneashgh
🔸 مرتضی عطایی (ابوعلی) از شهدای مدافع حرم مشهدی است که قصه جالبی دارد. برای اینکه بتواند به جمع مدافعان حرم اضافه شود، خود را افغانستانی جا میزند و در کنار دلاوران لشکر فاطمیون عازم نبرد با تروریست‌های دست‌پرورده استکبار می‌شود. 🔸 «ابوعلی» چند روز قبل از شهادت با انتشار متنی خطاب به شهید صدرزاده از او میخواهد که به وعده‌اش عمل کند و او نیز به خیل شهیدان ملحق شود. استجابت خواسته‌اش، زیاد طول نمیکشد و در روز عرفه قسمت او نیز رقم ‌میخورد. او با اصابت گلوله به گلویش به شهادت رسید و شعری که برای خودش سروده بود محقق شد: 🔷کاش اسم تو آخرین کلامم باشد 🔹پروانه‌شدن حُسن‌ِختامم باشد 🔹مانند کبوترانِ در خون خفته 🔹عنوان شهید قبل نامم باشد @sardaraneashgh
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین: به امام حسین علیه السلام ارادت خاصی داشت . بیشتر اوقات از امام حسین علیه السلام و رشادت های او در روز عاشورا می گفت . بارها از زبان خودش شنیدم که می گفت: «ای کاش با تو بودم یا حسین!» فرمانده گردان به من و برادر «حمیدرضا همت » و برادر «تورجی زاده » دستور داد تا سنگر کمینی را نزدیک عراقی ها حفر کنیم و همان جا مستقر شویم . مدتی گذشت . دشمن متوجه ما شده بود و باید در همان مکان می ماندیم و با گشتی های دشمن درگیر شده و از نفوذ آنان به جبهه اسلام جلوگیری می کردیم . یکی از گلوله های خمپاره دشمن، نزدیک سنگر ما اصابت کرد و برادر حمیدرضا همت سر از بدن پاکش جدا شد و به فیض شهادت رسید . او را با مشکلات فراوانی به عقب آوردیم . شب بعد، برادر محمدرضا تورجی زاده در خواب، همت را دید که می گفت: «آرزو داشتم مانند امام حسین علیه السلام به شهادت برسم که به حمد خدا رسیدم . اما سر امام مفقود نشد . سر مرا با جنازه ام به عقب بفرستید .» شب بعد بچه ها دوباره جلو رفته و سر این شهید را پس از دو ساعت جست و جو، یافته و به عقب انتقال دادند . (8) السلام علیک یا ابا عبدالله علیه السلام @sardaraneashgh
کفش امام حسین (علیه السلام) را میزد بعد از معلوم شد "سردار سپاه" است. 🌹 نثارروح مطهرهمه شهدا صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیا محل گذره ولی ازروضه هات نه دنیا محل گذره ولی ازتو وکربلات نه..... @sardaraneashgh
⚘الهی وربی من لی غیرک⚘: و توسل جانسوز _ کریم آل الله حسن مجتبی علیه السلام _ 🍂▪️🥀🍂▪️🥀🍂▪️🥀 الان بقیع یه دونه زائر نداره ... الان یه نفر نیست تو بقیع به امام حسن سلام بده .. همۀ مفاتیحُ زیر و رو کنی امام حسن یه زیارت نامه نداره که اگه یه وقت بقیع رفتی بتونی برا امام حسن زیارتنامه بخوانی .. خیلی امام حسن مظلومِ ... الان اگه بری حرم حضرت عبدالعظیم میگن شش پشتش به امام حسن میرسه الان چقدر زائر داره .. چقد اونجا زیارتنامه میخونن .. شبا بری اصلاً این حرم غرقِ نورِ .. اما شب بری بقیع یه شمع بالا قبرِ امام حسن روشن نیست .. روز بری یه سایبان ندارد .. یه زائر به اون سلام نمی کند ... جوونا ، خانما ، آقایون هر جا هم برید واعظا ، مداحا میگن حسین غریبه ... اما همین الان شما کربلا باشی امام حسین چقدر زائر داره ؟.. چند روز دیگه اربعین میشه ، ببینید یه برادر بیست میلیون زائر داره یه برادر یه دونه زائر نداره ... این آقا این همه زائر داره . این همه عاشق داره .. اما بقیع یه نفر نیست یه سلام به حسن ابن علی بده ... این امام حسین این همه زائر داره .. این بارگاهِ عظیم رو داره .. یه زنی خدا بهش داده بود مثه رباب ... همین اربعین که اومد کربلابعضی ها میگن یک سال کربلا موند ... از امام زین العابدین اجازه گرفت گفت من برام همسرم عزاداری نکردم ، اشک نریختم .. من از مادرش فاطمه خجالت می کشم ، اجازه بدید من یه سال اینجا بمونم سوگ نگه دارم ، عزاداری کنم .. میگن انقد میومد زیرِ آفتاب ناله میرد و گریه می کرد ، تمامِ صورتش پوست انداخته بود ... بنی اسد گفتن بابا این عروسِ فاطمه ست ، یادگاریِ ، امانتِ ؛ یه سایبان درست کردن ازش خواهش کردن که زیرِ آفتاب نشین بیا زیرِ این سایه بان .. یه بار زیرِ سایه بان نرفت .. بنی اسد گفتن سایه بان که هست ، گفت اخه پسرِ فاطمه که زیرِ سایه بان نرفت ... گفت سه روز و سه شب انقده آفتاب به این بدن تابید ... این یه همسر ... اما امام حسن یه همسر داره جعده (لعنت الله) ... امام روزه دار بود جگرشُ پاره پاره کرد ... روزه دار چقد تشنه میشه ؟ .. میگن همین کوزه رو برداشت آب رو سر کشید صدا زد کنیزا بگین زینبم بیاد ... جگرش پاره پاره شد .. امام حسین سربازایی داشت جلوش ایستادن حضرت نماز بخونه ، اما امام حسن داشت نماز می خوند سربازاش اومدن سجاده رو از زیرِ پاش کشیدن .. با صورت زمین خورد ... با خنجر رانِ پایِ حضرت رو مجروح کردن ... حضرت بینِ لشگرش که می اومد زره می پوشید ، زیرِ عبا زره می پوشید ترورش نکنند ... اما می خوام بگم ، کاشک به همین اکتفا می کردن و بدنِ مطهرش رو تیر باران نمی کردن ... دلها بسوزد برایِ اون آقایی که وقتی آوردن کنارِ بقیع این بدن رو گذاشتن زمین این تشییع کننده ها جمع شده بودن یکی یکی این تیرها رو از بدن حضرت خارج می کردن ... بعضیا میگن تا هفتاد تا تیر از این بدن خارح کردن ... امام حسین هی صدا می زد غارت زده کسی نیست که اموالش رو غارت کرده باشند ، غارت زده منم که داداشی مثه تو رو اینحور دارم به خاک می سپارم دیگه عطر استعمال نمی کنم .. دیگه محاسنم رو خضاب نمی کنم ... @sardaraneashgh
🌹طرح| رنجی که امام حسن(ع) از دوستان دیدند 🏴سالروز شهادت امام حسن علیه السلام @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 ما هم سربازیم! ✍ در عملیات مسلم بن عقیل دچار خونریزی معده شد و مدام خون بالا می‌آورد. به‌ناچار منطقه‌ی نظامی را ترک کرد و چند نفر همراه با او به بیمارستان اسلام‌آباد غرب رفتیم. جلوی در بیمارستان به‌دلیل ازدیاد بیماران و مراجعان ما را راه نمی‌دادند. یکی از همراهان به دهانش آمد که سردار را معرفی کند و با تشر به مسؤولی که راه‌مان نمی‌داد بگوید می‌دانید چه کسی را در این بحبوحه جنگ جلوی در بیمارستان معطل کرده‌اید... که همت جلوی او را گرفت و به آن مسؤولی که جلوی ما را گرفته بود، گفت: ما هم سربازیم برادر. از منطقه آمدیم. مثل همه‌ی بیمارها. ببین جایی برایمان پیدا می‌شود؟ بعد از چند ساعت معطلی، بالاخره تختی در بخش عمومی اورژانس بیمارستان به همت دادند. وضعیت از نظر اصول نظامی اصلا مساعد نبود. بیم ترور شدن حاج همت را داشتیم. ایشان از ما می‌خواست او را روی تخت بیمارستان در اورژانس عمومی کنار ده‌ها بیمار دیگر رها کنیم و برویم. هر چه کردیم نتوانستیم ایشان را قانع کنیم که خود را به مسؤولان بیمارستان معرفی کند و از آن‌ها بخواهد یک اتاق خصوصی در اختیارش بگذارند. هر بار که این درخواست را تکرار می‌کردیم شهید همت می‌گفت: ما هم سربازیم. 👤 راوی: سرتیپ امیر رزاق‌زاده؛ از همراهان و هم‌رزمان شهید همت 📰 منبع: روزنامه جام‌جم 99/11/07 @sardaraneashgh