#خاطرات_شهدا
#شهید_محمدامین_کریمیان
🌸خواهر شهید کریمیان : محمدامین تنها دو سال از من بزرگتر بود و این باعث شد ما با هم بسیار صمیمی باشیم و این صمیمیت به حدی بود که این اواخر هم با هم در قم درس میخواندیم.
محمدامین اهل مادیات نبود با آنکه تفاوت سنی بین ما کم بود اما او همیشه مرا راهنمایی و کمک میکرد و من و او مثل دو دوست صمیمی بودیم.
محمدامین روزهای آخر قبل از رفتنش به سوریه حس و حال عجیبی داشت، بسیار خوشحال بود، انگار میدانست قرار است شهید شود، یادم است وقت رفتن از تمام اقوام و فامیل خداحافظی کرد و به مزار شهدا رفت و با آنها نیز وداع کرد.
🌺بعد از اینکه خبر شهادت را شنیدم غم عجیبی قلبم را فرا گرفت با خود گفتم حالا دیگر بدون محمدامین چهکار کنم اما وقتی بهیاد میآوردم که چگونه با چهرهای دلنشین و مهربان با التماس از ما میخواست که دعا کنیم تا شهید شود دیگر سکوت کردم و خوشحال شدم از اینکه برادرم به آرزویش رسید، هر چند دوری و بدون محمدامین زندگی کردن بسیار دشوار است اما با خاطراتش زندگی خواهیم کرد و ادامهدهنده راه او خواهیم بود.
@khaimahShuhada
#اطلاع_رسانی #سلام_فرمانده
🔺️اجتماع بزرگ خانوادگی یاوران حضرت مهدی عجلالله تعالی فرجه
🔺️سهشنبه ۳۱ خردادماه/ ساعت ۱۸:۳۰/ مسجد مقدس جمکران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_فرمانده به سبک شهدای هشت سال دفاع مقدس
#سلام_فرمانده
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 فکر نمیکنم تا حالا دیده باشید
مشاهده👆🏻 کنید هنگام فیلم برداری از سریال مریم مقدس چه کسی نظاره گر تهیه سریال است؟
اللهم عجل لولیک الفرج
@khaimahShuhada
🌹منزل مادربزرگم نزدیک خانه ی ما بود، بایا بیشتر شبها دست من و خواهرم را میگرفت و با هم می رفتیم دیدن مادر بزرگ. خواهرم گاهی همان جا میخوابید. پدر وقت رفتن، او را در آغوش می گرفت و به خانه می برد.
🌹من اصلا عادت به زود خوابیدن نداشتم، ولی آن شب خیلی زود خودم را به خواب زدم، وقت رفتن، بابا و مادر بزرگ چندبار صدایم زدند، ولی من وانمود کردم که به خواب عمیقی فرو رفته ام. صدای مادر بزرگ را شنیدم که آهسته میگفت: -خودشو به خواب زده!» باز هم عکس العملی نشان ندادم. بابا مرا بغل گرفت۔ عبایش جا داد و سرم را گذاشت روی شانه اش.
🌹بین راه زمزمه ی نرم و مهربانش در گوشم نشست: «خوب! حالا دیگه خودتو واسه من به خواب میزنی؟» سکوتم همچنان ادامه داشت.
نمی خواستم شیرینی آن لحظات را به هیچ قیمتی از دست بدهم.
✍راوی:دختر شهید
#شهید_غلام_حسن_ناصحی_فرد
#آشنایی_با_شهدا
@khaimahShuhada
🌼مشاور عالی حاج قاسم سلیمانی حجت الاسلام کاظمی در یادواره شهدای شهر بندر لنگه فرمودند:
✍ زمانیکه در دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به شهید سیاوشی گفتند محاسنت را کوتاه کن اگر دست داعش اسیر شوی محاسنت را میگیرند سرت را میبرند
شهید سیاوشی گفت این اشک هایی که برای امام حسین گریه کردم به محاسن من ریخته شده من محاسنم رانمیزنم و خود ارباب نمیگذارد این سرمن دست داعشی ها بیوفتد...
🌷شهید مدافع حرم امیر سیاوشی
@khaimahShuhada
#سالروز_شهادت
#شهید_مهدی_عسگری
شهید "مهدی عسگری" از شهدای مدافع حرم استان البرز متولد مرداد ماه ۱۳۵۸ از روستای آوج شهرستان بوئین زهرا است که در راه دفاع از حریم اهلبیت(ع) و حضرت زینب کبری (س) در دومین اعزام خود در ماه رمضان سال 95 در شمال استان حلب روستای معراته به دست تکفیریها به شهادت رسید.
شهید عسگری در سه گروه 10 نفره و در نوک پیکان در عملیات شرکت میکنند و در عملیات در کمین گرفتار میشوند. ایشان در بیسیم صحبتهایی را بیان میکنند که همه ثبت شده است و منطقه را توصیف میکند. یکی از همرزمان شهید زمانی که دو گلوله بر بدن شهید اصابت میکند در کنار شهید عسگری بودند.
شهید مهدی عسگری در منطقه شمال حلب روستای "معراته" مظلومانه به شهادت رسیدند. اول یک تیر به پای ایشان اصابت میکند. شهید بهگونهای از لحاظ بدنی قوی بودند که حتی دوستان و همرزمهای شهید عسگری به شوخی میگفتند گلوله در بدن آقا مهدی اثری ندارد. گلوله بعدی به دست شهید عسگری اصابت میکند و زخم گلوله با همان چفیه خودش توسط شهید کریمیان بسته میشود و تیر سوم به قلب شهید برخورد میکند.
پیکر شهید مهدی عسگری توسط تکفیریهای جبهه النصره از منطقه خارج میشود.
@khaimahShuhada
شهید جمهور
#خاطرات_شهدا
گفتگو با مادر #شهید_محمدامین_کریمیان
چریک بود و ما نمیدانستیم/ به او گفتم شهيد شو، اما اسير نشو
🔰مادر شهید محمدامین کریمیان گفت: وقتی محمدامین میرفت گفتم خيلی خوشگل شدی نكند شهيد شوی؟ شهيد شو اما اسير نشو؛ من اسارتت را نمیخواهم .
🔰وقتیکه محمدامین به سوم راهنمایی رفت یکبار نزدم آمد و گفت: مامان میخواهم در حوزه ثبتنام کنم. گفتم: من راضی نیستم دوست دارم تو درس بخوانی و بعد از دیپلم وارد حوزه شوی؛ اما محمدامین همچنان اصرار میکرد. وقتی دیدم دست از اصرار خود نمیکشد. گفتم: تنها در صورتی به تو اجازه میدهم که در حوزه قم پذیرفته شوی، او نیز با معدل بسیار بالا در قم پذیرفته شد و وارد حوزه قم شد.
🔰پسر دوستداشتنی بود، هر جا میرفت همه عاشقش میشدند، بهگونهای بود که تمام گروهها از هر طیفی با او دوست بودند و اصلاً سختگیری نمیکرد.
🔰همیشه با لبخند و احترام با همه برخورد میکرد، او که مبلغ دین اسلام بود به نقاط مختلفی از داخل و خارج کشور برای تبلیغ رفت و دوستان زیادی داشت، اصلاً در بیان مسائل دینی سختگیری نمیکرد و بهگونهای با دیگران سخن میگفت که آنها احساس نکنند او دارد چیزی را به آنها تحمیل میکند و همین راه موفقیتش بود،
🔰 محمدامین عاشق شهادت بود و بیشتر ایام خود را بامطالعه زندگینامه شهدا میگذراند.
🔰پسرم از کودکی فردی مخلص، باایمان و مطیع امر ولیفقیه بود و هر چه حضرت آقا میفرمودند با دل و جان اطاعت میکرد، محمدامین دانشجوی ترم شش فلسفه و مسلط به 2 زبان انگلیسی و عربی بود و به مدت 2 سال نیز در کلاس نقد و بررسی فیلم شرکت کرده بود
🔰 و اخیراً که حضرت آقا در یکی از سخنرانیهای خود فرمودند جای افرادی مثل شهید آوینی در کشور خالی است و نیاز است جوانان ما راهش را ادامه دهند، محمدامین تصمیم گرفت دوره ارشد خود را در رشته فیلمسازی ادامه دهد و حتی برای این کار یک دوربین فیلمبرداری سفارش داد که چند روز بعد از شهادتش به دست ما رسید.
🔰عید بود و سخنرانی آقا را گوش میدادیم. دیدیم محمدامین دستانش را بر روی صورتش گذاشته و آرامآرام گریه میکند. گریهای که معلوم است از روی بغض و نمیتواند کنترلش کند.
🔰 خواهرش گفت: چرا گریه میکنی امین؟ گفت: انقلاب دارد چهلساله میشود آنوقت هنوز ما حزباللهی ننشستیم دورهم یک گفتمان واحد درست کنیم که به دردِ جامعه بخورد. تا آقا نخواهد این مسائل سطحی و پیشپاافتاده را تبیین کند. اینها وظیفه آقا نیست. آقا اینقدر کار دارد نباید جورِ کمکاری ما را بکشد. این رهبر گناه دارد ما قدرش را نمیدانیم.
🔰 یکجملهای هم داشت همیشه میگفت: آخه الآن حضرت آقا باید بنشیند در خانهاش با خیالِ راحت چایی بخورند. تبیین شبههها وظیفه ماست. چقدر ما کمکاریم.
🔰محمد امین به زبان انگليسي و عربي تسلط داشت. برخي فكر ميكنند كساني كه براي دفاع از حرم شهيد ميشوند براي پول است اما پسرم در رفاه بزرگ شد، هيچ نياز مالي نداشت . محمدامین از يك دانشگاه در آلمان بورسيه شده بود، اما همه را رها كرد و براي جهاد به سوریه رفت ...
#سالروز_شهادت
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُمْ
@khaimahShuhada
#خاطرات_شهدا
#شهید_حمید_قنادپور
❣شب ۱۹ رمضان بود. تدمر، در مقر زینبیون مهمان حاج حمید بودم. هندوانه برایم آورد و کمی صحبت کردیم. بعد نیم ساعت خداحافظی کردم و به سمت تیفور رفتم تا به پست امدادمان سر بزنم. در مسیر بودم که صدای بیسیم بلند شد: «دکتر....دکتر لازم داریم.» صدای ابوذر بود، مسئول تیپ زینبیون. با موبایل زنگ زدم و گفتم: «حاج حمید که اونجاست. چرا هی پشت بیسیم میگید دکتر میخوایم؟ آبروی بهداری رو جلوی فرماندهها میبرید.» صدایش میلرزید: « دکتر قناد..... خود دکتر قناد مجروح شده»
بیسیم زدم به بچههای زینبیون تا حاج حمید را ببرند بیمارستان حمص. نرسیده به تیفور آمبولانسشان را دیدم. دویدم تا حاج حمید را ببینم. غرق خون بود و فقط میگفت: «یا فاطمه پسم نزنی. ایندفعه پسم بزنی پیش حضرت عباس شکایت میکنم.»
عمل و مداوا تا صبح طول کشید. دکتر حمید مسئول کل بهداری خودش را رساند به بیمارستان. به حاج حمید گفتم: « پزشکای خودمون اینجان. خیالت راحت باشه. قول میدم با هم برگردیم ایران.» نگاهی کرد و با صدای کم جانش گفت: «دکتر ...، دیگه بی فایده است. فقط قول بدید جنازمو ببرید حرم حضرت زینب(س). نمازمو تو حرم بخونید.»
راوی همرزم شهید قنادپور و مسئول بهداریون سوریه
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرهای از اولین روز مدرسه رفتن رضا_پهلوی که قطعا تا به حال نشنیدهاید!
اگر شاه میبود چه اتفاقی میافتاد؟!
شخصی که با هلی_کوپتر مدرسه میرفت!
واقعیتهایی از مُرفهین بیدرد!
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه های آسمانی بشنویم
ماجرای دو برادر (مصطفی و مجتبی بختی) که خودشونو افغانی جازدندوبا هم به سوریه رفتند، با هم شهید و با هم به خاک سپرده شدند.خیلی شنیدنیه!!
🌹شادی ارواح طیبه شهدا و امام و همه ی شهدا اللهم عجل لولیک الفرج
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐محراب نماز میدان جنگ ماست
استوری اختصاصی از شهید جستجوگر نور حسین صابری
@khaimahShuhada
💌 خدایا
آن چنان تار و پود وجود ما را
به عشق خود عجین کن
که در وجودت محو شویم،
که جز تو کسی را نپرستیم،
جز تو چیزی نخواهیم،
جز تو چیزی نبینیم...
جز تو مونسی نگیریم
جز تو پناهگاهی نپذیریم،
جز تو آرزویی نداشته باشیم.
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
@khaimahShuhada
از عملیات ها که برمیگشتیم،
همه نیروها معمولا شدیدا خسته بودند،
به محض رسیدن به مقر
همه بچه ها برای استراحت می رفتند
و سرگرم كار خودشان بودند
اما با اینکه شهید زارع
پا به پای بچه ها میجنگید
و مثل بقیه مهمات حمل کرده
و دست و پایش تاول زده بود،
تازه شروع میکرد
کمک به رزمنده ها و برایشان غذا می آورد،
وسایل استراحت و
استحمامشان را آماده میکرد
هميشه دوست داشت در كمک كردن به ديگران
در صف اول باشد و بتواند
مشكلات ديگران را حل كند...
#شهید_عبدالصالحزارع
راوی: همرزم شهید
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موقع استشهاد البطل الکربلائی
عبد الصالح زارع
🌷محل شهادت عبدالصالح زارع...
@khaimahShuhada
میگُفت....:
وقتیگرههای بزرگبه کارتونافتاد از حضرتزهراسلاماللهعلیها
کمک بخواید..
گِرههایکوچیک رو هم
از شهدا بخواید براتونباز کُنند..
🌹 شهید حسینهمدانی
@khaimahShuhada
「🕊」
+شهادَٺیعنۍ؛زندگۍڪُن،امــا
فقطبرآےخدآ..!
اگرشهآدٺمۍخوآهید،زندگۍڪنید
فقطبراۍخدا..🌹
@khaimahShuhada