eitaa logo
شهید جمهور
171 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
حسین (ع)جان💚 🌹تو تجلے خدایے و خراب تو منم 🌿پاے اسم تو میان آمد و لرزید تنم 🌹السلام اے پسر فاطمہ را تا گفتم 🌿عالمے مسٺ شد از عطر سلامِ دهنم سلام اربابم💚 حضـرٺ عشـــق🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
♨️سال ۱۳۶۹ بود. من مسئول پذیرش سازمان بودم. یک روز دو خانم میانسال مراجعه کردند. از نوع پوشش آن‌ها مشخص بود که از خانواده‌های مذهبی و معتقد بودند. آنها را دعوت کردم که روی صندلی بنشینند و بگویند که چه می‌خواهند. درخواست آن‌ها کمی عجیب بود. حکمی از یکی از شعبات دادگاه داشتند مبنی بر مجوز نبش قبر جنازه یک خانم که حدود ۲ یا ۳ ماه پیش دفن شده بود. کمی تأمل کردم، با توجه به داشتن دستور قضائی و قانونی، نبش قبر بلامانع بود.. معمولاً جنازه بعد از چند روز متلاشی می‌شود، بو می‌گیرد و شرایط خوبی ندارد.  نبش قبر انجام شد ...چیزی که مشاهده کردیم عجیب بود ... انگار نه انگار که این جنازه بیش از چند ماه است که دفن شده. کفنی سفید و روشن، بوی خوش و معطر از این جنازه بلند بود. همه گریه می‌کردند. عجیب بود. باورش هم عجیب است. نمی‌دانم چگونه و با چه حالی دفترم برگشتم. ن دو خانم برای ادامه کار‌های اداری آمدند. ناخودآگاه پرسیدم: ایشان کی هستند؟ چه کرده اند؟ شما را به خدا بگوئید. آن‌ها گفتند: هیچ. ایشان هم یک انسان معمولی مثل ما بودند. فقط صبح‌های جمعه ایشان ترک نمی‌شد. با زیارت عاشورا مأنوس بود.... @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴وحشتی که کوچکترین سرباز سردار دلها را به جان دشمن انداخت... علیرضامظفری‌نیا 🌹شهیدشهروزمظفری‌نیا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
روزه داران شـهید‌ 🌹 🌺رمضان در جبهه‌ها در اوج گرمای تابستان آن هم در منطقه خوزستان حال و هوای ویژه‌ای داشت. سال 60 ماه رمضان در اوایل مرداد ماه و گرمای بالای 50 درجه خوزستان بسیار طاقت فرسا بود. 🌺رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه می‌آمدند حکم مسافر را داشتند و کمتر می‌توانستند یکجا ثابت باشند بعضی از آن‌ها در یک منطقه می‌ماندند و از مسئول یا فرمانده مربوطه مجوز می‌گرفتند و قصد ده روز کرده و روزه دار می‌شدند. روزهای طولانی بالای 16 ساعت، گرمای شدید و سوزان کار فعالیت نبرد با دشمن حتی در منطقه پدافندی شدت یافتن تشنگی و ضعف و بی حالی از جمله مواردی بود که وجود داشت اما به لطف خدا در ایمان و اراده رزمندگان کم‌ترین خللی ایجاد نمی‌شد. سال 61 ماه مبارک رمضان در تیر ماه واقع شد. عملیات رمضان در همین ماه انجام گرفت. 🌺شب 19 رمضان در حال و هوای خاصی رزمندگان آماده عملیات می‌شدند. گرمای شدید باد و توفان شن‌های روان و از همه مهم‌تر نبرد با دشمن آن هم برای کسانی که روزه دار بودند بسیار سخت بود. انسان تا در شرایط موجود قرار نگیرد درک مطلب برایش سنگین است. ‌🌺 ‌در آن عملیات بسیاری از عزیزان به وصال حضرت حق پیوستند در حالی که روزه دار بودند و لب‌هایشان خشکیده بود. اما به عشق اباعبدالله الحسین💚 (ع) و عطش کربلا رفتند و به شهادت🌹 رسیدند. راوی: سید ابراهیم یزدی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
🍃یک هفته قبل از از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم، دیدم جهاد سر مشغول دعا و گریه است و دارد با صحبت میکند .دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام. . 🍃صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من بخاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم .گفت: چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم . دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این‌ پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم! مرا بوسید و بغل کرد و رفت... . 🍃یکشنبه شب فهمیدم آن شب به و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر برای چه بوده است !. راوی: سالروز تولد 💖 @sardaraneashgh
یهو میومد میگفت : چرا شماها بیکارید؟! میگفتیم: حاجی نمیبینی اسلحه دستمونه؟! یا ماموریت هستیم و مشغولیم؟! میگفت: نه .. بیکار نباش! زبونت به ذکر خدا بچرخه پسر .. همینطور که نشستی، هرکاری که میکنی ذکر هم بگو .. وقتی کنار فرودگاه بغداد زدنش تو ماشینش کتاب دعا بود.. @sardaraneashgh
یک شب آمد بخوابد دیدم روی بازویش یک عکس اژدها خالکوبی شده است.شاکی شدم به حاج مرتضی گفتم:《این رو از کجا گیر آوردی که بدنش پر از نقش و ورقه !》 حاجی عصبانی شد و سر مجید داد زد که مگه نگفتم حواست باشه بدنت معلوم نشه،بچه ها ببینند.😑 مجید قربان خانی از صدای مداحی من در هیات بچه های مدافع حرم خوشش می امد آنقدر صدایم رادوست داشت که گاهی اوقات التماس میکرد برایش مداحی بخوانم😢و من در جوابش می گفتم 《من برای تو نمیخونم اصلا☝اگه تو شهید بشی من به خدا و اعتقاداتم شک میکنم.》 یکبار یکی از بچه ها برای وضو گرفتن خالکوبی اش را دیده و بهش گفته بود《مجید جان تو این همه خوبی حیف نیست خالکوبی داری ؟😔》مجید هم جواب داده بود 《این خالکوبی یا فردا پاک میشه یا خاک میشه.》 روز عملیات یک دستبند سبز دستش بود درآورد ، داد به من🍃و گفت:بیا بگیر داداش به دردت میخوره.با خودم گفتم《اینم توهم زده میره شهید میشه حالا فکر کرده دستبند تبرکش چی هست.😏》 روز عملیات وقتی تیر خورد متعجب بودم از کار خدا مجید داشت میرفت به ارزوش برسه و من ول معطل مانده بودم وسط معرکه. درست بود که منم زخمی شده بودم اما زخمی شدن کجا و شهادت کجا! مجید لحظه ی شهادتش را اینکه چند تیر خورده باز دست از مسخره بازی برنمیداشت. هرکسی تیر می خورد بعد از یک مدت بیهوش میشود مجید سه ساعت تمام بیدار بود و یک بند شوخی میکرد و حرف میزد تا اینکه شهید شد. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍مرحوم آیت الله خوشوقت: 💠«ماه به این بزرگی، ماه عبادت، ماه توبه، ماه تلاوت قرآن، با همه خوبی‌ها بهترین عمل در آن ترک حرام و ترک گناه است. یعنی این قدر این کار اهمیت دارد. شما سعی کنید این ریاضت را تحمل کنید و در این ماه گناه نکنید، کار دیگر هم نکنید، البته این یک فرض است، آدم نمی شود که کار دیگر نکند اما فرض است. این قدر تقوا اهمیت دارد که اگر شما تقوا را مراعات کردی و فقط خوابیدی جایت ته بهشت است. این قدر مهم است. این بیان پیغمبر اکرم است که فرمودند: افضل اعمال در این ماه ترک گناه و ترک عمل حرام است . @sardaraneashgh
عاشقانه شهدایی💍 شهدا واسطه ازدواج ما شدند.... آقا مهدی عضو گروه طرح بشارت بود. در این طرح کارش این بود که به دیدار خانواده شهدا می‌رفت و وصیتنامه و خاطره شهدا را جمع‌آوری می‌کرد🌸 تا بتواند به صورت کتاب دربیاورد (ولی خاطرات خودش هم جزو متن آن کتاب شد!) چون ما خانواده شهید هستیم و پدرم سردار محمد‌باقر مداح از شهدای دفاع مقدس است، یک روز آقای مهدی آمده بود منزل‌مان تا مطالب شهید را جمع‌آوری کند.👌 وقتی مامانم می‌گوید شهید محمد باقر مداح دو دختر دارد، همان لحظه آقا مهدی به خودش می‌گوید: «خدایا یعنی می‌شود این خانواده شهید من را به عنوان دامادی قبول کنند»😢 به این صورت شد که قضیه خواستگاری پیش آمد. در واقع شهدا واسطه ازدواج ما شدند. همسرشهید🌹مهدی_اسحاقیان عشق_آسمونی 🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
🌺 گاهی وقت ها لبخند نشانه ای دارد، همچون حكایت عاشقی🌹 شهید مدافع حرم، مجید عسگری جمكرانی، معلمی كه لبخندهایش نشانه ای از پرواز داشت و برای رسیدن به آن لحظه شماری می كرد. 🌹 شهید عسگری شوق حضور در راه دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت و آن را عاقبت به خیری برای خود می دانست كه این امر لبخندی از رضایت از اینكه در مسیر حق قدم برداشته برای همیشه بر چهره این معلم شهید 🌷جاودانه كرد. 🌺شاید داشتن چهره ای شاد برای كسی كه می خواهد در صحنه های نبرد حاضر شود، تعجب بر انگیز باشد اما حقیقت آن است كه در اندیشه مدافعان حرم حضرت زینب(س)، جنگ فرصتی برای نمایش عاشقی و ارادت به ساحت اهل بیت (ع) می باشد و به همین دلیل باید گفت در لبخند شهید🌷 مجید عسگری نیز اسرار شوق رسیدن به محبوب نهفته بود؛ به قول شاعر: عشق رازیست كه تنها به خدا باید گفت، چه سخن ها كه خدا با من تنها دارد.. روزت مبارک آقا معلم💐 🌹معلم شهید مدافع حرم مجید عسکری جمکرانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک شب با جمعی از رزمندگان برای شناسایی اعزام شدیم ، موقع برگشتن راه را گم کردیم و در بیابان سرگردان شدیم ، از یک طرف ، اگر به مین ها برخورد می کردیم و آنها منفجر می شدند ، عملیات لو میرفت و در طرف دیگر هم دشمن قرار داشت . دور هم ، ده ، پانزده نفری نشستیم و دست به دامان آقا امام زمان (عج) انداختیم و به مولا توسل گرفتیم و ندای یا ابا صالح ادرکنی ، یاصاحب الزمان ادرکنی ، سر دادیم و از ایشان کمک خواستیم ، تا ما را نجات بدهد . در همین هنگام ، ناگهان دیدیم پشت سرمان روشن شد و شخصی با لباس روحانیت که محاسن زیبای داشت با خالی بر چهره ، نمایان شد . آقا به طرفی ایستادند و به ما اشاره کردند و فرمودند ، بیایید تا همگی به طرف پایگاه حرکت کنیم و ما بی اختیار پشت سر ایشان راه افتادیم ، در بین راه ، ما دیگر راه را پیدا کرده بودیم که ناگهان متوجه شدیم آن آقا تشریف ندارند ، هرچه دنبالشان گشتیم او را پیدا نکردیم ..... 📕 ستارگان خاکی ، ج22 ص98 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
ز تو هيچ كم نگردد كه ز راهِ دلنوازى نظرى كنى به عاشق، نه هميشه، گاه گاهى 🌹حرف دل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
🌹وصیت شهید بعد از مدتها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می‌دهد ، برای رهایی از این زجر ، به این نتیجه رسیده ‌ام ، و آن در این جمله خلاصه می‌شود ، خدایا ! ، عاشقم کن ... 🌹شهیدامیرحاج_امینی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
4_259164850695963414.mp3
17.47M
🔊 برا خدا ناز کن! 🎙 حاج حسین یکتا 🌷راهیان نور مجازی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
شاطری که اولین شهید 🌹مدافع حرم مشهد شد 🌷حسن سال 91  دانشگاه قبول شد. همان سال مغازه ی نانوایی ساخته و افتتاح شد در نهایت احترام و ادب، به حرف دل پدرش گوش کرد، دانشگاه نرفت و درنانوایی مشغول شد... 🌷اون سال ماه مبارک تو مرداد ماه و اوج گرما بود. اکثرا میگفتن نانوایی چون هوا گرم هست نمیشه روزه گرفت. 🌷اما ماه رمضان که شروع شد همه ی کارگرهای نانوایی حسن بودن و حسن که خودش شاطری میکرد هم روزه هاش رو کامل گرفت👌 میگفت: اینجوری خدا داره مارو امتحان میکنه و اجرش بیشتره. 🌷هر روز هر چه بیشتر به زمان اذان مغرب نزدیک میشد دهانش از خشکی زیاد، باز نمیشد حسن آقا برای رفع این عطش از فرمول مخصوص خودش استفاده می کرد و اون هم این بود که همراه برادر هاشون هر روز ظهر طالبی و بستنی میگرفتن و میدادن به مادرشون که ظهر درست کنه و بزاره تو یخچال تا واسه افطار طالبی بستنی خنک آماده بشه😋 🌷هر شب لحظه افطار از شدت عطش، خوراک حسن فقط یه کاسه طالبی بستنی سرد بود این کار ادامه داشت تا شب های آخر ماه مبارک که حسن آقا دید یه لکه هایی روی پوستش نمایان شد.😢 🌷بعد از دوا و درمان کاشف به عمل اومد که دلیلش همون طالبی بستنی های هرشب بوده بهش گفتیم خب این چه کاریه که هر شب میکنی، معلومه ضرر داره! با خنده می گفت اشکال نداره برکت ماه مبارکه😊 اینم خوراک خاص منه که پای تنورم... 🌹شهیدحسن قاسمی دانا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
روز میلاد امام رضا (ع) ، در شاهرود به دنیا آمد . مادر ، قبل از تولد ، دیده بود که حضرات معصومین بالای سرش آمده اند و تولد این نوزاد را به او داده اند ، برای همین بسیار این پسر را دوست داشت . در مدرسه جزء نوابغ بود ، در تحصیل بر تهذیب و ورزش از همه جلوتر بود . در جبهه نیز کارهای او فوق‌العاده بود ، بچه‌های اطلاعات عملیات این موضوع را به خوبی تأیید می کنند ، طرح های او در شلمچه بسیار عجیب بود و دشمن را گمراه می کرد ... در عملیات مرصاد ، کاری کرد که تحسین شهید صیاد را در بر داشت . اولین کسی بود که تنگه ی مرصاد را بست و منافقین کور دل را غافلگیر کرد و از همان نقطه هم به سوی آسمان پرواز کرد .... 📕 پنجاه سال عبادت ، ص58 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
برای سهولت مقلدین محترم در ماه مبارک رمضان ،شماره تماس دفتر بعضی از مراجع بزرگوار تقلید تقدیم می شود ◽️ دفتر مقام معظم رهبری: 📞 02537474 📞02537746666 ◽️دفتر آیةالله مڪارم: 📱 02537743110 📞02537473 ◽️دفتر آیةالله سیستانی:‌ 📞 02537741415 - 9 ◽️دفتر آیةالله بهجت : 📱 02537476 📞 02537740219 ◽️دفتر آیةالله تبریزی: 📞 02537733419 📞 02537744286 ◽️دفتر آیةالله شبیری زنجانی: 📱 02537740321 ◽️ دفتر آیةالله سبحانی: 📞 02537743151 ◽️ دفتر آیةالله صافی: 📱 02537715511 - 6 ◽️دفتر آیةالله نوری همدانی: 📞 02537741850 ◽️ دفتر آیةالله وحیدخراسانی: 📱 02537740611 ◽️ دفتر آیةالله فاضل لنڪرانی: 📞 02537720500 - 2 ◽️ دفتر آیةالله جوادی آملی: 📱 025337751199 ◽️ دفتر آیةالله مظاهری: 📞 02537739026 ✍️ پاسخ به مسائل شرعی از طریق پیامڪ(sms:) 💬 دفتر مقام معظم رهبری (هرگونه سوالی) 💬 30001619 💭 دفتر آیةالله مڪارم شیرازی (فقط احڪام) 💭 10000100 💬 دفتر آیةالله مصباح (پاسخ به هرگونه سوال فقهی ، اعتقادی ، روانشناسی و ...) 💬 1000222333 💠 مشاوره وپاسخ به مسائل شرعی 📞 09650 📞 09640 @sardaraneashgh
در سفـره‌ی ما ... رونق اگر نیست ، صفا هست آنجا که صفا هست یقین نور خدا هست @sardaraneashgh
❣دایی‌های مجید همه نانوایی داشتند؛ مجید می‌رفت دم در نانوایی بربری دایی‌اش می‌ایستاد به کسانی که توانایی خرید نان نداشتند از جیب خودش نان میخرید ودستشان میداد ❣بعضی وقت ها هم با مناسبت و بی مناسبت هزینه یک روز پخت نان را به شاطر میداد و میگفت نان رایگان به مردم بدهد. ❣آنقدر در این نانوایی ایستاد تا به مجید بربری🥖 معروف شد؛ از بس به این اسم معروف شده بود؛ وقتی هم که ثبت نام کرد برای اعزام به سوریه حاج جواد از مسئولین گردان امام علی(علیه السلام) فکر میکرد فامیلش بربری است. راوی: مادر شهید 🌹شهید مجید قربانخانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ناگفته‌هایی از لحظه تدفین و تلقین «حاج قاسم»💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
در ماه مبارک رمضان اگر زمان افطار به خانه می‌رسیدند، می‌گفتند برای راننده و محافظ‌ها افطار آماده کنید تا به خانه‌شان می‌رسند، بتوانند کمی افطار کنند و گرسنه نمانند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
هر وقت کارش جایی گیر می کرد و تیرش به سنگ می‌خورد، زنگ میزد که برایش قرآن بخوانم. داشتم غذا درست می‌کردم، زنگ می‌زد که: مامان یه سوره یس برام بخون کارم رو رها می‌کردم و می‌نشستم جَلدی برایش می‌خواندم. می‌خواست زمینی‌را که پدرش بهش داده بود، بفروشد و جای دیگری خانه بخرد .چهل سوره‌ی حشر برایش نذر کردم سی‌هشتمی را که خواندم به فروش رفت. وقتی می‌آمد خانه‌مان و می‌دید دارم قرآن می‌خوانم، به خانمش می‌گفت: ببین مامانم داره قرآن می‌خونه که شهید نشم خون خودش رو می‌خورد و می‌گفت:همین که میان اسمم رو بنویسن برای سوریه، خط میزنن می‌گن حججی نه. گریه می‌کرد و می‌گفت: نکنه کسی رفته و چیزی گفته،بابا حرفی نزده باشه؟! . راوی :مادر‌شهید 📚 کتاب سربلند . 🌹شهید محسن حججی شادی روحش صلوات🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh