eitaa logo
شهید جمهور
172 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
💜 خیلی هنر کنیم، نصفه‌شب دل از رختخواب می کنیم؛ اگر خسته و کوفته نباشیم؛ اما حاجی مثل ما نبود. 💜 روز درگیر مبارزه با اشرار شرق بود، دل شب هم بلند می‌شد. از آخر شب به وقت استراحت بود تا صبح چند بار بیدار می شد دو رکعت نافله می خواند و می خوابید. 💜 دوباره بلند می شد می گرفت دو رکعت نماز می خواند و می خوابید. یازده رکعت را یکجا نمی‌خواند، بخش بخش می‌کرد مثل پیامبر که نیمه های شب چندین بار برای نماز از خواب برمی‌خاست. 📚 کتاب سلیمانی عزیز، نشر حماسه یاران، صفحه ۳۱. راوی حجت‌الاسلام عسگری @sardaraneashgh
🌼بانویی که حاج قاسم با پای برهنه به استقبالش رفت ✍مادر شهید زین‎الدین: برای شرکت در مراسم یادبود مادر حاج قاسم سلیمانی و عرض تسلیت حضوری مجبور شدم از مسیر پادگان و قسمت آقایان وارد شوم. وقتی به حاج قاسم اطلاع دادند که بنده برای عرض تسلیت در کنار دیوار حسینیه ثارالله ایستاده‎ام ایشان من را خجالت زده کردند و با عجله و شوق فراوان آن هم با پای برهنه به استقبال من آمدند. حاج قاسم در آن مکالمه چند دقیقه‎ای بارها از حضور من در این مراسم ابراز خوشحالی کرده و بنده را مورد محبت خود قرار دادند، ایشان هم در این مراسم یادبود مادرشان و سابقا با حضور چند ساعته در منزل ما از من می‎خواستند که برای شهادتشان دعا کنم. @sardaraneashgh
🌹شهید حسین علم‌الهدی زیر ذره‌بین ماموران ساواک بود. در اولین دستگیری، وی را در بند نوجوانان زندانی کردند؛ پس از مدتی که خانواده حسین موفق به دیدنش می‌شوند، وی در پاسخ به این‌که چه چیزی لازم داری که برایت بیاوریم، گفت: «فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.» 🌹دانشجوی سال دوم دانشگاه مشهد در رشته تاریخ بود، با شروع جنگ تحمیلی همراه با گروهی از دانشجویان و نیروهای بسیجی، به سوی جبهه‌های دفاع حق علیه باطل شتافت. 🌹قبل از شهادت حسین چند شب قبل از شهادتش در جواب سوال دوستش که پرسید: «تو فکری سید؟» گفت: «وقتی وارد هویزه شدم تصمیم گرفتم هر چه از قرآن و نهج‌البلاغه فراگرفته‌ام، در عمل پیاده کنم. حالا احساس می‌کنم که روز پرداخت نزدیک است و به‌زودی پاداش خود را دریافت خواهم کرد.» @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠رهبرانقلاب: من، روزیکه این عزیزان به سمت این جایگاه جهاد و شهادت و فداکارى حرکت میکردند، آنها را از نزدیک دیدم. در نزدیکى کرخه نور، شهید عزیز، حسین آقاى علم‌الهدى و بقیه‌ى جوانانى را که همراه او بودند و با دست خالى، بدون تجهیزات، اما با دلى سرشار از عشق و ایمان به پروردگارر به این طرف میآمدند، ملاقات کردم. واقعاً وقتى انسان آن جوانان را میدید که با عزم راسخ به قلبِ دریاىِ دشمن میزدند، گویى یک بار دیگر صحنه‌ى کربلا را به چشم خود مشاهده میکرد. آن روز شاید عدّه‌ی این جوانان، بیست الی سی جوان با دست خالی؛ اما با دل استوار از ایمان و توکّل به پروردگار. در این‌جا، در این بیابانها، چند هزار تانک و نفربر زرهی از دشمن مستقر بود. آن جمع کوچک، برای مقابله با این جمع علی‌الظّاهر بزرگ می‌آمد؛ با ایمان به خدا و با توکل؛ آن‌گونه که حسین‌بن‌علی با جمع معدود، در مقابل دریای دشمن ایستاد، قلبش نلرزید، اراده‌اش سست نشد و تردید در او راه پیدا نکرد. این جوانان، واقعاً همان‌طور بودند.من در همین‌جا، از شهید علم‌الهدی پرسیدم: شما از سلاح و تجهیزات چه دارید که این‌گونه مصمّم به جنگ دشمن می‌روید؟ دیدم اینها دلهایشان آن‌چنان به نور ایمان و توکّل به خدا محکم است که از خالی بودن دست خود هیچ باکی ندارند.حرکت کردند و رفتند. آنها خواستار جهاد در راه خدا و پذیرای شهادت در این راه بودند؛ چون می‌دانستند حقّند. شهدای ما در هر نقطه‌ی این جبهه‌ی عظیم، با همین روحیه و با همین ایمان، جنگیدند! ۷۵/۱۲/۲۰ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تواضع حاج قاسم سلیمانی و امتناع از نشستن روی صندلی مجلل... 🔹شهرستان بابل - 20 اسفند 1397 @sardaraneashgh
✨یکی از خصوصیاتش خندان بودن بود. جمال همیشه سعی میکرد با لبخند از کنار مسایل رد بشه و وقتی قرار شد، ما از سوریه با پرواز اول برگردیم وسایلمون رو بار کامیون کردو راه افتاد سمت فرودگاه وقتی گفتم تو هم میای؟؟؟ 💫 با خنده گفت نه ما قرار نیست برگردیم... ✍روایتی از همرزم شهید @sardaraneashgh
🌹شب قبل شهادتش، یاران همیشگی دور او را گرفته بودند؛ «یونس شریقی»، «جمال دهشور»، «قاسم نیسی»، «حسن بوغدار»، «حسین احتیاطس» و... . حسین گفت: «بچه‌ها! آب گرم داریم؟» دوستش گفت: «آب گرم می‌خواهی چیکار؟» گفت: «می‌خواهم حمام کنم». ♦️دوستش با تعجب پرسید: «تو این سرما؟» و بلافاصله اضافه کرد: «فردا عملیات است. حسابی گرد و خاک بلند می‌شود. خاکی می‌شوی.» گفت: «می‌دانم.» دوستش گفت: «و با این حال باز می‌خواهی حمام کنی؟ مگر قرار است بروی تهران؟» حسین زد زیر خنده. از ته دل می‌خندید. آن‌قدر خندید که همه به خنده افتادند. بعد ساکت شد و گفت: «فردا به تهران نمی‌روم، به جای مهم‌تری می‌روم.» «کجا؟»، «ملاقات خدا». @sardaraneashgh
🌼 السلام علیک یا بقیه الله عمری نگران خیره به خورشید ظهـور ای کاش به زودی برسد عید ظهـور هرهفته سه شنبه ها دلم پر زد و رفت تامسجد جمکران به امید ظهـــــور 🌼 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج یا صاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان اغثنی @sardaraneashgh
این عاشقان را جز شهادت، مرگ ننگ است در کامشان بی دوست ماندن چون شرنگ است چون عشق را جز عشق تفسیری دگر نیست حلاج را جز دار تدبیری دگر نیست این واژه در قاموس دل با خون قرین است این داستان آغاز و پایانش همین است(شهادت) التماس دعا شهدا رایادکنیم با صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سیدالشهدای سیستان و بلوچستان 🔻حاج قاسم سلیمانی در وصفش گفت که شهید قاسم میرحسینی برای من یک لشگر بود... 🔺 همه لشگر محو صحبت های او می شدند @sardaraneashgh
🔺 کلامی از علما ⭕️ آیت‌الله حق‌شناس ⁉️ چه چیزهایی قلب را نورانی می کند ؟ @sardaraneashgh
🌸🍃یکی از شرطهای که زاده قبول کرده بود که مسئول گروهان باشد. این بود که سه شنبه ها در اختیار خودش باشد.😊 به شهید تورجی زاده اصرار میکنند که باید بگوید سه شنبه ها را کجا میرود.🌾🌷 شهید تورجی گفت. تا وقتی که زنده ام به کسی چیزی نگو. 🌸🍃من سه شنبه ها میرم مسجد جمکران و تا عصر چهارشنبه برمیگردم. 😳با تعجب نگاهش می کردم. چیزی نگفتم. بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخــوئیــن تا جمکـــران را می رود و بعد از خواندنن نماز امام زمـــان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر می گردد. 🌸🍃یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به انداختم. 🌸🍃سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری بود. 🌸🍃در مسیر برگشت با او صحبت می کردم. می گفت: یکبــــار 14 بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم. 💫🌾🍃💫🌾🍃💫🌾🍃 واقعا یک مرد خستگی ناپذیر بود. بعضی از ماها الان یک دو رکعت نماز بخواهیم بخونیم. مثل اینکه بخواهیم کوهی را جابجا کنیم. ولی شهدا اینگونه نبودند. با هر سخنی و شرایطی بود با عشق نمازشان را میخواندند. واقعا شهدای ما گلچین شده اند. @sardaraneashgh
◾️ شهادتِ نزدیکان انسان، خودش یک کرامتی از سوی خداست. ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: آنهایی که شهید شدند، آنهایی که شهید داده‌اند، در راه خدا رفته‌اند و در راه خدا بوده‌اند، و خدا می‌داند چه تاجی بر سر اینها گذاشته شده، ولو بعضی‌ها نمی‌بینند مگر بعد از اینکه از این نشأت بروند. بعضی‌ها هم که اهل کمالند، شاید در همین‌جا ببینند که «فلانی» بر سرش تاج است،[یا] «فلانی» بر سرش تاج نیست!! شهادتِ نزدیکان انسان، خودش یک کرامتی از سوی خداست. 📚 به‌سوی محبوب، ص ١١٢ قمری رحلت آیه الله ره وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
🔴 خاطرات همسر امام ♦️ تا پای جان در مقابل کشف حجاب رضاخانی ♦️پاسبانی یک سر شال‌گردن را گرفته بود و زن بیچاره را به خاک میکشید. صورت زن سیاه شده بود. یک عده نامردان مرد‌نما اطراف او ایستاده بودند و تنها تماشاگر معرکه بودند. به یکی از آنها گفتم: می‌ترسم خود گرفتار پاسبان شوم شما را به‌خدا بروید شال‌گردن را از دست این قداره بند بگیرید. این شیر زن دارد خفه می‌شد، بی‌غیرتی بس است پاسبان متوجه من شد و من فرار کردم زیرا حتماً نوبت خودم می‌شد ... نامردها ایستاده بودند، پاسبان با زن دست به‌گریبان بود و زن مقاومت می‌کرد و این داستان هر روز در خیابان‌ها و کوچه‌ها تکرار می‌شد ...(زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) ص ۱۶۵) @sardaraneashgh
در هفدهم ديماه 65 از مدرسه صدر اصفهان به جبهه‌ها اعزام شديم. ده نفري روحاني و طلبه و بقيه رزمندگان بسيجي بودند. در طول راه از گفت و گو با ايشان بسيار لذت بردم. چهره‌هايي روحاني و معنوي‌شان توجهم را جلب مي‌كرد. يكي نوحه مي‌خواند، ديگري قصه مي‌گفت و بامزاح و خنده شادي خود را از اعزام به جبهه ابراز مي‌كرد. به اهواز رسيديم. در آنجا درخواست كردم كه به لشكر 25 كربلا اعزام شوم و كنار بچه‌هاي مازندراني باشم، تقاضايم پذيرفته شد و همان شب به سوي هفت‌تپه روانه شديم. خودم را به مسئول تبليغات لشكر آقاي «يوسف‌پور» معرفي كردم. صبح هنگام خوردن صبحانه بود كه از گردان مكانيزه تلفن كردند و احتياج مبرم خود را به روحاني اعلام كردند. من هم درنگ نكردم و لباس رزم پوشيده، همراه بچه‌هاي آن گردان به مقر آنها رفتم، استقبال عجيب آنها از يك روحاني براي من خيلي جالب بود. همگي گله داشتند كه چرا زودتر يك روحاني به گردان آنها نرفته است. به آنها گفتم چون مأموريت دارم يك هفته بيشتر آنجا نيستم، خيلي ناراحت شدند. خود من هم از اينكه چنين جوانان مخلص و شيفته‌اي را تنها مي‌گذارم خيلي ناراحت بودم. آنها مشتاقانه به مواعظ و احاديث گوش مي‌دادند و باشور و شوق خاطرات جبهه را برايم نقل مي‌كردند. صبح پس از اداي نماز جماعت از من براي صبحگاه دعوت كردند. من هم با استقبال دعوت آنها را پذيرفتم و با رزمندگان فوتبال بازي كردم. بچه‌ها از اينكه يك روحاني با آنها با چنين گرمي برخورد مي‌كرد خيلي خوشحال بودند و در پوست خود نمي‌گنجيدند. آن روزها من فهميدم كه رفتار یک روحانی تا چه حد میتواند در جوانان موثر باشد. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻انتشار برای اولین بار در جهان‌آرا قطعه فیلم دیده نشده از شهید سردار حاج قاسم سلیمانی در جمع رزمندگان مقاومت. @sardaraneashgh
📸تصویر شهید حاج قاسم سلیمانی در منزل شهید جهادمغنیه 💔آخرین دیدار با حاج قاسم 🔸دبیرکل حزب الله، آقای حسن نصرالله، "خدا او را حفظ کند" در حومه جنوبی، پس از آخرین ملاقات با معظم له، فاطمه، دختر شهید حاج عماد مغنیه، او آرزو کرد که او به عراق نرود, او کلمه به کلمه پاسخ داد: "هوا زیبا است، شب مهتاب است، گویی که من به سوی مردگانم می روم." @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداح بود . صدای زیبایی داشت . در منطقه برای رزمندگان مداحی می کرد . بیشتر برای حضرت زهرا(س) می خواند . یکبار مسئله ای پیش آمد که گفت : دیگر نمی خوانم . دیگر مداحی نمی کنم ! اما صبح روز بعد دوباره شروع کرد به مداحی کردن ! حضرت زهرا (س) را در خواب دیده بود . فرموده بودند : نگو نمی خوانم . ما تو را دوست داریم . هرکس گفت بخوان ، تو هم بخوان... 🌹 شهید ابراهیم هادی 🥀🥀🥀 @sardaraneashgh
بعد از سخنرانی وسط نیرو ها ، گفت کاغذ بدهید می خواهم چیزی بنویسم... برگه سفیدی به دستش دادند. با صدای بلند اعلام کرد 《طالبان شهادت ثبت نام کنند...》 کاغذ را گرفت و بالای برگه با دستخط خودش نوشت : ۱-قاسم سلیمانی @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥همسرشهیدمحمدتقی سالخورده 😔بیراهه دور می‌زند بی تو دلم‌ لبخند به زور می‌زند بی تو دلم💔 💔هر وقت که دیر می‌کنی مثل سه تار در مایه شور می‌زند بی تو دلم😔 🌷تسلی دل خانواده صبور شهدا 🕊 @sardaraneashgh