🔮شهدا عندربهم یرزقون...
🌹#همسرشهید
آن زمان ماشین نداشتیم. با آژانس به میدان شهدای گمنام در فاز 3 اندیشه رفتیم. آنجا اصلا محل زندگی نبود که مصطفی دوستی داشته باشد و بخواهد با او دعوا کند.
چندتا پله میخورد و آن بالا 5 شهید گمنام دفن بودند. من از پله ها بالا رفتم و دیدم که مصطفی حتی از پله ها هم بالا نیامد.
پایین ایستاده بود و با لحن تندی گفت: «اگر شما کار اعزام مرا جور نکنید، هرجا بروم میگویم که شما کاری نمیکنید. هرجا بروم میگویم دروغ است که شهدا عند ربهم یرزقون هستند، میگویم روزی نمیخورید و هیچ مشکلی از کسی برطرف نمیکنید. خودتان باید کارهای من را جور کنید».
دقیقا خاطرم نیست که 21 یا 23 رمضان بود. من فقط او را نگاه میکردم.
گفتم من بالا میروم تا فاتحه بخوانم. او حتی بالا نیامد که فاتحهای بخواند؛ فقط ایستاده بود و زیر لب با شهدا دعوا میکرد. کمتر از ده روز بعد از این ماجرا حاجتش را گرفت. سه روز بعد از عید فطر بود که برای اولین بار اعزام شد.
🌷#شهیدمصطفی_صدرزاده
@sardaraneashgh
#خبر_فوری
🕊 پیکر مطهر "شهید الله یار زارع مویدی" از شهدای دوران دفاع مقدس، پس از 33 سال با تلاش گروههای تفحص شهدا کشف و شناسایی گردید
@sardaraneashgh
#همسفرانه❤
.
.
بنده دو روز قبل از شهادت باهاشون صحبت کردم
و از اونجایی که ایشون همیشه دل منو قرص میکردن که برمیگردن😊
من اصلا احتمال شهادت رو نمیدادم😞
البته میدونستم یه روز شهید میشن
ولے فکر نمیکردم به این زودی باشه!!
یکے از اقوام ۴شنبه شبــ با پدرم تماس گرفتن
و خبر شهادت رو دادن💔
دیگه برادرمم متوجه شد و به مادرم گفت
ولے به من چیزی نگفتن من صبح بلند شدم یه کم متوجه جو سنگین خونه شدم
ولے اصلا به فکرم نمیرفت🙄
حالم یه مقدار بد بود تا خود سرڪار صلوات میفرستادم و و برای همسرم حدیث کسا میخوندم😢📿
نزدیک ساعت ۹ بود پدرشوهرم تماس گرفت با من
و گفت میگن روح الله زخمی شده
دیگه من سریع گوشے رو قطع کردم
با پدرم تماس گرفتم پدرم گفتن مجروح شده
داریم هی بهش میگیم بیا عقب
ولے قبول نمیکنه🙁
پدرم گفتن شما مرخصے بگیر من الان میام دنبالت
من بازم باورم نمیشد
دیگه برادرم اومد دنبالم
بازم تا خونه بهم نگفت
دیگه توی پارگینگ خونه که رفتم همه فامیل اونجا بودن مادرم بغلم کرد و گفت روح الله ت شهید شد💔😭
و خیلے سخت بود اون لحظه....
#همسر_شهید🍃🌸
#شهید_روح_الله_قربانی🌹
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺همونی بود که میخواست و میخواستم، «شهید» شد
حاج عمار یکی از فرماندهها و مدافعان حرم بود که در نهایت به آرزوی دیرینهاش رسید و شهید شد، حالا همسرش از روزهایی میگوید که آنها با هم پیوند زندگی مشترک بستند و از همان موقع این بهترین خواسته را در نگاه او دیده است.
🔰 #مستند
🔰 #مرزهای_عاشقی
@sardaraneashgh
🔰جلوه محبت حضرت زهرا (س) در زندگی شهید مصطفی اردستانی
داشت از مأموریت بر می گشت که بال هواپیمایش مورد اصابت قرار گرفت.
می گفت: متوسل به حضرت زهرا (س) شدم. در همین حال کسی را مقابلم احساس کردم که که گفت: «شما با خیالت راحت به پروازت ادامه بده». هواپیما را که دوباره کنترل کردم، همه چیز عادی بود.
فرمان هواپیما را دستم گرفتم و فرامینی را که تا قبل از این از دستم خارج شده بود را اجرا کردم.
تا خود پایگاه گریه کردم.
می گفت: ما هر چه داریم، از کَرَم فاطمه و اولاد اوست.
🗣راوی: خواهر شهید
📚کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار ۱۳۹۵، خاطره ۵۲٫ به نقل از کتاب اعجوبه قرن، علی محمد گودرزی.
📚کتاب ستاره دنباله دار ؛ روایاتی از زندگانی شهید مصطفی اردستانی، باز نویسی: هادی علیی، نشر فاتحان/چاپ اول-۱۳۸۸؛ صفحه ۴۴٫
@sardaraneashgh
◾️▪️السلام علیک یا فاطمه الزهرا ▪️◾️
🌷آب زنید راه را این که نگار میرسد. مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد.🌷
🏴 مراسم تدفین شهید گمنام🌷
📆 همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
یکشنبه 28 دیماه 1399⏰ از ساعت 10 صبح
قم: میدان شهید زین الدین ، شهرک امام حسن (ع) بوستان امام حسن (ع)
#شهید_گمنام
#تدفین_شهید_گمنام
#کنگره_ملی_شهدای_استان_قم
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 #ایام_فاطمیه
♨️دلتنگی های امیرالمومنین(ع) کنار قبر حضرت زهرا(س)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤آیت الله #انصاریان
@sardaraneashgh
❌شبهه ۸۲۴
- این چه وضع مملکته؟؟رهبری مقصر همه ایناست.
+ نه... مقصر دولت و ناکارآمدیه دولته...
- پس چرا رهبری کاری نمی کنه؟؟ پس چرا عزلشون نمی کنه؟؟
+ رهبری اختیار ندارن.و فقط در مسائل کلان و کلی و راهبری دخالت میکنن.
- عه!! پس چطور تو مسائل جزئی وزارت بهداشت دخالت می کنن؟؟پس چرا میگن واکسن نگیریم از آمریکا؟؟
+ استغفرالله برادر برو توبه کن. رهبری در همه زمینه ها اعم از پزشکی تخصص دارن.
- آها پوزش...
✅ پاسخ
اولاً رهبری برای اظهار نظر در هر موردی با متخصصان آن مشورت میکنند.
ثانیاً از ترفندهای معاندان آن است که اظهار نظر شخص وزیر بهداشت و صدها پزشک متخصص دیگر را سانسور میکنند و چنین القاء می کنند که دستور رهبری، صرفا یک تصمیم سیاسی است.
ممکن است عدهای نظام و رهبری را قبول نداشته باشند، اشکال ندارد، اما اصرار لجبازانه عدهای برای ورود واکسنهای مشکوک که ممکن است بر چندین نسل این مردم اثر سوء بگذارد، چه نام دارد؟ به نظرم خیانت و وطن فروشی خیلی کم است.
در مورد عزل دولت، رهبری اختیار دارد، اما عزل دولتی که با رأی مردم بر سر کار آمده است و همچنان بسیاری از مردم بدان امید بستهاند، خلاف اصول اولیه دموکراسی است. معاندان فکر کردهاند که با تحریک رهبری به عزل دولت، میتوانند شاهدی برای ادعاهای گذشته خود یعنی وجود دیکتاتوری در نظام دست و پا کنند.
ــــــــــــــــ
🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش...
@sardaraneashgh
❤️شَہیدمدافعحࢪمساݪ۹۹❤️
اونقدࢪمشتاقبۅدڪہ
بہشگفتم:ابۅاݪفضݪ...
🌷ادامہدࢪعڪس...👆
🖤 #فاطمیه
🖤 #حاج_قاسم
🖤 #مرد_میدان
@sardaraneashgh
📌 خاطرهی دکتر ترکمن از شهید سلیمانی
✍ دکتر ترکمن میگوید: «سردار برای ملاقات نوههای تازه به دنیا آمدهشان به بیمارستان آمدند. نمیدانم مقدمات امنیتی برای حضور ایشان در مکان های عمومی را چطور فراهم می کردند، هر چه که بود سردار ساده و بی تکلف از همان جلوی در بخش وارد شدند. روز به دنیا آمدن نوههای سردار سلیمانی پرستارها از دیدار سردار خوشحال بودند ولی روی اینکه جلو بروند را نداشتند. اما سلام و احوالپرسی ساده و صمیمی #حاج_قاسم یخ پرستاران را آب کرد و در چشم بر هم زدنی همه پرستاران بخش دور ایشان حلقه زدند. قرار شد عکس یادگاری بگیریم. دقت نظر سردار برای من خیلی جالب بود. همه پرستاران بخش اطراف ایشان جمع شدند و آماده برای گرفتن عکس، هنوز عکس یادگاری ثبت نشده بود که سردار به انتهای سالن اشاره کردند. یکی از نیروهای خدماتی در حال تِی کشیدن سالن بود، سردار ایشان را صدا کردند و گفتند شما هم درعکس یادگاری ما باشید.»
📚 راوی: دکتر ترکمن
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه عاشقانه میتوان
به جان جان جان رسید
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@sardaraneashgh
🌸🍃 #محمدرضا عاشق #امام_زمان_عجل_الله بود و از هرفرصتی برای توسل به آن حضرت استفاده میکرد.پس از نماز بلند میشد و رو به قبله دعای 🤲 الهی عظم البلا را می خواند.
@sardaraneashgh
😑میگفتسالهاقبلتوخواب
دیدمدرخانهقدیمیدوطبقهای
هستموازپلهپایینمیآمدمو
حضرتآقا(مقاممعظمرهبری)
داشتنمیآمدنبالا.🙈
سلامدادمجوابسلام👋
راباایننکتهجوابداد:🤝
'آقاسیدمحمدحسینعلیکسلام'
منتاچندروزیدرپوستخودم
نمیگنجیدموخوشحالبودم.
چونمنخیلیساداترو💓
دوستدارموخودممخیلی
دوستداشتمسیدباشمواز😎
طرفیهمهمسرمسیدهاست.
علاقهایهمبهشهیدعمادمغنیه
داشتملذااسمجهادیمروگذاشتم
❤️«سیدعماد»❤️
#شهیدمحمدحسینبشیری
@sardaraneashgh
#نماز_در_سیره_شهدا
#شهید_مجید_زینالدین ، جانشین واحد اطلاعات و عملیات لشکر ۱۷ علیبنابیطالب علیه السلام
ماموریت مان شناسایی شهر ماووت بود. سی چهل کیلومتر رفته بودیم در دل دشمن خسته راه بودیم. قرار شد شب زیر یکی از تخته سنگ های بزرگ سر کنیم.
نیمه شب شب از خواب بیدار شدم دیدم مجید نیست رنگ از رخم پرید. منطقه خطرناکی بود. پر از نیروهای عراقی و عناصر ضد انقلاب.
هر چه گشتم پیدایش نکردم دلم هزار راه رفت که نکند بلایی سرش آمده.
به این امید که برمی گردد خوابیدم.
برای نماز صبح که بلند شدم دیدم کنارم خوابیده هر چه پا پی اش شدم طفره رفت. بعدها فهمیدم رفته بود نماز شب بخواند.
📚 ستارگان حرم کریمه، ج ۲۱ ، خاطره ۲۵ از محمد خوشنویس.
#هنگامه_مناجات_با_خالق_نزدیک_است
@sardaraneashgh
فرازی از زندگینامه خودنوشت بزرگمرد تاریخ معاصر قاسم سلیمانی:
با پای برهنه یا با کفشهای لاستیکی که مادرم از پیلهورهای دورهگرد با دادن مقداری کُرک یا پشم میخرید، مثل جوجه اردکی دنبال او میرفتم.
در روز چند بار زمین میخوردم یا خار در پاها و دستهایم فرو میرفت. پیوسته از سرپنجههای پایم خون میچکید و مادر آرام آرام با سوزن خیاطی خارها را از پایم درمیآورد و با اُشتُرَک محل زخمها را مرهم میگذاشت.
صفحه 23 کتاب "از چیزی نمیترسیدم"
@sardaraneashgh
#شب_جمعه، شب زیارتی ارباب عشق است.
شب جمعه ای که مصادف شده است با ایام #فاطمیه
🔸دست بر سینه نهاده همه تعظیم کنید
🔸مادری دست به پهلو به حرم می آید
✋السلام علیک یا فاطمة الزهراء س
✋السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ع
@sardaraneashgh
📷 امشب؛ قاب عکس حاج قاسم سلیمانی در کنار رهبر انقلاب
اولین شب از مراسم عزاداری فاطمیه
#رفیق_خوشبخت_ما
@sardaraneashgh
عکس جدید از آرامگاه شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید پورجعفری... گلزار شهدای کرمان...
@sardaraneashgh
✍خانم یکی از پاکبانان محله مریض شده بود، بهش مرخصی نمیدادند و میگفتند: نفر جایگزین نداریم. رفته بود پیش شهردار، آقای شهردار بهش مرخصی داده بود و خودش رفته بود جاش...
*اول با خودمان بسنجیم
#شهید_مهدی_باکری
@sardaraneashgh
🌷انتشار به مناسبت سالگرد شهادت شهید
من شنیدم سرعشاق به زانوی شماست...🌹
و از آن روز سرم میل بریدن دارد...
☘️نجیب و سر به زیر بود . در اولین باری که او را دیدم ، مجذوب #نجابت و ادبش شدم . ظاهر و باطنش یکی بود و اهل تظاهر نبود .
☘️یک سال و نیم اورا می شناختم. با هم همکار بودیم . من مزون لباس عروس داشتم و او خیاط بود . به خاطر رابطه کاری که با او داشتم خصوصیات خوب و بدش را شناخته بودم اما خصوصیات مثبتش بارز تر بود . سال ۸۸ ازدواج کردیم . و #بی_ریایی او سبب ازدواج مان شد .
☘️ زمانی که خواست به سوریه برود ، به هیچ کس نگفت حتی به من . به اسم یک مهاجر که قبلاً اعزام شده بود ، با پاسپورت او رفت . شباهت بسیار زیادی با اون مهاجر داشت .
☘️۹۵٫۷٫۱۰بود . هیچ وقت تاریخ آخرین روز ، یادم نمی رود . خداحافظی کرد و گفت می خواهد برای مسابقات ورزشی به یکی از ورزشگاه های تهران برود که گوشی در آنجا آنتن نمی دهد .
☘️در راه رفتن باید برای پسر خاله اش ، لباسش را آماده میکرد ، در راه مغازه اش ، دختر خاله اش را دید . به او گفت :«من می خواهم بروم #بهشت ...»
دختر خاله اش هم خندید .
☘️۹۵٫۷٫۲۰ به شهادت رسید .
پس از دوماه و نیم پیکرش مفقود بود که در یک گور دسته جمعی در مکان شیخ سعید حلب ، در تفحص #حلب، پیکر پاکش پیدا شد .
☘️ در معراج الشهدا خیلی اصرار کردم پیکر را باز کنند تا ببینم آیا او واقعا همسرم هست یا نه ؟ از من اصرار از مسئولین معراج انکار ...
که گفتند : محمود آقا مثل آقا امام حسین علیه السلام #بی_سر است .
✍🏻 دلتنگی های یک مادر هیچ وقت تمامی ندارد و به اتمام نمی رسد ...
هنوز هم دلم میخواهد خبر شهادتش
حقیقت نداشته باشد .یکبار دیگر او را در آغوش بگیرم .
«گلی گم کرده ام می جویم او را ،
به هر جا می روم می بویم اورا ...
✍🏻با بقیه فرزندانم تفاوت هایی داشت . همیشه دنبال لقمه حلال بود و تمامی تلاشش را میکرد که لقمه ای پاک بر سر سفره خانواده اش ببرد .
☘️ مرا برده بودند جای خانه مادرم و می گفتند: از این درخت توت بخور !
با کمال ناباوری به شاخه هایش نگاه کردم که رنگ آنها قرمز بود . می خواستم به آن آقایِ روبند زده، بگویم که ... یک دفعه ناپدید شد .
در حالت #خواب بودم ، نمی توانستم بلند شوم .
☘️سه چهار روزی از خوابم گذشت که کم کم خبر ها بیشتر بیشتر شد . دل منِ مادَرْ #بی_تاب بی تاب تر ...
☘️ همسرشهید میگوید: پرهام داشت داخل اتاق حرف میزد . وارد اتاق شدم تا ببینم با چه کسی حرف میزند ،گفت : دارم با #باباحرف میزنم !
☘️هر وقت دلتنگش میشوم ، رو به رو عکسش می نشینم و با او حرف میزنم ، درد و دل میکنم .
هر وقت مشکلی برایم پیش می آید قبل از اینکه بر سر مزارش بروم و به او بگویم ، مشکل حل میشود .
الحق و الانصاف شهدا #عندربهم_یرزقون_اند...
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمود_سالاری
@sardaraneashgh