#خاطره_دانش_آموزی
🔹اهل شیطنت بود! پر جنب و جوش و شوخ طبع. من دانشگاه بوعلی درس می خواندم. یک موتور سیکلت یاماها داشتم. خیلی برایم ارزشمند بود.
🔹یک روز از کلاس آمدم بیرون، دیدم موتورم نیست! همان جا نشستم روی زمین. تمام بدنم یخ شد. گفتم وای! موتورم را بردند.
چند ثانیه بعد صدای خنده شنیدم. مصطفی و دوستش از پشت درخت آمدند بیرون. موتورم را که قفل بود، بلند کرده، برده بودند پشت ساختمان. این موقعی بود که داشتند برای کنکور درس می خواندند. حالا نگو حوصله شان سر رفته و برای رفع خستگی هوس کرده اند با قلب من بازی کنند!
🔼به نقل از دوست شهید مصطفی احمدی روشن
@sardaraneashgh
4_5981001856741017124.mp3
4.79M
🎼 جونم قربون گل پسر سلطان 😍
کیه که از همه دل برده
اون علی سوم اربابه....💐
♦️ایام ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر (علیهما السلام)🌸
🎙 کربلایی #حسین_طاهری
#وقت_عاشقی
👏🌿عیدتون مبارک🌷🌿✨
@sardaraneashgh
🌺 بوسههایی که حسرت شد...😔
توی گردانِ ما رزمندهای بود که عادت داشت پیشانیِ شهدا رو میبوسید. وقتی شهید شد، بچهها تصمیم گرفتند به تلافیِ آن همه محبت پیشانیاش رو غرقِ بوسه کنند. اما وقتی پارچه رو از روی این شهیـدِ عزیز کنـار زدیم، پیکرِ بیسرش دلِ همهمون رو آتش زد...
🌹راوی: رزمندهای از لشکر حضرت رسول (ص)
📚منبع: کتاب بر خوشه خاطرات ، صفحه ۱۵
@sardaraneashgh
#اوج_بندگی
#سیره_شهدا
┄┅═══✼✼═══┅┄
من بودم و #شهیدامیرفرهادیانفرد و شهید عباس رضایی. یک چیزی خورد به تنهام، به خودم اومدم. فکر کردم تنه درخته، هیچی نگفتم، دُم بالاییش رو توآب که دیدم. گفتم همه چیز تمام شد».
┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄
آروم گفتم: «امیر، کوسه!»
گفت: هیس!... دارم میبینمش...
دیدم داره #ذکر میخونه. من هم شروع کردم. همینطور داشت حرکت میکرد. اگه کوچکترین صدایی در میاومد با تیر عراقیها سوراخ سوراخ میشدیم و اگه کاری نمیکردیم با دندونهای #کوسه تیکه تیکه میشدیم.
کوسه مقداری دور شد. خوشحال شدم. گفتم حتما گرسنه نیست.
┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄
مجدد شروع کرد به ذکر گفتن. کوسه دوباره به ما نزدیک شد. امیر ذکر میگفت؛ من هم همینطور. نزدیکتر شد. با خودم گفتم لعنتی!
کوسه شروع کرد دورمون چرخید. میگفتن کوسه قبل از حمله، دو دور، دور شکارش میچرخه، بعد حمله میکنه و دیگه تمومه.
دور اول دورمون زده بود. من اَشهدم رو خونده بودم. چه سرعتی داشت. دور دوم رو که زد، با همهچیز و همهکس خداحافظی کردم: خانوادهام، برو بچههای شناسایی، غواصها و...
نزدیک نزدیک که رسید، صدای امیر آروم بلند شد، صداش هیچوقت یادم نمیره:
- یا مادر، یا #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها، خودت کمکمون کن...
کوسه داشت همینطور نزدیک و نزدیکتر میشد. دیگه با ما فاصلهای نداشت. گفتم دست به اسلحه یا نارنجک ببرم. به خودم گفتم شاید یه نفرمون رو کوسه بزنه، دو نفر دیگه رو عراقیا بکشن. منصرف شدم.
کوسه از کنارمون رد شد. صدای امیر یک بار دیگه به گوشم رسید:
- یا #مادرسادات...
┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄
کوسه از ما کاملا فاصله گرفت و رفت. امیر توی آب گریهاش میکرد.
باورمون نمیشد که هنوز زنده هستیم. پاش به خاک که رسید، عجیب عوض شده بود. اینقدر منقلب شده بود که انگار یه نفر دیگهاس.
بیشتر وقتها غیبش میزد. پیداش که میکردن یه پناهی پیدا کرده بود، چشماش خیس بود و #قرآن زیپی کوچیکش دستش بود. این اتفاق هفت شب قبل از #عملیات_والفجر_هشت افتاده بود. توی این مدت اگه امیر اسم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رو میشنید، گریه امونش نمیداد.
راوی: #احمد_شیخ_حسینی
منبع: کتاب آسمان زیر آب
#شهیددفاع_مقدس_امیر_فرهادیان_فرد
#عِنْدَرَبِّهِمْيُرْزَقُون
@sardaraneashgh
#فقط_برای_خدا
با ابومهدی المهندس و بچههای حشدالشعبی آمده بود شادگان کمک سیلزدهها، برایشان سفره انداختیم.
تک تک نیروها و محافظ ها به اسم صدا زد که بیایند سر سفره، برایشان لقمه میگرفت و میگذاشت دهنشان؛ مثل مادر
@sardaraneashgh
#کلام_امام
#امام_خامنهای :
درس بزرگ امام جواد(ع) به ما این است که در مقابل قدرتهای منافق و ریاکار، باید همت کنیم که هوشیاری مردم را برای مقابلهی با این قدرتها برانگیزیم.
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴توصیه استاد پناهیان به نحوه گرفتن حاجت از امام رضا(ع) به واسطه ولادت امام جواد(ع)
💛میلادباسعادت امام جواد(علیهالسلام) مبارک باد.
@sardaraneashgh
🕊
از امام جواد(ع) نقل شده است:
در قيامت، بلا ديده ها و رنج كشيده ها مقاماتى دارند عالى و ارجمند. اين ها كسانى هستند كه "تسليم مشيّت" حق تعالى بوده اند و صبر داشته اند.👌❤️
#علامهحسنزادهآملی🌱
@sardaraneashgh
✅ صلوات خاصه نهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، حضرت #امام_محمد_تقی، #جواد_الائمه علیه السلام
اَللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَلَمِ التُّقَى وَ نُورِ الْهُدَى وَ مَعْدِنِ الْوَفَاءِ وَ فَرْعِ الْأَزْکِیَاءِ وَ خَلِیفَةِ الْأَوْصِیَاءِ وَ أَمِینِکَ عَلَى وَحْیِکَ
اَللهُمَّ فَکَمَا هَدَیْتَ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ مِنَ الْحَیْرَةِ وَ أَرْشَدْتَ بِهِ مَنِ اهْتَدَى وَ زَکَّیْتَ بِهِ مَنْ تَزَکَّى فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ وَ بَقِیَّةِ أَوْصِیَائِکَ إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ.
@sardaraneashgh
✨همسر من عاشق شهادت بود، می گفت اگر اجازه رفتن به من ندهی حضرت زینب و حضرت عباس تنها می مونن ما باید بریم من هم در پاسخ به او گفتم پس تکلیف بچه هامون چی میشه با رفتن تو اینا تنها میشن...
✨گفت اگر من نروم و حضرت زینب در اون دنیا ازت بپرسه چرا به من کمک نکردی چی جواب می دی بگذار من بروم حضرت زینب خودش پشت و پناه تو و بچه ها هست.و می گفت اگر نگذاری بروم دیگر حق نداری برای امام حسین گریه کنی چون الانم یه کربلای دیگه هست که باید برویم تا ثابت کنیم اهل کوفه نیستم.
✨با این حرفا من را راضی کرد. وقتي داشت ميرفت گفت بعد از اين ببين حضرت زينب(س) براي بچههايمان چه كار ميكند. واقعا هم همينطور است. كلاً در هر چيزي كه ميمانم دستم را ميگيرد. دوستانش گفتند لحظه ای که تیر به پهلویش خورد در حالی شهید شد که لبخند بر لب داشت.
✍ راوی: همسر شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_فیروز_حمیدی_زاده
#بهشت_نشین
@sardaraneashgh
وقتی امام رضا علیه السلام به سن 47 سالگی رسیده بود و فرزندی نداشت دشمنان حضرت شروع به انتشار شایعه کردند که بله امام رضا بچه نداره و نسل امامت قطع میشه و ....
تا جایی که خیلی از دوستان امام هم به امامت آقا شک کرده بودند..
💢 هر روز کار برای شیعیان سخت تر میشد تا اینکه امام جواد علیه السلام به دنیا اومد...💥🎉🌷
و میلاد میوه دل امام رضا علیه السلام موجب شادی شیعیان شد.
⭕️ و چقدر نامرد بودن برخی اطرافیان امام که بعدش گفتن از کجا معلومه که این فرزند تو هست! باید قیافه شناس بیاریم تا تایید کنه!
و بعد که قیافه شناس اومد و تایید کرد همه فتنه ها از بین رفت...
و چقدر آقای ما مظلوم بوده... کیا اطراف آقا بودند...
🔶 همه باید فدای مظلومیت و نیش و کنایه شنیدن های امام رضا علیه السلام بشیم...
@sardaraneashgh
خاطره ای از شهیدعلی قزلباش 🌹
برای یاری ما در دستیابی به اعتدال و مراقبت از خواهش های نفسانی👌
جثه ریزی داشت.
مثل همه بسیجی ها خوش سیما بود و خوش مَشرَب.
فقط یک کمی بیشتر از بقیه شوخی می کرد. نه اینکه مایه تمسخر دیگران شود که اصلاً این حرفها توی جبهه معنا نداشت.
سعی می کرد دل مومنان خدا را شاد کند. آن هم در جبهه و جنگ.😊
از روزی که او آمد ، اتفاق عجیبی در اردوگاه تخریب افتاد.
لباس های نیروها که خاکی بود و در کنار ساک هایشان قرار داشت، شبانه شسته می شد و صبح روی طناب وسط اردوگاه خشک شده بود .
ظرف غذای بچه هاهر دوسه تا دسته ، نیمه های شب خود به خود شسته می شد .
هر پوتینی که شب بیرون از چادر می ماند، صبح واکس خورده و برّاق جلوی چادر قرار داشت...
او که از همه کوچک تر و شوخ طبع تر بود ، وقتی این اتفاقات جالب را می دید ، می خندیدو می گفت:بابا این کیه که شب ها زورو بازی در می آره و لباس بچه ها و ظرف غذا را می شوره؟!
و گاهی می گفت:" آقای زورو، لطف کنه و امشب لباس های منم بشوره و پوتین هام رو هم واکس بزنه" 😅
بعد از عملیات ، وقتی "علی قزلباش" شهید شد، یکی از بچه ها با گریه گفت: بچه ها یادتونه چقدر قزلباش حرف از زوروی گردان میزد...زرو خودش بود و به من قسم داده بود که به کسی نگم.😔
📚 کتاب خاص تر شدن برای خدا/انتشارات قرآن و اهل بیت نبوت(علیهم السلام)
#داستان
@sardaraneashgh
🔸سوگند به آیههای جهاد! که هزاران برادر بهخون غلتیدهمان ... در وقت دست و پا زدنِ در خون خویش تلاوت میکردند؛ این بچههای نمازشب خوانِ بینشان که محورهای عملیاتی جنوب و غرب را از کوچه پس کوچههای شهر خود بهتر میشناسند بار این رسالت بزرگ را بر زمین نگذارده و تا آخر بر دوش خواهند کشید.
👈 آخرین دست نوشتۀ شهید رضا نادری🌷 همرزم شهید محمود حاج قاسمی🌷 (دو تن از نیروهای اطلاعات و عملیات در شکستِ هیمنۀ شیطانیِ منافقین در مرداد ماه 67)
@sardaraneashgh
#سیره_شهدا
#شهید_سید_حمید_طباطبایی_مهر
خصوصیات فردی سید
سید همیشه و در همه مراحل زندگی اش دنباله راه حق و حرف حق بود. همنشین و مانوس با قرآن کریم بود و از دستورات و فرامین قرآن کریم پیروی می کرد، مرد عمل بود تا اینکه مرد حرف باشد. وابسته به هیچ حزب و یا گروه خاصی نبود و همیشه می گفت : حزب فقط حزب خدا، از آن دسته افرادی نبود که موقعیت اجتماعی و یا مقام های دنیایی را بخواهد با هر قیمتی و با پایمال کردن حقوق دیگران به دست بیاورد. و همیشه می گفت : باید مراقب باشیم که به بیراهه کشیده نشویم. و هیچ وقت دنبال تایید و تاثیر دیگران در زندگی شخصی اش نبود. همیشه و همه حال در شرایط متفاوت سیاسی اجتماعی کشور پیرو سخنان رهبری بودند و می گفتند : شاخص، مواضع امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب است و رمز موفقیتمان پشتیبانی قاطع بیچون چرا و همه جانبه از رهبر عزیزمان است. و از مصادیق شاخص و بارز ولایت پذیری سید بصیرت افزایی ایشان بود. کسانی مورد تایید سید بودند که منش و رفتار زندگی شان بر اساس شاخص ها و خطوط ولی فقیه جامعه بود.همیشه و در همه حال گوش به فرمان صحبت های رهبری بودند و آنچه را که رهبری درسخنانشان به عنوان دغدغه یاد می کردند اعتقاد داشت و حتما تا آنجا که می توانست آن موارد را در زندگی مان عملی می کرد. و سید سعادت و خوشبختی را گوش به فرمان بودن به سخنان رهبری می دانست. همه کارهایش را برای رضایت خداوند انجام می داد و می گفت : ما که اول و آخر کارمان انجام می شود پس چه خوب است که با نیت خالص و در راه رضای خداوند آن کار را انجام بدهیم و بدین صورت کارمان هم ارزشمند و ماندگار می شودو همیشه می گفتند : من هیچ هستم و هر چه هست از خداوند است. حرف و عملش با اعتقادش همراه و همسو بود. سید اگر شخصی به دلش نمی نشست اصلا به روی خودش نمیآورد و به ما همیشه می گفت: به ظواهر توجه نکنید. سید یک فرمانده پرتوان و در عین حال جدی و سختگیر بود، ولی ظاهرش شبیه یک سرباز ساده بود، و در برخورد با نیروها و سربازانش مثل یک پدری مهربان، و وقتهایی که ساعت استراحت بود در جمع آنان می نشست و درد دلهایشان را گوش میداد و هر کاری که از دستش بر می آمد برای نیروهایش انجام می داد. خداوند یک قدرتی به ایشان داده بود که گاهی اوقات می دانست که در دل و ذهن ما چه می گذرد. خيلي جاها اين طور بود. يک جاهايي احساس مي کردم يک حرفي در ذهنم است، از من ميخواست که برایش بگویم. مي گفت من مي دانم در ذهنت چه می گذرد بگو. يک بار گفتم نمي گويم اول تو بگو من چه فکري در ذهن دارم. گفت اصلاً يک کاري مي کنيم. تو روي کاغذ بنويس. من هم مي نويسم. هر دو نوشتيم. ديدم بله درست نوشته و فکر من را خوانده بود.
@sardaraneashgh
🌸 #کتابی_که_اشک_شهید_را_در_آورد
یه روز اومدم خونه و دیدم چشماش سرخ شده ، کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب (ره) هم توی دستش بود. بهش گفتم:گریه کردی؟ یه نگاه بهم کرد وگفت: راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه ، عاقبتِ ما چی میشه؟ یک مدت بعـد برای گروه خودشون صندوقی درست کرده ، و به دوستانش گفته
بود: هرکسی غیبت کنه، باید ۵۰ تومان بندازه توی این صندوق؛ باید جریمه بدیم تا گناه تکرار نشه...
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید محمدحسن فایده
📚منبع: کتاب افلاکیان ، صفحه ۲۶۲
@sardaraneashgh
💢شهیدی که آوازه مقام معنویش به آمریکا رسید/👇👇👇
#شهید_تورجی_زاده
برادر شهید تورجی زاده بیان میدارد که: 👇👇👇
🔰 برادرم انسان با اخلاص و با معنویتی بود که در زمینه مسائل معنوی اهتمام ویژهای داشت، همانطور که اکثر رزمندگان در آن دوران این چنین بودند.
🔰 بعد از شهادت برادرم به طور ناخواسته و بدون آنکه تبلیغی صورت گیرد، بسیاری از افراد برای توسل به این شهید گرایش پیدا کردند و برای حاجت گرفتن بر سر مزار او حاضر میشدند👌 و به مرور شاهد آن بودیم که نام این شهید بعد از شهادت شهرت بیشتری یافت و وسعت گرفت، بدون اینکه خانواده این شهید هیچ گونه دخالتی داشته باشند.
🔰وی خاطرنشان کرد: این روند به شکلی ادامه پیدا کرد که در حال حاضر خود ما هم برای ملاقات مزار این شهید گاهاً به فاصله 3 تا 4 قبر آن طرفتر میایستیم و فاتحه میخوانیم.
🔰 وقتی مردم برای توسل از شهرهای مختلف ایران به مزار این شهید میآیند
🔰رفتهرفته نام این شهید در کل کشور شهرت یافت و افراد زیادی از شهرهای مختلفی همچون آمل، شیراز، مشهد و... به اصفهان و حتی به منزل ما میآیند و از مادر شهید طلب دعا میکنند؛
🔰 در برخی موارد افرادی از شهرهای مختلف میآیند، نذر میکنند، حاجت میگیرند و به شهر خود بازمیگردند؛ بعضاً میگویند که فلان دوست یا آشنا این شهید را به ما معرفی کرده و ما به همین خاطر به اصفهان سفر کردیم.
🔰 این گونه موارد تا جایی پیش رفت که کار را به فراتر از مرزها کشاند؛ در همین تابستان گذشته یک خانم پزشک ایرانیالاصل که حدود 40 سال مقیم کشور آمریکا بوده با ما تماس گرفت و گفت میخواهد به ملاقات خانواده شهید تورجیزاده بیاید.
🔰 این خانم مسؤولیت امور مسلمانان یکی از ایالات آمریکا را بر عهده داشت و گفت «من نام #شهید_تورجیزاده را شنیدهام، بر سر مزار او رفتهام و حتی یک تسبیح متبرک از مزار این شهید به محل اقامت خود در آمریکا بردهام و با آن ذکر میگویم؛
🔰 یکی از دوستان پزشک من در آمریکا به بیماری سرطان مبتلا شد به گونهای که دیگر هیچ راهی برای بهبود بیماری خود نداشت، به او گفتم #توسلی_به_شهید_تورجیزاده کن؛ این خانم به شهدا توسل کرد و از جانب خداوند شفا یافت و اکنون به زندگی خود ادامه میدهد».😇
@sardaraneashgh
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🤚 #سلام_امام_زمانم💖🌸
💎صوت زیبای #تو آرامشِ جانَست بیا
💎وَجه پُرنور تواز دیده نهانَست بیا
💠دل عُشاق بِسوزد زغمِ دوریِ تو
💠قَدعالم ز #فراقِ_تو کمان است بیا😔
🤲#اللهـم_عجل_لولیک_الفـرج 🌸
@sardaraneashgh
4_5958793263753201026.mp3
5.45M
#استغفار
💢درمانِ هر سنگینی و کُندی، استغفاره!
قلمت سنگینه، نمیتونی بنویسی؟
بستر ازدواجت سنگین فراهم میشه؟
کارای شغلیات سنگینه و پیش نمیره؟
حافظت سنگین و قفله، نمیتونی چیزی رو حفظ کنی؟
اِ س ت غ ف ا ر ... کُــــن ❌
علی ع؛
«اَلْاِسْتِغْفارُ یَمْحُو الْاَوْزارَ؛
استغفار، گناهان را پاک می کند!
#سخنان_بسیار_زیبای 👌👌👌
#استاد_شجاعی
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
° فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ °
____________
فیلم لحظاتی از لب خندان حاج قاسم ...
حٰاجقٰاسِمسُلِیمٰانی
@sardaraneashgh
#هرروزیک_معجزه
🌷شهیدےکه بر دست امام زمان تشیع شد🌷
وصیت کرده بودند که بجز چند نفری که نام بردند در مراسم تشیع اش شرکت نکنند از جمله آن چند نفر شهید حبیب روزیطلب و حاج سیدعلی اصغر دستغیب بودند
کسی سنگینی تابوت را حس نکرد خود سر رو به قبله شد
از اینکه من از جمله ان چند نفر نبودم غبطه میخوردم و بخاطر رعایت وصیت اش دورا دور شرکت میکردم در مراسم
فضای مراسم طوری دیگر بود حضرت زهرا(س) را بین خودم و خدا واسطه قرار دادم که هر مطلبی خاصی تو این مراسم است را من بدانم
شرکت کنندگان چند قدم مانده به قبر تابوت شهید را بلند کردند و تا محل قبر تشیع نمودند دو قدم از تشیع نگذشته بود که یکی از دوستانم با گریه و حالت غیر عادی یکی از دوستانش را ب دنبال من فرستاد تا به نزد او بروم خودم را به او رساندم گفت بیا و ببین که من چی میبینم گفتم چه میبینی؟گفت امام زمان (عج) را میبینم جلو تابوت را گرفته و با شرکت کنندگان دارد می آید تقریبا دیگر به بالای قبر رسیده بودند وقتی که تابوت را روی زمین گذاشتن گفتم دیگه چی میبینی؟ گفت حضرت در کنار تابوت ایستاده
پیکر شهید را به داخل قبر انتقال دادند در حالی که حاج آقا دستغیب داخل قبر رفته بود که شهید را در قبر بگذار و تلقین بخواند پرسیدم باز هم میبینی گفت نه دیگر نمیبینم
موضوع را برای حاج اقا دستغیب تعریف کردیم و بعد همگی بالای قبر دعای فرج را خواندیم
شهیدعبدالحمیدحسینی
#یادشهداباصلوات
@sardaraneashgh
#هو_الشهید
در یکی از مغازه ها مشغول کار بود یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت وقتی کار تحویل تمام شد جلو رفتم و سلام کردم بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته ، این کار باربرهاست نه کار شما نگاهی به من کرد و گفت: "کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه مطمئن میشم که هیچی نیستم جلوی غرورم رو میگیره."
گفتم: اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست شما ورزشکاری و خیلی ها می شناسنت...
ابراهیم خندید و گفت: "ای بابا همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم"
پ.ن: شهید ابراهیم هادی حاج و حسین الله کرم نیز در عکس دیده میشود...
فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله
@sardaraneashgh