eitaa logo
شهید جمهور
175 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری شهدایے ▫️عملدار لشکر شهید سلیمانی چه کسی بود؟ وصف یاران؛ روایت‌های شهید حاج‌قاسم سلیمانی یاران شهیدش. شهیدی که حاج قاسم او را لشگر تک نفره و تجلی حضرت ابوالفضل العباس نامید. سلام خدا بر شهیدان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
پیام زیرمربوط به سال پیش میباشد فرزند شهید پورجعفری در صفحه شخصی خود به روایتی از هدیه گرفتن انگشتر حاج قاسم سلیمانی در ماه رمضان سال گذشته پرداخت. فرزند سردار شهید حسین پورجعفری دستیار و همرزم حاج قاسم سلیمانی که همراه وی به شهادت رسید، روایتی از آخرین ماه رمضان فرمانده نیروی قدس سپاه در صفحه شخصی خود نوشته است که در ادامه می‌خوانید: یک سال گذشت از آخرین روزی که قرار بود برای افطار همگی دور هم جمع باشیم تا مهمان ویژه بابا از راه برسد. همه چیز آماده و مهیا بود، مهمان‌های بابا حسین یک به یک از راه می‌رسیدند. صدای اذان که شنیده شد سجاده‌ها پهن شد. حاجی به نماز ایستاد و دیگران پشت سرشان ایستادند. آن شب بعد از افطار یک به یکمان انگشتری را از حاجی به هدیه گرفتیم. لبخندهایی که بین حاضرین رد و بدل می‌شد و دوربین‌هایی که لحظه به لحظه آن شب را ثبت می‌کردند. امسال جایشان خالیست... امسال دیگر خبری از حضور آن عزیزان نیست... تمام شد. خیلی چیزها تمام شد و دیگر تکرار نمی‌شوند. خیلی زود بود برای بی پدر شدنمان... بابا حسینم خیلی زود بود... زود بود اما بهترین شد برای شما و وای بر ما 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 یادهمه شهداگرامی اگرامروزارامش وامنیتی هست ازبرکت خون شهداست یادهمه شهداباذکرصلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
سالروزشهادت فرمانده لشکرمحمدرسول الله صلی الله علیه سردارشهید (شهید) محمّدابراهیم همّت؛ فرمانده‌ی سپاه ۱۱ قدر شرح آخرین دیدارش با رضا چراغی را این‌گونه بیان کرده است: «... آن شب پیش ما ماند و دو، سه ساعتی خوابید. اذان صبح روز ۲۵ فروردین[۶۲] که بیدار شد، بعد از خواندن نماز، دیدم شلوار نظامی نویی را که در ساک‌اش داشت، از آن درآورد و پوشید. با تعجّب پرسیدم: آقا رضا، هیچ وقت شلوار نو نمی‌پوشیدی، چی شده؟ با لب‌هایی خندان به من گفت: با اجازه‌ی شما، می‌خوام برم خط مقدّم. گفتم: احتیاجی نیست که بری اون جلو، همین‌جا بیشتر به شما نیاز داریم. ناراحت شد. به من گفت: حاجی‌جان، می‌خوام برم جلو، وضعیت فعلی خط رو بررسی کنم. الآن اون‌جا، بچه‌های لشکر خیلی تحت فشار هستند. در همین اثناء از طریق بی‌سیم مرکز پیام، خبر رسید که لشکر ۱ مکانیزه‌ی سپاه چهارم بعثی‌ها، پاتک سختی را روی خط دفاعی بچه‌های ما انجام داده. رضا رفت جلو. چند ساعت بعد خبر دادند: فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله(ص) در خط مقدّم دارد با خمپاره شصت، کماندوهای بعثی را می‌زند. همین خبر، نشان می‌داد وضعیت آنجا برای بچه‌های ما تا چه حد وخیم شده. گوشی بی‌سیم را برداشتم و شروع کردم به صدا زدن برادر چراغی. مدام می‌گفتم: رضا، رضا، همّت ـ رضا، رضا، همّت! ناگهان یک نفر از آن سر خط گفت: حاجی‌جان، دیگر رضا را صدا نزنید، رضا رفته موقعیت کربلا!... و من فهمیدم رضا شهید شده. به این ترتیب انتظار طولانی رضا به سرآمد و او همان‌طور که آرزو داشت به یاران شهیدش ملحق شد. یادش گرامی وراهش پررهرو @sardaraneashgh
⭕️ شهید ابراهیم عشریه 🌸 فرود: ۱ شهریور ۱۳۵۶ 🌸 فراز: ۲۵ فروردین ۱۳۹۵ سوریه 📌 مزار: شهر نکا @sardaraneashgh
✨ قرار بود در منطقه فلوجه پلی احداث کنند، چون ایشان در معماری و عمران سررشته‌ای داشت گفت: مسئولیت آن با من، می‌خواهم اثری از خودم به یادگار بگذارم. یک شب تا صبح کار کردند بعد برای نماز صبح و استراحت به محل استقرار خود برگشتند. ✨ بعد از چند ساعت دوباره به محل احداث پل رفتند. ساعت 7 یا 8 صبح به وقت ایران بود که دلم شور افتاد. به دخترم فاطمه گفتم: با بابا تماس بگیر ببین چه کار میکنه؟ تماس گرفت گفت: خوبم الان هم می‌خواهیم ادامه کار احداث پل را شروع کنیم. ✨ شما تلفن را قطع کن من 10 دقیقه دیگر تماس می‌گیرم. الان 3 سال از آن 10 دقیقه گذشته است. ظاهراً آن یکی، دو ساعتی که این‌ها برای نماز و استراحت رفته بودند، داعشی‌ها زیر ماشین‌آلات آن‌ها مواد منفجره کار گذاشته بودند. ✨ این‌ها هم بی‌خبر تا ماشین را روشن می‌کنند منفجر می‌شود. یعنی دو سه دقیقه قبل از شهادت من دلم شور افتاد، تماس گرفتیم و او داشت به سمت ماشین می‌رفت تا روشنش کند. دقیقاً ششم خردادماه بود. ✍ راوی: همسر شهید @sardaraneashgh
عادت ماست که با اهل وفا یار شویم رشته ی زلف بگیریم و وفادار شویم... پ:ن : از راست شهید حبیب هاتف و شهید احد مقیمی ۳۱عاشورا @sardaraneashgh
شهید ابراهیم عشریه، فرزند شعبان اول شهریور ۵۶ در نکا به دنیا آمد و دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در نکا و خدمت سربازی را نیز در تهران گذراند. بعد از خدمت مقدس سربازی در کنکور شرکت کرد و در پیام نور شهرستان بهشهر در رشته ریاضی محض پذیرفته شد. در سال ۹۲ کارشناسی ارشد را در تهران خواند. شهید ابراهیم عشریه، یکی از مربیان و اساتید تاکتیک فنون نظامی و فارغ‌التحصیل دانشگاه افسری امام حسین(ع) بود که به‌عنوان یک مستشار از قم به سوریه رفت و در همین جبهه نیز به شهادت رسید. شهید عشریه ۲۰ اسفند ماه سال ۹۴ راهی سوریه شد. او ۲۵ فروردین ماه ۹۵ در منطقه العیس سوریه مفقودالاثر شد. با گذشت ۵۴ روز خبر شهادت وی رسماً تأیید شد و به‌عنوان شهید جاویدالاثر نام گرفت. از این شهید ۳۹ ساله سه دختر به‌یادگار مانده است. پیکر مطهر او بعد از گذشت سه سال از شهادتش در سوریه کشف و شناسایی شده است. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨بِكَ عَرَفْتُكَ، وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ خدایا من تو را، به تو شناختم 🎬گزیده‌ای از ویژه برنامه اولین سحر ماه مبارک رمضان @sardaraneashgh
✅سه اقدام استراتژیک ایران در یک روز ۱_غنی سازی ۶۰درصد ۲_انهدام کشتی اسرائیلی در بندر الفجیره امارات ۳_انهدام و حمله سنگین به مرکز شنود و جاسوسی رژیم در شمال عراق @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥استوری عالم محضرشهداست اماکو محرمی که این رادریابد @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐ لوح | نماز، قبل افطار 🔺️ قبل از افطار، نماز می‌خواندند. می‌گفتند: نزدیک افطار، عطش انسان برای آب و غذا زیاد میشود؛ در این لحظه‌ها اجر این‌ نماز بیشتر است. @sardaraneashgh
💠 چهل روز روزه داری در استقبال از شهادت... 🕊 شهید «علی عباس حسین پور» در عملیات والفجر ۸ درحالی‌که به گفته دوستانش ۴۰ روز در استقبال از شهادت روزه بود به عنوان غواص خط‌شکن شرکت کرد.👇 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در مجموعه لشکر ثارالله دو تا از بچه‌ها "آقا" خطاب می‌شدند. یکی "حسین آقا" یوسف‌الهی بود و دیگری "علی آقا ماهانی". شهید ماهانی از کسانی بود که حجاب از مقابل چشمان او برداشته شده بود و من این را حس می‌کردم. راوی: شهید حاج قاسم سلیمانی @sardaraneashgh
✍سردار قاسم سلیمانی : مهم ترین جاذبه‌ای که این جوان ها را به سمت خود می‌کشاند، جاذبه‌ی شهادت است. جاذبه‌ی شهادت یعنی حیات ابدی. یعنی همین که امام فرمودند: ما از درک مقام شهدا عاجزیم همین بس که آنها عند ربهم یرزقون اند، که پای همه می‌لنگد در تفسیر و تحلیل و فهم این آیه. اشتیاق به شهادت جاذبه‌ی کوچکی نیست. این تیزهوشی میخواهد، این یک عامل بزرگ و جذاب است مثل یک مدار مغناطیسی عظیم است. انسان های مستعد را به سمت خود می‌کشد این کاری به فرمان حکومتی ندارد. راه را هم ببندند، راه پیدا می‌کنند @sardaraneashgh
🌼حاج قاسم: دو نفر اگر من را ببخشند شهید می‌شوم ✍برشی از مصاحبه ی مهندس حاج علی مهاجری، رئیس ستاد بازسازی عتبات استان کرمان و از فرماندهان قدیمی سپاه در کرمان و فرمانده قدیمی حاج قاسم، به نقل از فصلنامه نشان ارادت، نشریه ی داخلی ستاد بازسازی عتبات است. گاهی وقتها ایشان که می‌آمدند کربلا، یک‌سر می‌آمدند و ما خدمتشان بودیم. آن موقع هم با ابومهدی بودند و آقای پورجعفری هم همراهشان بود. خلاصه خیلی حالت خاص و ارادتمندانه‌ای به موضوع داشتند. بحث‌های داخلی بود و صحبت‌هایی با هم داشتیم. دو ماه قبل از عرفه بود. یک روز ایشان را بالای گنبد برده بودم. دیدم خیلی خلاصه حالت خاصی پیدا کرد. حول و حوش عرفه بود که دوباره آمدند. خیلی حال عجیبی پیدا کردند. یعنی کاملا معلوم بود مثل آن ملائکی که در دور ضریح بودند ایشان هم در آن حالت بود. من پشت سر ایشان ایستاده بودم. برگشت به من خیلی جدی گفت «فلانی دو نفر اگر من را ببخشند من شهید می‌شوم. یکی این پورجعفری یکی هم خانمم.» گفتم «حالا حتما پورجعفری می‌بخشد ولی خانمت...» من کاش می‌توانستم خانمش را روزی ببینم و بگویم هیچ موقع ایشان را نبخشد یک شب را هم در کربلا پیش ما بود. از سر کوچه‌ای که الان هتل ماست فهمیده بودند که به قول خودشان حاج قاسم آمده. غلغله ی آدم بود. همین مغازه‌هایی که سلام می کنیم جواب ما را نمی‌دهند، همه ریخته بودند دور ماشین ایشان. با یک یک اینها حال و احوال می‌کرد. دست می‌داد، روبوسی می‌کرد. ما رسیدیم سر کوچه ای که آشیخ مهدی نگهبانی دارد. دو سه نفر ایستاده بودند و رو کردند به حاجی گفتند «ما وضعمان خوب نیست، می‌خواهیم برویم به مشهد.» بلافاصله رو کرد به آقای پلارک و گفت «کار اینها را با من هماهنگ کن، بفرستیدشان بروند مشهد.». مردم دور ماشین را حلقه کرده بودند و محافظانی هم بودند. ابومهدی هم که بود، نگران بودند. یک عراقی آمد، به بچه کوچکش گفت «بیا برو دست حاج قاسم را ببوس.» اما اینها اجازه نمی‌دادند. من رفتم پهلوی ماشین و گفتم «حاج آقا این بچه.» از ماشین پیاده شد، همین حالتی که در بغل می گیرند، پدرش را بوسید و خلاصه آن سفر رفت. سفر بعدی آمد، باز با ابومهدی آمد. او را از جلوی باب‌السلام آوردیم، گفتیم ببریم‌بالا کسی متوجه نشود. تک‌تک خادمان می آمدند با اصرار که ایشان را ببینند و روبوسی کنند. کارگرانی که کار می‌کردند، تعطیل کردند. عراقی‌ها همه‌شان می‌آمدند و می‌ایستادند و با ایشان عکس می‌انداختند. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت ولی عصر(عج) به او می فرمایند هر چه میخواهی بخواه به تو میدهیم پیشنهاد می کنم حتما مشاهده کنید و ارسال کنید و اگر اشکتان جاری شد برای فرجش دعا کنید التماس دعا @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعا کنید... دعا کنید شهیـــد " باشیم" نه اینکه فقط شهیــــد" بشویم". اصلا تا شهیـــد نباشیم، شهیــــد نمیشویم. . تا حالا فکر کرده اید، پشت بعضی دعاهای شهادت، یک جور فرار از کار و تکلیف است. سریع شهیـد شویم تا راحت شویم! اما .. دعا کنید قبل از شهیـــد بشویم، یک عمر شهیــــد باشیم. مثل حاج قاسم سلیمانی که رهبر به او می گوید تو خودت شهید زنده ای برای ما. مثلا هشتاد سال شهیـد باشیم.... !!!! شهیـد که " باشیم"، خودش مقدمه میشود تا شهیـد هم "بشویم" * ان شاءالله* لحظات ملکوتی افطار التماس دعا @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی دلنشین بارزمندگان دفاع مقدس یاد باد آن روزگاران یاد باد یادهمه شیرمردان دلاورسرزمین اسلامی تاابدجاودان @sardaraneashgh
خصوصیات در بیان همسر : اخلاق خوب، نماز اول وقت، احترام به پدر و مادر و محبت به خانواده از خصوصیات او بود. کلاس اخلاق هم می‌رفت و وقتی می‌آمد خانه اگر نماز شبش قضا می‌شد یا نمازش را خیلی با صفای دل نمی‌خواند، می‌گفت: خانم اگر من کاری کردم یا فلان جا عصبانی شدم من را ببخشید. یا به بچه‌ها می‌گفت که اگر من این اشتباه را کردم و سرتان داد زدم من را ببخشید. می‌گفت: "طلب بخشش و گذشت کردن باعث می‌شود خدا به ما نگاه ویژه‌ای بیندازد تا مطمئنا بهتر بتوانیم خدا را بشناسیم. کمتر کسی است که احتمال شهادت ابراهیم را در سوریه نمی‌داد. همسرش در این باره می‌گوید: انتظار شهادت همسرم را داشتم. سال ۹۴ سفر اربعین رفت. ۲۰ اسفند ۹۴ به سوریه رفته بود. یک گزارش نوشته بود و گفته بود من برات شهادتم را در اربعین گرفتم. وقتی آمده بود، تغییر کرده بود. نماز شب‌های طولانی، توسل‌های با اشک و اخلاص و خواندن روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) با اشعار حافظ و اشعار فیض. او از نگاه خاص شهید برای اعزام به سوریه چنین می‌گوید: وقتی حرف از سوریه شده بود، دو بار قرار بود برود که هر بار به هم خورده و نتوانسته بود راهی بشود. به من می‌گفت: "شما راضی نیستی؟ " یا به مادرش زنگ می‌زد و همین سوال را می‌پرسید و می‌گفت: "بالاخره یک چیزی هست که حضرت زینب (سلام الله علیها) و حضرت رقیه (سلام الله علیها) من را نمی‌طلبند. " وقتی قسمتش شده بود دیگر خیلی خوشحال بود. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا