شهید جمهور
با شروع جنگ تحمیلی،در مهرماه 1359 به همراه 22 نفر از اعضای انجمن اسلامی برای گذراندن آموزش نظامی به بسیج مراجعه کردند و یک دوره کوتاه و فشرده نظامی را طی کردند.در همان ایام مسعود را فرمانده یک گروه 22 نفره کردند.چندین ماه بدون وقفه و بدون هیچ چشم داشتی شبانه روز در بسیج فعالیت می کرد و کارهای انجمن اسلامی را نیز نظاره گر بود.خیلی کم به خانه می رفت و تمام وقت خود را در اختیار بسیج گذاشته بود؛زیرا بسیج تازه تأسیس شده بود و احتیاج به انسانهای پرکاری همچون او داشت.استعدادی عجیب و اراده ای محکم داشت.در کار با اسلحه سبک تخصص خاصی داشت تا جایی که نظر مسئولان پادگان آموزشی را به خود جلب کرد و آنها نیز از بسیج تقاضا کردند که مسعود را برای آموزش نیروها به آنجا بفرستند.
مسعود عازم جبهه های نبرد می شود و بعد از چند ماه حضور فعال در جبهه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد.
سال 1360 در گُلف که مرکز فرماندهی جنگ در جنوب بود به نوعی مسعود را کشف کردند و پی بردند که از لحاظ هوش و تدبیر نظامی آدم بسیار لایقی است و برای گذارندن یک دوره فشرده طرح و عملیات انتخاب شد و پس از طی این دوره تا زمان شهادتش به عنوان مسئول طرح و عملیات قرارگاه نصر در کنار سردار شهید حسن باقری بود و تا لحظه شهادت هیچ کس نمی دانست که مسعود در جنگ چه کاره است.
سردار شهید مسعود پیشبهار،آن فرمانده جوان و 19 ساله ای که می توانست آینده بسیار درخشانی داشته باشد و منشأ خدمات مهمی در جنگ باشد سرانجام بعد از 18 ماه حضور فعالش در جبهه ها در مرحله سوم عملیات بیت المقدس در تاریخ 21/2/1361 در دارخوین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
@sardaraneashgh
خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بیفروز تا در سرمای بی خبری نمانیم، خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونینشان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو را نرود و جانی عطا کن برای تو برود...
📝بخشی از وصیتنامه شهید مدافع حرم علی اکبر عربی
@sardaraneashgh
7.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📕#از_چیزی_نمیترسیدم!
💠معرفی کتاب زندگینامه خودنوشت #حاج_قاسم_سلیمانی
👈 توسط علیرضا #پناهیان
✅ او از سرزنش نمیترسید ...
#ماه_رمضان
#ماه_بندگی
#انتخابات
@sardaraneashgh
📚📚📚📚📚
📘معرفی کتاب دلیل
روایت حماسهٔ نابغهٔ اطلاعات – عملیات سردار شهید علی چیتسازیان🕊🌷» اثری از حمید حسام است.
حسام در این کتاب خاطرات و روایاتی درباره سردار شهید علی چیتسازیان🌷 از زبان نزدیکان، دوستان و همرزمانش، گردآوری کرده است:
از زبان مادر شهید میخوانید:
«🌺نوروز رسید و باباش یه جفت کفش نو براش خرید👟👟. روز دوم فروردین قرار شد بریم دید و بازدید. تا خانواده شال و کلاه کنند، علی غیبش زد.😳
دمِ در نیم ساعتی معطل موندیم تا رسید.🤔 همه مات و مبهوت به پاهاش نگاه کردیم. یه جفت دمپاییِ کهنه انداخته بود دم پاش و خوشحالتر از نیم ساعتِ قبل بود.😊😊 بهش گفتم: «پس کفشات!؟»⁉️
گفت: «بچهٔ سرایدار مدرسه کفش نداشت. زمستون رو با این دمپایی گذروند. منم کفشم رو...»
اون روزا علی دوازدهساله بود.»
#معرفی_کتاب
#دلیل
#نویسنده_حمیدحسام
@sardaraneashgh
خواب تکان دهنده شهید مدافع حرم از امام حسین(ع)
📜فرازی از وصیت نامه شهید «علی امرایی»:
"حمد و سپاس پروردگار هر دو عالم و سجده شکر به درگاهش که مدیون حسین بن علی (ع) هستم و تمام زندگیم را از از او دارم چون خواست تا این گونه او را زیارت کنم، همانند خوابی که دیدم که امام حسین(ع) از ضریح بیرون آمد و گفت تو هم مال این دنیا نیستی و در آخر هم من رو سیاه را خرید پس گریه و زاری معنا ندارد چون به وصال عشقم رسیدم.
...اگر چاره داشتم و می شد می گفتم بدنم را دو قطعه کنید و نیمی از آن را در حرم حضرت زینب(س) و نیمی را در حرم حضرت رقیه(س) دفن کنید و این آخرین خواهش من در دنیا از شماست.
@sardaraneashgh
کاش افطاری؛
مهمانِ سفره شما باشیم
که احیاء هستند و رزقشان
عند ربهم یُرزقون ...
#شهید_حسین_خرازی
#فرمانده_لشکر۱۴_امامحسین
لحظات معنوی
همینطور که میخوانی، باهم همدل شویم
اللهم عجل لولیک الفرج
یا صاحب الزمان ادرکنی
یا صاحب الزمان اغثنی
دهانتان خوشبو شود باذکر صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
روزهای خوش میهمانی درحال تمام شدن هستش
ازشما خوبان
ملتمسانه انتظار دعادارم
دعای فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
سلامتی امام خامنه ای
دعای نصرت مسلمین دراقصا نقاط دنیا
وعاقبت بخیری برای همه
واللهم ارزقنی.....
@sardaraneashgh
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فایل تصویری ؛ یک دقیقه
آیت الله آقا مجتبی تهرانی
لحظات و ساعات آخر را قدر بدانیم
@sardaraneashgh
🌷 شهیدی که دست قطع شده خودش را در جیبش گذاشت
🔹ستوان "اسماعیل زارعیان" در مقابل نیروهای صدام نشان داد که این بیشه هیچگاه خالی از شیر نیست؛ مبارزات این ارتشی قهرمان آنچنان بلای جان سرداران بعثی شده بود که آنها او را در رادیو و تلویزیون مورد خطاب قرار داده و حتی برای سر او جایزه تعیین میکنند.
🔹زارعیان که هم قسم شده بود تا آخرین گلوله از پادگان دفاع کند، گویی مست بود از عشق وطن و برایش قابل فهم نبود پا پس کشیدن در مقابل دشمن زیرا به هنگام پوشیدن لباس سربازی ملت ایران قسم خورده تا آخرین قطره خون تا آخرین فشنگ مبارزه کند تا ایرانی آسوده باشد.
🔸به همین دلیل لباس خود را درآورده و درون لباس وصیتنامه خود را مینویسد و تا آخرین نفر ایستاد تا خاک پادگان دژ مقدس شود.
🔹یکی از همرزمان او میگوید: وقتی او را با لباس خیس دیدیم به او گفتیم اسمش در گروه شهدا و مفقودین رد شده است، او لبخندی زد و گفت من تا خرمشهر را از بعثیها پس نگیرم شهید نخواهم شد و اظهار داشت که قبل از آمدن به این سمت روی دیوار یکی از خانهها نوشته است خرمشهر ما برمیگردیم، روزی که عملیات بیتالمقدس انجام شد، او با خط خودش روی یکی از دیوارها نوشت خرمشهر ما آمدیم ...
🔹یکی از همرزمانش درباره نحوه شهادت این افسر قهرمان در عملیات رمضان میگوید: گلوله 130 م.م به نزدیکی ما خورد و یک دست او قطع شد، او دست خود را برداشت و در جیب گذاشت و با آن دست فرمان پیشروی صادر کرد. دقایقی بعد گلوله دیگری منفجر شد و این بار دست دیگر او همراه با جراحات متعدد در بدنش قطع شد و به شهادت رسید.
@sardaraneashgh
شهید🕊🌷مدافع حرم سجاد طاهرنیا
«سجاد» گمنام زندگی کرد و گمنام شهید شد
شهید «سجاد طاهرنیا» بیشتر عمرش را در راه جهاد و خدمت به اهالی مسجد صاحبالزمان (عج) و بسیجیان پایگاههای مقاومت صرف کرد.
شهید در 23 مرداد سال 64 در شهرستان رشت به دنیا آمد. وی از دوران کودکی با پدرش به مسجد صاحب الزمان (عج) میرفت و بهخاطر ادبش هنگام برخورد با دیگران پیش اهالی مسجد خیلی محبوب بود. وی از همان دوران کودکی به عضویت پایگاه مقاومت بسیج درآمد. شهید طاهرنیا تا مقطع دیپلم در رشتهی ساختمان ادامه تحصیل داد؛ ولی بهخاطر فضای حاکم بر دانشگاهها که از نگاه شهید مناسب نبود، از ادامه تحصیل صرف نظر کرد.
از آنجایی که سجاد در خانوادهای حزباللهی پرورش یافته بود؛ اغلب اوقات خود را به فعالیت در مسجد و بسیج می گذراند؛ وی در سال 84 به نیروی زمینی سپاه پاسدران ملحق شد و بعد از چندماه با قبول شدن در آزمون «یگان ویژه صابرین» به عضویت این نیرو درآمد. وی در 14 مهر 94 به سوریه اعزام شد و بعد از مجاهدتهای بسیار در راه خدا در روز یکم آبان ماه 94 مصادف با تاسوعای حسینی در استان حلب سوریه در درگیری با تروریستهای تکفیری به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🌷شهید اهل رشت و ساکن قم بود و از وی یک پسر و یک دختر به یادگار مانده است. پسر نوزاد شهید طاهرنیا 20 روز قبل از شهادت پدرش چشم به این جهان گشود و اولین و آخرین دیدار این پدر و فرزند در شب وداع شهید والامقام بود.
#الگوی_خودسازی
#شهیدمدافع_حرم_سجادطاهرنیا
#ماه_خدا🌙
@sardaraneashgh
🌹🌹دارد بساط ماه خدا جمع می شود
♦️دارد بساط ماه خدا جمع می شود
از سفره نان و آب و غذا جمع می شود
♦️ آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود
دارد ز دست های گدا جمع می شود
♦️فرصت گذشت این رمضان هم تمام شد
زیباترین بهانه ما جمع می شود
♦️ یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید
اما چه زود حال و هوا جمع می شود
♦️نزد طبیب حال دلم خوب می شود
وقتی طبیب هست شفا جمع می شود
♦️ من تازه انس تازه گرفتم به نام تو
ربّ کریم سفره چرا جمع می شود؟
♦️دیگر ببخش هرچه نبخشیده ای زما
دیگر ببخش هرچه گدا جمع می شود
♦️مارا بخر ؛ بیا و معطل نکن مرا
لحظه های لطف و صفا جمع می شود
♦️امشب که رفت جز عرفه ،ای خدای من
دریای رحمت تو کجا جمع می شود
♦️ این بار من که ریخته در راه آخرش
با رحمت امام رضا جمع می شود
♦️ امشب که رفت وعده ما در محرم است
در صحن ارگ اهل عزا جمع می شود
♦️آخر به لطف فاطمه این جمع بی ریا
در صحن شاه کرب و بلا جمع می شود
@sardaraneashgh