⭕ جُرمی سنگین تر از نماز ...
#خاطرات_اسارت
بارها اتفاق میافتاد که هنگام نماز، دژخیمان بعثی به بچهها حمله میکردند و جهت آنها را از قبله تغییر میدادند و نماز را بهم میزدند. حتی یک شب مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم.
روزه گرفتن جرم سنگینتری بود، بچهها غذای ظهر را میگرفتند و در یک پلاستیک میریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره میزدند ، سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان میکردند و افطار میل مینمودند. اگر موقع تفتیش از کسی غذا میگرفتند او را شکنجه میدادند.
آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیاناً در شب میدادند را بچهها به عنوان افطار میخوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب میگذشت. خدا شاهد است امروز که بیش ۲۰ سال از اسارت میگذرد ، هنگام ماه مبارک رمضان همه نوع خوراکی با بهترین کیفیت در سفرههایمان یافت میشود ، ولی لذت افطار دوران اسارت را ندارد.
دعای افطار با حال و هوای معنوی خاصی توسط بچهها قرائت میشد هر چند پس از صرف افطاری تا افطار بعد هیچ خبری از خوراکی نبود ولی خیلی برایمان لذت بخش بود.
راوی: سردار مرتضی حاج باقری
💠 التماس دعای فرج ...
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهدا
#خاطرات_اسارت
#شفا_در_اسارت
🌷در سال ١٣٦٠ موقع خواندن نماز مغرب و عشاء در پادگان العنبر عراق، تعدادى از اسيران ايرانى را وارد كردند و در بين آنان جوانى به نام على اكبر بود كه بسيار سرحال و قوى و نيرومند بود، بر اثر شكنجه ها و عدم امكانات بهداشتى و مواد غذایى ايشان بيمار شدند.
🌷بطورى كه گاهى از درد، سر خود را به ديوار مىزدند و آنقدر اين كار تكرار مىشد تا غش مىكردند. در اواخر ماه صفر قرار شد دهه آخر آن ماه را دوستان روزه بگيرند، در همان شب اول....
🌷....در همان شب اول يكى از عزيزان با توسل به حضرت امام زمان عليه السلام درخواست شفاى «على اكبر» را مىکنند كه در عالم رؤيا بشارت شفاى ايشان را مىدهند و روز بعد آن جوان ايرانى با عنات و توجه خاصه حضرت ولى عصر عليه السلام شفاى كامل پيدا كرد.
راوى: سيد آزادگان مرحوم حجت الاسلام حاج آقا علی اکبر ابوترابى
#پا_گذاشتن_روى_قرآن_را_انتخاب_نمیكنيم!!
🌷حفظ آبروی دیگران برای آقای ابوترابی اهمیت زیادی داشت. گاهی بعضی از اسرا مسائل شخصی دیگران [را] افشا میکردند و مشکلاتی به وجود میآمد. روزی حاج آقا در میان جمع، اهمیت این موضوع را با سئوالى مطرح کرد و پرسید: اگر قرار باشد شما پا روی قرآن بگذارید یا آبروی کسی را ببرید کدام یک را انتخاب میکنید؟
🌷....اکثراً جواب دادند: پا گذاشتن روی قرآن معصیت است، ما دومی را انتخاب میکنیم. گفت: اشتباه میکنید؛ چرا که قرآن برای آبرو دادن به انسان آمده است. شما وقتی آبروی کسی را بردید معنایش این است که با قرآن مخالفت کرده اید!!
🌹خاطره اى به یاد سید آزادگان مرحوم حاج علی اکبر ابوترابی
@sardaraneashgh
#خاطرات_اسارت
ماه محرم، ماه عزاداری سید و سالار شهید آقا اباعبدالله الحسین (ع) است و نه تنها شیعیان بلکه تمام آزادگان جهان نیز در این مصیبت به عزاداری میپردازند.
رزمندگان دفاع مقدس نیز از این امر مستثنی نبوده و همزمان با ایام ماه محرم به یاد مصیبت اهل بیت(علیهم السلام) مراسم نوحه و روضه برقرار میکردند. آنها چه در میدان نبرد، چه در میان دشمن و در زمان اسارت، هیچگاه یاد و خاطره ایام محرم و روز عاشورا را فراموش نکرده و با وجود خفقانها و مشکلات فروانی که بعثیها در برابر آنها قرار میدادهاند، با شرایط و اقدامات ویژه عزاداری میکردند.
هم اکنون یکی از خاطرات عزاداری در اردوگاهها را بخوانید:
ماه محرم سال ۶۹ برادران اردوگاه ۱۲ تکریت با شور و حال بسیاری شروع به زمینهسازی برای انجام مراسم عزاداری سالار شهیدان، حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران با وفایش کردند.
اشعار حاج منصور را با مکافات و دردسرهای فراوان جمعآوری کردیم و چند قطعهای از آن را حفظ کردیم تا در میان محفل عزاداران حسینی فضای آسایشگاه را عطرآگین کنیم.
در آن عزاداری بیسابقه چشمان آزادگان غریب بر غربت امام حسین (ع) میگریستند و فریاد «حسین منی، انا من حسین»، «حسین جان»؛ که از اعماق وجود بسیجیها برمیخاست در تمام آسایشگاهها شنیده میشد.
شبهای محرم آن سال از جمله شبهای فراموش نشدنی محرم، است. نوحهها و مرثیههایی که ما خوانده بودیم زبان زد نگهبانان عراقی شد تا حدی که یکی از آنها در هنگام ورود به حمایه، غافل از آنکه فرمانده اردوگاه در آنجا نشسته است با صدای بلند فریاد «یا حسین یا حسین نورعینی یا حسین» را سرمیدهد.
فرمانده اردوگاه نیز بسیار خشمگین و غضبناک شده و دستور توبیخ و ۶ ماه اضافه خدمت وی را صادر میکند.
راوی: فرزاد دلبریان - اردوگاه ۱۲ تکریت
@sardaraneashgh