eitaa logo
شهید جمهور
172 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
||🙂 💌🍃 بچہ‌ها❗️ 🍃سعۍڪنیدیہ وهمراه پیداڪنید،دوست‌خوب‌ڪسیہ‌ڪهـ‌ جلوش‌گنـاه‌ڪنی‌پـاتو‌بہ‌بهشتـــ بـاز‌ڪنہ؛پـاتو‌بہ‌بهشت‌زهـرا‌،ڪنارشهــدا بـاز‌کنہ؛پـاتو‌بہ‌یہ‌جاهایے‌واڪنہ‌ڪہ‌تــا حالا‌نـرفتۍ❗️مثلا‌بڪشوندتــــ بہ،محله فقــیرنشین‌هـا‌تا‌ڪمڪ‌ڪنے‌بہ‌مردم‌غم مردم‌خوردن‌روبهت‌نشون‌بده ..... ❤️ @sardaraneashgh
در ڪلام امید ما این است که دوسـت و دشمن، حضور روز افزون مردم در صحنه را حس کنند تا دل گرم تر شود و بیشتر بترسد. جز با حضور و شما مردم جامعه ما، نخواهد بود. برای در اداره جامعه اسلامی، «به من چه و به تو چه» وجود ندارد، ولی برای البته وجود دارد. @sardaraneashgh
😍👇 🔰یکی از محافظان مقام معظم در قالب خاطره ای می گفتند: 🔷"یک روز که مقام معظم رهبری به کوه های اطراف تهران برای رفته بودند، با و 👫 دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ وضع نامناسبی داشتند. 🔷آنها به یکباره درمقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان را نداشتند و از رفتار آنها مشخص بود که خیلی بودند و اینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الان آقا دستور آنها را صادر خواهند کرد. 🌀ولی برخلاف تصور آنها، آقا با آنها سلام و علیک گرمی کردند و پرسیدند شما 💑 هستید؟ 🔷آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت و جواب داد: خیر من و این دختر هستیم. 🔷آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کردند و بعد فرمودند: بد نیست صیغه هم در میان شما برقرار شود و شما با هم کنید. 🔷آقا به آنها پیشنهاد دادند که اگر مایل بودید در فلان تاریخ📆 بیایید و من هم آمادگی دارم که شخصاً خطبه عقد شما را بخوانم. 🔷آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار، همراه خود در تاریخ معین به محضر ایشان رسیدند. 💞آقا هم خطبه آن دو را جاری کردند. با ایشان این دو خود را تغییر دادند و آن دختر به یک دختر و و آن پسر دانشجو هم به یک مبدل شدند. 📚منبع: نشریه ماه تمام،شماره ۳، ص 17 @sardaraneashgh
👌 😍 خانه اش ی‌چهارم بود توی یک مجتمع مسکونی. آسانسور هم نداشت. باید چهل پنجاه تا پله را بالا میرفتی.😖 یک بار که رفتم ببینمش، دیدم همه پله ها را از اول تا آخر رنگ کرده.خیلی هم قشنگ و تمیز. گفتم: "ای والله آقا . عجب کار توپی کرده ای."😜 لبخندی زد و گفت: "پله های اینجا خیلی زیاده.این ها رو رنگ کردم که وقتی خانمم میخواد بره بالا، کمتر خسته بشه. کمتر اذیت بشه."😍😇👌🏻 ☜✧✧✧✧✧✧ خیلی زهرایم را ❤️ داشت. همیشه زهرا جان و خانمم صدایش میکرد.😌 اگر هم احیانا باهم بگو مگویی میکردند، زود .😇 بعضی موقع ها که خانه مان بودند، میدیدم سرد و سور و بیحال است. می فهمیدم با زهرا حرفش شده. 😞 از خانه که بیرون میرفت زهرا موبایلش را می گرفت توی دستش و با خنده 😃 بهم میگفت: "مامان نیگا کن.الانه که محسن منت کشی کنه و بهم پیامک بده."😍 هنوز نیم ساعت نگذشته بود که پیام میداد به زهرا: "بیام ببرمت بیرون؟"😇 دلش کوچک بود. اندازه یک گنجشک. طاقت دوری و ناراحتی زهرا را نداشت.😔👌🏻 ~ حساس بود روی صبح هایش. اگر احیانا قضا میشد یا میرفت برای آخر وقت، تمام آن روز و پکر بود.😞 بعد از نماز صبح هایش هم هر روز، و و میخواند.😔 هر سه اش را. برای دعا هم میرفت می نشست جایی که سرد باشد. میخواست چشمانش نشود و خوابش نبرد. میخواست بتواند دعاهایش را و با ..😌👌🏻 . @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 سعدی اگر امروز زنده بود: از در درآمدی و من از خود به درشدم گویی کز این جهان به جهان دگر شدم! گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم! چون شبنم اوفتاده بُدم پیش آفتاب مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم! ❗️ گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم! تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم! من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت ک اول نظر به دیدن او دیده ور شدم!... گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد اکسیر بر مسم افتاد و زر شدم اللهم احفظ قائدنا و مقتدانا الامام خامنه‌ای حفظه‌الله اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج @shahid_jomhor_313