|#تلنگر|🙂
💌🍃#حاجحسیـنیڪتا
بچہها❗️
🍃سعۍڪنیدیہ #دوستـــ وهمراه
پیداڪنید،دوستخوبڪسیہڪهـ #نتونے جلوشگنـاهڪنیپـاتوبہبهشتـــ
بـازڪنہ؛پـاتوبہبهشتزهـرا،ڪنارشهــدا
بـازکنہ؛پـاتوبہیہجاهایےواڪنہڪہتــا
حالانـرفتۍ❗️مثلابڪشوندتــــ بہ،محله
فقــیرنشینهـاتاڪمڪڪنےبہمردمغم
مردمخوردنروبهتنشونبده
#رفیق_خوب..... ❤️
@sardaraneashgh
#انتخابات در ڪلام #شهید_بهشتی
امید ما این است که دوسـت و دشمن، حضور روز افزون مردم در صحنه را حس کنند تا #دوست دل گرم تر شود و #دشمن بیشتر بترسد. جز با حضور #متعهدانه و #مسئولانه شما مردم جامعه ما، #جمهوری_اسـلامی نخواهد بود.
برای #نظارت در اداره جامعه اسلامی، «به من چه و به تو چه» وجود ندارد، ولی برای #دخالت البته وجود دارد.
#شهید_آیتالله_دکتر_محمد_بهشتی
#عِنْدَرَبِّهِمْيُرْزَقُون
@sardaraneashgh
#امر_به_معروف_رهبرمون😍👇
#برخورد_کریمانه
🔰یکی از محافظان مقام معظم #رهبری در قالب خاطره ای می گفتند:
🔷"یک روز که مقام معظم رهبری به کوه های اطراف تهران برای #کوهپیمایی رفته بودند، با #دختر و #پسری👫 دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ #ظاهری وضع نامناسبی داشتند.
🔷آنها به یکباره درمقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان را نداشتند و از رفتار آنها مشخص بود که خیلی #ترسیده بودند و اینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الان آقا دستور #دستگیری آنها را صادر خواهند کرد.
🌀ولی برخلاف تصور آنها، آقا با آنها سلام و علیک گرمی کردند و پرسیدند شما #زن_و_شوهر💑 هستید؟
🔷آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت و جواب داد: خیر من و این دختر #دوست هستیم.
🔷آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کردند و بعد فرمودند: بد نیست صیغه #محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم #ازدواج کنید.
🔷آقا به آنها پیشنهاد دادند که اگر مایل بودید در فلان تاریخ📆 بیایید و من هم آمادگی دارم که شخصاً خطبه عقد شما را بخوانم.
🔷آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار، همراه #خانواده خود در تاریخ معین به محضر ایشان رسیدند.
💞آقا هم خطبه #عقد آن دو را جاری کردند.
با #برخورد_کریمانه ایشان این دو #جوان #مسیر_زندگی خود را تغییر دادند و آن دختر #بد_حجاب به یک دختر #محجبه و #معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک #جوان_مذهبی مبدل شدند.
📚منبع: نشریه ماه تمام،شماره ۳، ص 17
@sardaraneashgh
#خاطرهایازشهیدحججی👌
#حجتخدا😍
خانه اش #طبقه یچهارم بود توی یک مجتمع مسکونی. آسانسور هم نداشت. باید چهل پنجاه تا پله را بالا میرفتی.😖
یک بار که رفتم ببینمش، دیدم همه پله ها را از اول تا آخر رنگ کرده.خیلی هم قشنگ و تمیز.
گفتم: "ای والله آقا #محسن. عجب کار توپی کرده ای."😜
لبخندی زد و گفت: "پله های اینجا خیلی زیاده.این ها رو رنگ کردم که وقتی خانمم میخواد بره بالا، کمتر خسته بشه. کمتر اذیت بشه."😍😇👌🏻
☜✧✧✧✧✧✧
خیلی زهرایم را #دوست ❤️ داشت. همیشه زهرا جان و خانمم صدایش میکرد.😌
اگر هم احیانا باهم بگو مگویی میکردند، زود #کوتاهمیآمد.😇
بعضی موقع ها که خانه مان بودند، میدیدم سرد و سور و بیحال است. می فهمیدم با زهرا حرفش شده. 😞
از خانه که بیرون میرفت زهرا موبایلش را می گرفت توی دستش و با خنده 😃 بهم میگفت: "مامان نیگا کن.الانه که محسن منت کشی کنه و بهم پیامک بده."😍
هنوز نیم ساعت نگذشته بود که پیام میداد به زهرا: "بیام ببرمت بیرون؟"😇
دلش کوچک بود. اندازه یک گنجشک. طاقت دوری و ناراحتی زهرا را نداشت.😔👌🏻
~
حساس بود روی #نماز صبح هایش.
اگر احیانا قضا میشد یا میرفت برای آخر وقت، تمام آن روز #ناراحت و پکر بود.😞
بعد از نماز صبح هایش هم هر روز، #حدیثکسا و #دعایعهد و #زیارتعاشورا میخواند.😔
هر سه اش را.
برای دعا هم میرفت می نشست جایی که سرد باشد.
میخواست چشمانش #گرم نشود و خوابش نبرد.
میخواست بتواند دعاهایش را #باحال و با #توجهبخواند..😌👌🏻
.
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 سعدی اگر امروز زنده بود:
از در درآمدی و من از خود به درشدم
گویی کز این جهان به جهان دگر شدم!
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز #دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم!
چون شبنم اوفتاده بُدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم!
❗️ گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم!
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم!
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
ک اول نظر به دیدن او دیده ور شدم!...
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر #عشق بر مسم افتاد و زر شدم
اللهم احفظ قائدنا و مقتدانا الامام خامنهای حفظهالله
اللّـهـمَّعَـجِّـلْلِـوَلِیِّـڪَالفَـرَج
@shahid_jomhor_313