eitaa logo
شهید جمهور
139 دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
5.9هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
علی زیاد میکرد و می گریست در شبانه روز ۵ بار میخواند همیشه میگفت من در ســــجده به می رسم در کربلای ۵ بود که شنیدیم در حال سجده به شهادت رسیده @sardaraneashgh
┄┅═══✼✼═══┅┄ ارادات به 🔹️جعفر انسی ویژه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه داشت. مواقعی هم که با همدیگر می رفتیم ، سرش را روی شیشه اتوبوس می گذاشت و در خودش بود. 🔹️شبی در حسینیه مراغه بودیم. حال جعفر منقلب بود. بعدها برایم گفت که در میان خواب و بیداری امام زمان عجل الله تعالی فرجه را دیده که داخل حسینیه آمده است: «از نور و شکوهشان توان بلند شدن نداشتم. حضرت در میان ها راه می رفت و  روی آن هایی که از سرما کز کرده بودند پتو می کشید. عطری آسمانی در فضای حسینیه به مشامم می خورد که نظیر آن را در جایی احساس نکرده بودم». ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ 🔹️وقتی سر به می گذاشت، صدای سین های ذکرش در گوشم چرخ می خورد. ذکر مدامش: “یا مولای! یا صاحب الزمان ادرکنی یا مولای یا صاحب الزمان اغثنی” بود. آن قدر گفت و چشید که خداوند در روز خریدارش شد. وقتی که در سنگر کمین بود. شاید تقدیر این بود که وقتی جعفر در سنگر کمین بود، سنگر لو برود . آری! خدا را خصوصی و تنها تعارفش کرد. پسر آیت الله احمدی میانجی @sardaraneashgh
❣ نعمت حسین(ع) را ساده نگیر! شما در معرض بزرگترین هستید؛ «نعمت اباعبدالله الحسین(ع)»، این نعمت را دست کم نگیرید! ▪️در این محرم، مدام دورِ خیمۀ اباعبدالله الحسین(ع) بگرد، به خودت بپیچ و بگو: «خدایا! آخر من چطور باید از تو تشکر کنم؟! من مثل مادر بچه‌مرده برای حسین فاطمه گریه می‌کنم! می‌سوزم! دوستش دارم! من چطور تشکر کنم؟!» یک محرم، ده روز از خدا تشکر کن! یک‌بار شکر به‌جا بیاور! یک‌بار! بگو: خدایا ممنونتم که به من حسین(ع) داده‌ای. 🌷می‌فرماید: «قیمت گریۀ برای حسین(ع) این است که با یک قطره‌اش بهشت بر انسان واجب می‌شود؛ یک قطره‌اش!» نسبت به نعمت اباعبدالله الحسین(ع) سراسر شکر باش، @khaimahShuhada
یک شب قبل از عملیات والفجر مقدماتی، قبل از اینکه به خط جهت عملیات بیآد، رفتیم منطقه تا در محور گردان مستقر و نسبت به منطقه توجیه شویم . بعد از توجیه و ... ، حدود ساعت دوازده شب بود که خواستم در حدود مأموریت گردان گشتی بزنم . چون هنوز گردانها نیآمده بودند، منطقه آرام بود و خلوت، بعد از دقایقی صدای گریه ای مرا متوجه خود کرد، در رمل ها آرام آرام نزدیک صدا شدم آری صدای گریه ی بود که تنها نشسته بودند روی رمل ها و زیارت عاشورا زمزمه می‌کردند و از شدت گریه شانه هایشان می‌لرزید. همونجا نشستم تا غرق در مناجات آقا مهدی باشم، وقتی به انتهای زیارت رسیدند و رفتن , که خیلی هم طولانی شد، بلند شدم که نزدیکشان شوم و التماس دعا کنم. چند قدمی نرفته بودم که دستی روی شونه ام احساس کردم, برگشتم دیدم آقا مرتضی یاغچیان هستند با چشمان اشک آلود فرمودند نزدیکشان نشوید, خلوت آقا مهدی با محبوبشان را به هم نزن؛ اجازه بده عاشق و معشوق باهم در خلوت باشند، نیازی به التماس دعا نیست، ان شاءالله دعای آقا مهدی شامل حال ما هم می‌شود . دستم را گرفت و آرام آرام از آقا مهدی دور شدیم و آن مرد خدا هنوز در بود و اشک چشمانش رمل های را خیس کرده بود .... سالگرد شهادت فرمانده با صلابت و عارف کامل ، آقا مهدی جان و دل گرامی باد . @khaimahShuhada