#خاطرات_شهدا 🌷
🔹↫جهیزیه ی #فاطمه حاضر شده بود.
یک عکس قاب گرفته از بابای #شهیدش را هم آوردم،دادم دست فاطمه...
گفتم: بیا مادر!
اینو بگذار روی وسایلت...
🔸↫به شوخی ادامه دادم:
بالاخره #پدرت هم باید وسایلت رو ببینه که اگر چیزی کم و کسری داری برات بیاره...
🔹↫شب #عبدالحسین را خواب دیدم،گویی از آسمان آمده بود؛با ظاهری آراسته و چهره ی روشن و نورانی✨...
🔸↫یک پارچ خالی تو دستش بود، داد بهم!!با خنده گفت:این رو هم بگذار روی جهیزیه ی #فاطمه!.
🔹↫فردا رفتیم سراغ #جهیزیه.
دیدیم همه چیز خریدهایم؛
غیر از #پارچ...
🌷 #شهید_عبدالحسین_برونسی
@sardaraneashgh
شهید عبدالحسین #برونسی
#نون_حلال
بحث تقسیم اراضی که پیش آمد،
عبدالحسین گفت:
《 این روستا جای زندگی نیست،آب و زمین را به زور گرفتن و میخوان بین مردم تقسیم کنند،
بدتر اینکه سهم چند تا بچه یتیم هم قاطی این هاست.》
رفتیم مشهد؛خانه یکی از اهالی که خالی بود.موقتا همان جا ساکن شدیم.مانده بود کار.
دوماه شاگرد سبزی فروشی شد و پانزده روز شاگرد لبنیاتی؛اما سر هیچ کدام دوام نیاورد.
می گفت:
سبزی فروشه که سبزی هارو خیس می کنه تا سنگین تر بشه،لبنیاتیه جنس خوب و بد رو قاطی می کنه و غش و کم فروشی داره.
از همه بدتر که می خوان منم مثل خودشون بشم.》
بعد از آن یک بیل و کلنگ برداشت و رفت سر گذر.
بعد از سه چهار روز یک بنا پیدا شد که عبدالحسین را با خودش ببرد.
جان کندن داشت،مزدش هم روزی ده تومن بود ولی به قول خودش
《هیچ طوری نیست،نون زحمت کشی نون پاک و حلالیه،خیلی بهتر از اون دوتاست.》
(از کتاب خاک های نرم کوشک)
#شهید_عبدالحسین_برونسی
@sardaraneashgh
#پای_درس_شهید 💝
برادرم ... !
تمـام عالـم هم
اگر برایت زلـیخا شد
تو بندگـی ڪـن
و بہ حـرمت نـگاه خدایت
#بگـذار_و_بگـذر ...
اینگونه ڪه باشی
شهیــدت میڪننــد ...
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#راهکار_شهادت
@sardaraneashgh
26.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
قطعه ای از فیلم #شهید_عبدالحسین_برونسی
با صدانمایی جریان توسل شهید به #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#پیشنهاد_دانلود
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهدا
#شهید_عبدالحسین_برونسی
ماجرای مجروحیت و شفای شهید برونسی :
قبل از عمليات یک گلوله به بازوی سردار شهید برونسی خورد. برای مداوا به بيمارستاني در يزد منتقل شد. او فقط ميخواست تا عمليات شروع نشده به منطقه برود؛ اما چون دكترها اجازه این کار را به او نمي دادند، لذا به دامان اهل بیت متوسل شد. مثل باران اشك مي ريخت واز آنها می خواست فرج و گشايشي در كارش بدهند. در حال گريه خوابش برد. شايد هم بين خواب و بيداري احساس کرد حضرت عباس(ع) دارند به طرف او مي آيند. حضرت به طرف بازوی او دست برده و چيزي از آن بيرون آورده و فرمودند: «بلند شو، دستت خوب شده. » بعد از اين خواب هرچه برونسی به دكتر می گفت: من خوب شده ام، دكتر باور نميكرد و به او می گفت :بايد عكس بگيرم. شهيد برونسي به دکتر گفت : به شرط اينكه به كسي چيزي نگويي ماجرا ی خوب شدنم را به شما می گویم. وقتي دکترها از دست او عكس گرفتند هيچ اثري از گلوله در آن دیده نمی شد . دكترها با گريه او را از بیمارستان بدرقه كردند.
@sardaraneashgh
14.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
...معجزه توسل به حضرت زهرا(س)...
🌅عبدالحسین صورتش را گذاشت روی خاک های نرم و رملی کوشک. لحظه ها همین طور پشت سر هم می گذشت. دلم حسابی شور افتاده بود. او همین طور ساکت بود و چیزی نمی گفت. عصبی گفتم: حاج آقا همه منتظر هستن، بگو می خوای چه کار کنی؟!
👣گفت: بیست و پنج قدم میری به راست
بعد چهل متر به جلو.
حالا آرپی جی بزن.
❗️فکر کردم شوخی اش گرفته
این عین دیوونگی بود...❗️
#الگوی_خودسازی
#شهید_عبدالحسین_برونسی
@sardaraneashgh
#اذن_شهادت_ازحضرت_زهرا_س
✾شهید #برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه🏡 آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای #شهید میآید، در خواب با کسی صحبت میکرد و میگفت، #یازهرا(س)
✾چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمیشدند❌ در حال و هوای خودشان بودند. وقتی توانستم #بیدارشان کنم، ناراحت شد😔 به سمت اتاق دیگری🚪 رفت، من نیز پشت سرش رفتم
✾دیدم گوشهای نشست، اسم #حضرت_فاطمه(س) را صدا میزد و از شدت گریه😭 شانههایش میلرزد؛
آرامتر که شد، به من گفت: چرا بیدارم کردی، داشتم #اذن_شهادتم را از بی بی فاطمه(س) میگرفتم😭
همسرشهید
#شهید_عبدالحسین_برونسی
@khaimahShuhada
#خاطرات_شهدا
#شهید_عبدالحسین_برونسی
ماجرای مجروحیت و شفای شهید برونسی :
قبل از عمليات یک گلوله به بازوی سردار شهید برونسی خورد. برای مداوا به بيمارستاني در يزد منتقل شد. او فقط ميخواست تا عمليات شروع نشده به منطقه برود؛ اما چون دكترها اجازه این کار را به او نمي دادند، لذا به دامان اهل بیت متوسل شد. مثل باران اشك مي ريخت واز آنها می خواست فرج و گشايشي در كارش بدهند. در حال گريه خوابش برد. شايد هم بين خواب و بيداري احساس کرد حضرت عباس(ع) دارند به طرف او مي آيند. حضرت به طرف بازوی او دست برده و چيزي از آن بيرون آورده و فرمودند: «بلند شو، دستت خوب شده. » بعد از اين خواب هرچه برونسی به دكتر می گفت: من خوب شده ام، دكتر باور نميكرد و به او می گفت :بايد عكس بگيرم. شهيد برونسي به دکتر گفت : به شرط اينكه به كسي چيزي نگويي ماجرا ی خوب شدنم را به شما می گویم. وقتي دکترها از دست او عكس گرفتند هيچ اثري از گلوله در آن دیده نمی شد . دكترها با گريه او را از بیمارستان بدرقه كردند.
@khaimahShuhada
9.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 شهیدی که در بن بست عملیات با توسل به #حضرت_زهرا_س با ایشان صحبت کرد
و راه نجات را از مادر مهربان خود گرفت..
🔹 روایتگری حاج مهدی سلحشور
در محضر رهبر انقلاب از توسل شهید برونسی
◇ فرماندهی شهیدِ حضرت زهرایی(س)
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#فرمانده_تیپ_جوادالائمه
#شهادت۲۳اسفند۶۳
#سالروز_شهادت
@khaimahShuhada
چیزهای نو را میداد
به آنهایی که وسایلشان گُم
یا درب و داغان شده بود..!
آرزو به دل بچههای تدارکات ماند
که یک بار او لباس نو تنش کند
یا پتوی نو بیندازد رویِ خودش؛
فقط در یک عملیات لباس نو پوشید
عملیات بدر ؛ همان عملیاتی که
در آن شهید شد ...
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#فرمانده_تیپ۱۸جوادالائمه
@khaimahShuhada
خدایا !
اگر میدانستم با مرگ من
یک دختر در دامان حجاب میرود
حاضر بودم هزاران بار بمیرم
تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
@khaimahShuhada