#همسفرانه ❥'
.
.
《🌿》در سالهاے اول زندگے،
یک روز مشغول اتو کردن لباسهایش بودم؛
《😠》در همین حال از راه رسید و از من گله کرد
و گفت: شما خانم خانه هستید و وظیفهاے در قبال کارهاے شخصے من ندارید.
《😍》شما همین که به بچهها رسیدگے مےکنید، کافےست.
《😊》تا آنجایے که به یاد دارم حتے لباسهایش را خودش مےشست و بعد از خشک شدن، اتو مےزد
و هیچ توقعے از بنده نداشت...
به روایت همسر شهید علی صیاد شیرازی 🌱
#عاشقانههای_شهدایی 🕊
@khaimahShuhada
#همسفرانه ❥'
.
.
°💍° عبداللّـہ برای خودش حلقــہ نخرید.
معمولا انگشترهایش را میبخشید بہ این و آن.
°😀° اگر یک نفر از انگشتـرش خوشش میآمد، سریع در میآورد و بہ انگشت آن طرف میانداخت.
°💎° بــرادرم یک انگشتر عقیــق خیلی زیبا بہ من داده بود، دادم به عبداللّـہ؛
گفتم: "حق نداری بہ کسی بدی! این یکی رو باید بہ یادگــاری نگــہداری."
°😧° یک روز دیــدم دستش نیست...
پرسیدم :"انگشتــر چی شد؟"
گفت: "حالا حتما باید بدونی؟"
°🙄° اصــرار کہ کردم،
گفت: "رفتہ بودم عیــادت یک مجروح جنــگی، انگشتر طلا دستش بود.
°☺️° اون رو در آوردم و گذاشتــم توی جیبش و برای اینکہ ناراحت نشہ، انگشتـر عقیــق رو دستش کردم."
به روایت همسر شهید حجت الاسلام و المسلمین عبدالله میثمی🌱
#عاشقانههای_شهدایی 🕊
@khaimahShuhada