🔰آخوند واقعی
🌾خبر رسید که #ضدانقلاب با حمله💥 به روستایی نزدیک سنندج، دکتر جهاد سازندگی را به #اسارت برده است. صبح اول وقت راه افتادیم.
🌾مصطفی، #عمامه به سر، اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ تیر بار💥 دور کمر #قوت_قلب همه بود. پیش مرگ های کرد که در کنار ما با دشمن می جنگیدند، چپ چپ به #مصطفی نگاه می کردند👀
🌾باور نمی کردند او اهل #رزم و درگیری باشد همان صبح زود، ضد انقلاب دکتر را به #شهادت رسانده بود🌷 امادرگیری تاعصر ادامه داشت، وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر #شجاعت مصطفی، ول کن او نبودند.
🌾یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت :
- اینو می گن #آخوند، اینو می گن آخوند! مصطفی می خندید. دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت : اینو میگن #سبیل. اینو می گن سبیل😄
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@sardaraneashgh
شال سبزی که قوت قلب شهید سالخورده بود
🔹 #بسم_الله. . .
چندماہ بعد عقدمون من وآقا محمد
رفتیم بازار واسه خرید. . .
من دوتا شال خریدم...
یکیش #شال_سبز بود که چند بار هـم
پوشیدمش،
◇ اما یه روز محمد به من گفت:
خانومی: اون شال سبزت رو میدیش به من؟
حس خوبی به من میده
شما سیدی و وقتی این شال سبز شما
هـمراهـمه #قوت_قلب می گیرم ...
◇ گفتم: آره که میشه...
گرفتش و خودش هـم دور دوزش کرد
و شد شال گردنش
تو هـر ماموریتی که میرفت یا به #سرش می بست
یا دور #گردنش مینداخت ...
تو ماموریت آخرش هـم
هـمون شال دور گردنش بود که
بعد شهـادت برام آوردن ...
◇ محمدم رو که نگاه میکردم بهش افتخار میکردم
گاهی اوقات توی جمع یا مهمونی که بودیم فقط بهش نگاه میکردم.
انگار سالها ندیده بودمش، بعدش همون لحظه بهش پیام میدادم و میگفتم بهت افتخار میکنم
به خودم می بالم که تو شوهرمی..
✍ به روایت هـمسر شهـید
#ولادت1365/10/1
#شهـیدمحمدتقیسالخورده🌷
#شهـدایخانطومان
#لشکرویژه۲۵کربلا
#یگانویژهصابرین
@khaimahShuhada