eitaa logo
شهید جمهور
172 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 🏴 🖤شهید مدافع‌حرم رضا حاجی زاده ▪️خیلی به امام حسین(ع)علاقه داشتند و بسیار برایشان اشک می ریختند،همه ساله به تمام تکیه های آمل میرفتند و میگفتند: شاید امام حسین(ع) در یکی از این مجالس ها حضور داشته باشد! ▪️وقتی که مجروح شد و از سوریه برگشت برایم تعریف میکرد: در مجالس میشنیدیم که امام حسین(ع) زخمی شده و با این وجود تا آخرین لحظه از خیمه ها دفاع می کرده،برایم سوال بوده مگر میشود این همه ضربت خورده باشه و باز هم از حریم دفاع کند؟! وقتی رفتم سوریه و زخمی شدم این اتفاق برایم تداعی شد،تیر قناسه خورده بود به دسته چپم(تیر قناسه خیلی قوی هست و سرعت بسیار دارد).خیلی اذیتش می‌کرد حدود دو سه ماه که در حال درمان دستش بود باز هم دستش حسی نداشت! میگفت من در آن اتفاق امام حسین(ع) را درک کردم، که در آن لحظه وقتی خدا و ناموس اهل بیت در نظر می آید درد معنایی ندارد... ✍🏻راوی: مادر شهید 🌹 @khaimahShuhada
﷽ 🏴 🖤شهید مدافع‌حرم رضا حاجی زاده ▪️خیلی به امام حسین(ع)علاقه داشتند و بسیار برایشان اشک می ریختند،همه ساله به تمام تکیه های آمل میرفتند و میگفتند: شاید امام حسین(ع) در یکی از این مجالس ها حضور داشته باشد! ▪️وقتی که مجروح شد و از سوریه برگشت برایم تعریف میکرد: در مجالس میشنیدیم که امام حسین(ع) زخمی شده و با این وجود تا آخرین لحظه از خیمه ها دفاع می کرده،برایم سوال بوده مگر میشود این همه ضربت خورده باشه و باز هم از حریم دفاع کند؟! وقتی رفتم سوریه و زخمی شدم این اتفاق برایم تداعی شد،تیر قناسه خورده بود به دسته چپم(تیر قناسه خیلی قوی هست و سرعت بسیار دارد).خیلی اذیتش می‌کرد حدود دو سه ماه که در حال درمان دستش بود باز هم دستش حسی نداشت! میگفت من در آن اتفاق امام حسین(ع) را درک کردم، که در آن لحظه وقتی خدا و ناموس اهل بیت در نظر می آید درد معنایی ندارد... ✍🏻راوی: مادر شهید 🌹 @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 🖤شهید مدافع‌حرم بهش گفتــــم «۴تا بچه داری، سوریه نرو!» گفت:مگه امام‌حسین‌علیه‌السلام نرفتند؟! مگــــه... @khaimahShuhada
⚫️ شهید مدافع‌حرم ▪️روز عاشورا، وقتی که با بچه‌های هیئت، سرگرم پذیرایی از دسته‌جات عزاداری بودیم، وسط هیئت زنجیرزنان چهره‌ای آشنا دیدم! باورم نمی‌شد که خودش باشد اما نزدیکتر که رسیدم، خودش بود. با شال عزا چشمانش را بسته بود و با چشمِ دل راه می‌رفت. ▪️بغلش کردم و گفتم «امین جان! چشمانت؟» خندید و گفت «کُلُّنا عبّاسکِ یا زَینب» و رفت! بعد از شهادتش فهمیدم که در سوریه، آنها را کنار حرم عمه‌ی سادات، جا گذاشته بود. @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 🖤شهید مدافع‌حرم 🔳فَلْیَبْکِ الْباکُون ▪️گریه برای اباعبدالله الحسین عليه‌السلام از گريه‌ای كه برخاسته از ترس و خشيت الهی‌ست، افضل است و ثواب عظيم‌تری دارد. وقتی در پی علت اين مسئله رفتم، فهميدم كه گريه به خاطر خوف و خشيّت الهی به دليل ترس از آتش جهنم و يا محروميت از بهشت است. ▪️اما گریه بر مصائب اهل بیت علیهم‌السلام، گریه‌ای است برخاسته از عشق و محبت. آيا می‌دانيد چرا؟ زيرا آن‌ها مظهری از مظاهر خدا، جلوه‌اى از تجلّيّاتش و نشانه‌اى از نشانه‌هاى اويند. ▪️برادران! واضح است كه مقام عبادت، عبادت آزادگان، عبادت خدا از روی عشق، والاتر و بااَرزش‌تر از عبادت خائفین و عبادتِ از روی ترس است. ▪️«فَعَلی مِثْلِ الْحُسَینِ فَلْیَبْکِ الْباکُونَ»: گریه‌کنندگان باید بر کسی همچون حسین علیه‌السّلام گریه کنند. شبتون حسینی🌙 التماس دعا @khaimahShuhada
🏴 🖤شهید مدافع‌حرم قیاسی ▪️علیرضا هر شب محرم دنبالم میومد و می‌رفتیم مراسم، سینه‌زنی و عزاداری‌هامون رو می‌کردیم و اشک می‌ریختیم. بعد از مراسم شب آخر محرم که علیرضا مَنو رسوند درب خونه‌مون، دیدم بغض عجیبی بهش دست داد و یک‌دفعه اشکهاش سرازیر شد و این جمله رو گفت:«آخ! امسال اونطور که باید، برای ارباب عزاداری نکردم». ▪️هِی علیرضا اشک می‌ریخت. شهید حاجیوند با اون همه اشک و ناله و سینه‌زنی و پایه‌ثابت مراسم و میون‌دارِ هیئت‌بودن، آخر می‌گفت"اونطوری که بایستی عزاداری کنم، عزاداری نکردم." او خودش رو همیشه بدهکار اربابش می‌دونست. راوے: دوست شهید @khaimahShuhada
🏴 🖤شهید مدافع‌حرم ▪️شب پنجم محرم بود. حسین گفت:«میای بریم هیئت؟ دعوتم کرده‌اند باید برم بخونم.» گفتم:«بریم.» با خودم فکر کردم شاید یه هیئت بزرگ و معروفیه که یه شبِ محرّم رو وقت میذاره و میره اونجا. ▪️وقتی رسیدیم جلوی هیئت، بهمون گفتند هنوز شروع نشده. حسین گفت:«مشکلی نداره! ما منتظر می‌مونیم تا شروع بشه.» نیم‌ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق می‌زد و تمرین می‌کرد. ▪️وقتی داخل هیئت شدیم، جا خوردم! دیدم کلا سه‌چهار نفر نشسته‌اند و یک نفر مشغول قرآن‌خواندنه. بعد از قرائت قرآن، حسین رفت و شروع کرد به خواندنِ زیارت عاشورا و روضه. چشم‌هاش رو بسته بود و می‌خوند و به جمعیّت هم هیچ‌کاری نداشت. ▪️توی راهِ برگشت، بهش گفتم:«حاج حسین! شما می‌دونستی اینجا اینقدر خلوته؟» گفت: «بله! من هرسال قول داده‌ام یه شب بیام اینجا روضه بخونم. گاهی توی این مجالس خلوت که معروف هم نیستند، عنایاتی به آدم میشه که هیچ‌کجا همچین چیزی پیدا نمیشه.» راوے: دوست شهید شبتون حسینی🌙 التماس دعا @khaimahShuhada