#گفتم:
دگرقلبم ازتاب شهادت آرام نیست
انگار ک این قلب دگرمال من نیست
#گفت:
مـُـراقب ِ #نگاهـــــت باش ؛
اَلعَین بَریدُ القَلب؛
چشم پیغـام رسان دل است...
#شهیدمهدی_یاغی
@sardaraneashgh
اخـــــلاص شهید #سیدحکیم 🕊🌺
🍁شب اول رمضان سال 94 ریف ادلب بودیم، تکفیری ها متوجه شده بودن #سیدحیکم فرمانده اون منطقه هست ،
برای همین برای سرش جایزه گذاشتن، من میخواستم اخبار و با #غرور پخش کنم ولی اجازه نداد،😕
#گفت: مثل اینکه هنوز باور نکردی من زن ذلیلم، اگه خانومم متوجه بشه دیگه اجازه نمیده بیام سوریه، گفتم سید اگه برای سر من جایزه میذاشتن به همه عالم میگفتم😅
با خنده بهم گفت:
روزي که #غـــــرور اومد سراغت بدون اون روز نفس میکشی ولی مردی
متوجه شدم نمیخواد اجـــــر عملـــــش کم بشه✅
از اون زمان تا لحظه شهادتش کنارش بودم ولی ندیدم این ماجرا رو برای کسی تعریف کنه
به یاد سردار بی سر منتقم خون زهرا💔
#سیدمحمدحسن_حسینی ( #سیدحکیم )🌹
#شهادت_خرداد_95
#خاطرات_ناب
@sardaraneashgh
انگشتر عقیقی که حلقه ازدواج شد...
#الگو_برداریاز_ساده_زیستی_شهدا 📢
سر سفره عقد به من گفت:
من که نمی تونم از حلقه طلا استفاده کنم؛💍
سریع انگشتر عقیقی که در دستش بود را به من داد
و #گفت: لطفأ این رو برام بذارید.
انگشتر عقیقش رو به عنوان حلقه براش گذاشتم.💍
#میگفت: طلا برای مرد حرام است و حاضر نیستم که برای لحظه ای هم تو دستم بذارم.
#راویهمسرشهید
#شهادت_اردیبهشت۹۵
@sardaraneashgh
#شهید_مدافع_حرم_مسلم_خیزاب 🕊🌺
سر قبر شهید تورجیزاده که رفتیم
دقایقی با این شهید آهسته درد و دل کرد و #گفت: #آمین بگو؛
من هم دستم را روی قبر شهید گذاشتم
و گفتم هر چه گفته را جدی نگیر😐
اما همسرم دوباره تاکید کرد تو که میدانی من چه میخواهم،
پس دعا کن تا به خواستهام برسم
#جواز شهادتش را از #شهدای #غواص گرفت
مراسم تشییع شهدای #غواص و بازگشت پرستوهای مهاجر به وطن، شهید خیزاب را برای پیوستن به کاروان شهدا هوایی کرده و لحظهشماری میکرد تا به یاران شهیدش بپیوندد.
#نقل_از_همسر_شهید
#شهادت_محرم۹۴
@khaimahShuhada
گفتمپسکیشیرینی ازدواجتو میخوریم؟
باهمان چهرهخندانومهربان #گفت
انشاءالله فردا باحوریان بهشتی ازدواج میکنم😊وفردایآنروز،بهنداۍسیدالشّهدا علیهالسلام
لبیکگفت وپرکشید😭
#محمودمراداسکندری
💠شهدا از شهادت خود خبر دارند...
یک روزباتعدادی ازرفقا بهمراه محمودرفته بودیم بازار(سوریه) ازابتدای بازارخنده ازلبان محمود نمیرفت خیلی خوشحال بود..😊
برایمان شیرینی خرید...
آخر ازدواج مصطفی نزدیک بود وقراربود وقتی برگشتیم ایران برای جشن ازدواج مصطفی سنگ تمام بگذاریم
یکی ازرفقا به محمودگفت:
پس کی شیرینی ازدواج تورامیخوریم؟؟!
محمودباهمان چهره خندان ومهربان گفت:
انشاءالله فردا باحوریان بهشتی ازدواج میکنم
وفردای آنروز،قبل ازظهر به ندای "سیدالشّهدا"علیه السلام، لبیک گفت وپرکشید...😭
#شهید_محمود_مراد_اسکندریه
@khaimahShuhada