eitaa logo
شهید جمهور
167 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
📌مهمان ویژه عید نوروز در خانه شهید مدافع حرم ✍نوروز ۹۸ بود، ساعت ۸ صبح تلفن خانه خبر از آمدن مهمان ویژه عید داد.معمولا هر مسئولی به دیدنمان میامد از نحوه شهادت پدر و روز‌های سختی که گذشت می‌پرسیدند... سردار تنها شخصیتی بود که وقتی آمد گفت:نمی‌خواهم ناراحتتان کنم از خصوصیات پدر پرسید،با ما شوخی کرد،عیدی داد و کمی بعد رفت 🔺راوی: فرزند شهید اصغر فلاح پیشه @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمان(عجل الله فرجه) : هریک ازشما فکرنکند،اگر مومنی را شاد کرد‌؛ فقط او را شادمان گردانده ، به خدا قسم ما را شادکرده است. اصول کافی ج۲ص۱۸۸ (اللهم عجل لولیک الفرج) @khaimahShuhada
❇️ 🟣شهید مدافع‌حرم ♻️رسیدگی به مردم آسیب‌دیده 💜کافی بود حس کند که خلق خدا نیاز به کمک دارند؛ آن وقت دیگر نَه برایش مقصد مهم بود و نه دین و مذهبِ کسانی که او برای یاری‌شان سر از پا نمی‌شناخت. روستای «خلصه» در سوریه ، «آق‌قلا» در گلستان و روستای «کوئیک حسن» سرپل‌ذهاب برای او یکی بود؛ وقتی قرار می‌شد مردمش را از زیر بار ظلم و محرومیت و آسیب‌دیدگی نجات دهد، دریغ نمی‌کرد. 💚شهید اسداللهی پس از نابودی داعش، در صحنه‌های مختلف خدمت‌رسانی به ملت شریف ایران به‌ویژه در صحنه‌های امدادرسانی به هنگام زلزله‌ی واقع‌شده در غرب کشور و همچنین وقوع سیل در شهرهای شمال و غرب کشور دوشادوش بسیجیان و گروه‌های جهادی، حضوری شبانه‌روزی داشت. 💜زمان زلزله سرپل‌ذهاب و نیز سیل آق‌قلا، حاج‌حسین حتی گاهی بدون هماهنگی به این مناطق سفر می‌کرد و شبانه‌روز برای کمک به مردم آسیب‌دیده تلاش می‌کرد. با اینکه این حق را داشت تا برای سفرهایش از هواپیما استفاده کند اما حاج‌حسین با اتوبوس رفت‌وآمد می‌کرد تا مبادا بیخود از پول بیت‌المال خرج شود. 🕊 @khaimahShuhada
. 🌷همسرم، فضل الله رحمانی با کمپرسی‌اش به جبهه رفته بود. بعد از پذیرش قطعنامه خبر آوردند، مفقود شده است. خیلی نگران بودم. دو بچه کوچک و یک بچه در راه، نگرانی و سردرگمی‌ام را چند برابر کرده بود. یک شب او به خوابم آمد. بیابان بود و همه جا پر از برف و درختان بی‌برگ که سفیدی، شاخه‌های برهنه‌اش را پوشانده بود. من همان سرگردانی عالم بیداری را آنجا هم داشتم. دیدم کبوتر بزرگی به سویم می‌آید. کبوتری که نیمی از بیابان را فرا گرفته است و در آن شب تمام بیابان را روشن کرده است. 🌷وقتی کبوتر صورتش را به طرف من برگرداند، دیدم شوهرم، فضل‌الله است. او از من پرسید: «چرا نگرانی؟» گفتم: «خیلی جاها دنبالت گشته‌ام؛ جهاد، بنیاد و.... اما پیدات نکردم.» گفت: «من اینجا هستم.» پرسیدیم: «اینجا کجاست؟» یک‌باره دیدم هزاران کبوتر در آسمان پیدا شد. پرسیدم: «این کبوترها کی هستند؟» جواب داد: «اینها دوستان من هستند. اول اندازه من بودند ولی حالا کوچک شده‌اند.» پرسیدم: «اینها از کجا می‌آیند.» جواب داد: «همان جایی که به خاطرش جنگیده‌اند.» 🌷پرسیدم: «مثلاً کجا؟» جواب داد: آن را دیگر باید خودت بدانی.» پرسیدم: «یعنی تو دیگر به خانه برنمی‌گردی؟» گفت: «نه! فقط مواظب خودت و بچه‌هایم باش. در ضمن بچه‌‌ای که به همراه داری دختر است و اسمش هم فاطمه! تو و بچه‌هایت هیچ مشکلی ندارید، با خدا باشید و مطمئن باشید خداوند پشتیبان شماست.» وقتی از خواب بیدار شدم، مطمئن بودم که او شهید شده است. فردای همان ‌روز خبر آوردند که کمپرسی منهدم شده او را پیدا کرده‌اند، اما هیچ اثری از خود او نیست. آنان نام همسرم را به عنوان شهید مفقود‌الجسد ثبت کردند. 🌷با همه این احوال دلم رضا نمی‌داد که بی‌تفاوت بنشینم و زندگی‌ام را بکنم. باز به دنبال او می‌گشتم. تا اینکه شبی دیگر خواب دیدم چهار پاسدار سرِ تختی را گرفته‌اند و به منزل ما می‌آورند. کسی روی تخت خوابیده و ملحفه‌ای رویش کشیده شده است. پرسیدم: «او کیست؟» جواب دادند: «همانی که تو به دنبالش می‌گردی.» ملحفه را از یک طرف کنار زدم، دیدم یک پایش قطع شده است. از طرف صورتش هم کنار زدم دیدم همسرم است. چمشانش را باز کرد و گفت: «فقط آمده‌ام به تو بگویم این قدر دنبال من نگرد. همان طور که تو ناراحت من هستی،‌ من هم ناراحت تو هستم. زندگی‌ات را بکن. من دیگر برنمی‌گردم.» 🌷گفتم: «آخر جنازه‌ای، قبری…» گفت: «بعضی‌ها این‌طور پیش خدا می‌روند. وقتی از خواب بیدار شدی به خودت تلقین نکن که این خواب دروغ بوده است، مطمئن باش درست است. تو دیگر مرا پیدا نمی‌کنی، پس مواظب بچه‌ها باش.» وقتی از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم وصیت او را همان‌طور که در خواب به من توصیه کرده بود، عملی کنم.... 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز فضل الله رحمانی @khaimahShuhada
۳فروردین‌ماه ، گرامی باد . 🥀 نام و نام خانوادگی:علی خلیلی تاریخ تولد:۸ آذر ۱۳۷۱ محل تولد:تهران تاریخ شهادت:۳ فروردین ۱۳۹۳ محل شهادت:تهران-تهرانپارس-چهار راه سیدالشهدا علت شهادت:درگیری خیابانی علت درگیری:امر به معروف و نهی از منکر حکم قانونی درگیری:حمایت از آمران به معروف و اعدام الف شین شادی روحــش @khaimahShuhada
علی خلیلی در سال ۱۳۷۱ در استان تهران متولد شد و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد.علی خلیلی از سنین نوجوانی با موسسه فرهنگی دینی بهشت آشنا شده و وارد این مجموعه ی فرهنگی شد. او که انگیزه و استعداد خوبی در انجام فعالیت های فرهنگی داشت خیلی زود به یکی از مربیان موفق این مجموعه تبدیل شد و پس از اخذ مدرک دیپلم وارد حوزه علمیه امام محمد باقر(ع) شد شهید علی خلیلی ناهی امر به معروف نهی از منکر قبل از نائل شدن به درجه رفیع شهادت در گفت‌و‌گو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، در مورد درگیری خود با اشراری که سال 90 قصد تجاوز به یک خانم را داشتند، گفت: نیمه شعبان دو سال پیش به نظرم ساعت دوازده شب بود که می‌خواستیم دو نفر از دوستانم را به خانه‌‌شان در خاک سفید برسانم که دیدیم پنج، شش نفر در حال اذیت دو خانم هستند و به زور می‌خواستند وی را سوار ماشین کنند. وی افزود: دوستان من به دلیل پائین بودن سن‌شان جلو نرفتند اما من به آن افراد تذکر دادم و گلاویز شدیم و یکباره چاقویی که نمی‌‌دانم از کدام سو، نثار ما شد. شهید خلیلی با بیان اینکه چاقو به ناحیه گردنم و شاهرگ خورده بود، اظهار کرد: من همان جا افتادم و آن افراد نیز فرار کردند اما یکی از همراهان من که موتور سواری بلد بود آن‌ها را دنبال کرد و شماره پلاکشان را برداشت. وی می‌گوید که من نیم ساعت در خیابان افتاده بودم و ماشینی که دو سرنشین داشت و عازم شمال بود من رو سوار کردند و به اورژانس فلکه سوم تهرانپارس بردند؛ ساعت دوازده و نیم بود که پزشکان گفتند که اگر تا نیم ساعت دیگر مریضتان را به یک بیمارستان مجهز نرسانید وی جان به جان آفرین تسلیم می‌کند. «دوستان من را به بیست و شش بیمارستان دیگر هم بردند اما هیچ بیمارستانی من را به دلیل اینکه حالم وخیم بود پذیرش نمی‌کرد تا اینکه بالاخره ساعت پنج در بیمارستان عرفان عملم کردند». وی با بیان اینکه ضارب نیز به دلیل در اختیار داشتن شماره پلاک اتومبیلش به زندان افتاد گفت که مدت زیادی گذشت و ما چهار الی پنج ماه بعد به دادگاه رفتیم که سردار نقدی نیز حضور داشتند و من دیدم وکیلی گرفته‌اند و خود ایشان پیگیر کارها بودند. این ناهی امر به معروف و نهی از منکر افزود: در دادگاه یکی از آن افراد به سه سال زندان و بقیه نیز که همدست بودند به شصت الی هفتاد ضربه محکوم شدند اما همه آن‌ها به قید وثیقه آزاد هستند. شهید خلیلی به نقش مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت وقت نیز اشاره کرد و اظهار داشت: البته ناگفته نماند دکتر دستجردی نیز تشریف آوردن و هزینه بیمارستان را حساب کردند. وی معتقد است که اسم کارش را امر به معروف نمی‌گذارد بلکه آن اقدام را دفاع از ناموس می‌داند و به گفته وی دفاع از ناموس بر هر مسلمانی واجب است. شهید خلیلی در پایان با تاکید بر اینکه جز خدا هیچ کسی پشت آدم نیست، خاطرنشان کرد: من آن موقع هم که رفتم با آن افراد درگیر شدم به کسی امید ندوخته بودم به خاطر لبخند آقا رفتم و دفاع کردم. پیکر شهید ناهی از منکر حجت الاسلام علی خلیلی سه شنبه 5 فروردین ساعت 9:30 صبح از مسجد فاطمه زهرا(س) در نارمک به سمت مسجد النبی(ص) تشیع شد؛ همچنین ساعت 11 صبح در مسجد النبی نارمک آیت الله صدیقی نماز را بر پیکر شهید علی خلیلی خوانده شد و پس از آن پیکر شهید به سمت بهشت زهرا تشییع و در قطعه شهدا به خاک سپرده شد. @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌روایت حاج قاسم از سیزده به دری که تنگه فتح شد ✍ساعت سی‌دقیقه بامداد دوم فروردین سال ۶۱ بود که عملیات فتح المبین با رمز مقدس یا زهرا سلام الله علیها آغاز شد. حاج قاسم این عملیات را به گونه‌ای دیگر روایت کرده که خواندنی است.این عملیات ۴ مرحله‌‌ای که یکی از مهم‌‌ترین عملیات‌‌های دفاع مقدس بود، نقطه عطف جنگ عراق علیه ایران به شمار می‌ آمد و در آن ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک کشورمان آزاد و نیروهای عراقی از خاک خوزستان خارج شدند. عملیات فتح المبین منجر به آزادسازی بیش از ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک جمهوری اسلامی ایران، شامل ده‌ها بخش و روستا، سایت‌‌های ۴ و ۵ رادار، جاده مهم دزفول- دهلران و … شد. انهدام بیش از ۴ لشکر،‌ ۳۶۱ دستگاه تانک و نفربر، ‌١٨ فروند هواپیما، ‌٣٠٠ دستگاه خودرو، ‌۵۰ عراده توپ و ‌٣٠ دستگاه مهندسی ارتش عراق از دیگر نتایج این عملیات بود. @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا