#خاطرات_شهدا
#شهید_محمدجلال_ملک_محمدی
با شلوار چریکی به خواستگاری آمد
عضو سپاه بود. کارهایش زیاد بود و ماموریتهایش زیادتر. میخواست کسی را داشتهباشد که باهم رزمندگی کنند. آمنه دختر ۱۷سالهای بود که از کودکی به واسطه شغل پدرش از همهچیز با خبر بود. از ماموریتهای زیاد.از دیر آمدنها و زودرفتنها و دوری کشیدنها. آمنه همسر جلال میگوید:«با شلوار چریکی و پلنگی خواستگاری آمدهبود. گفتم نکند خانوادهات به زور آوردهاند. گفت من در جریان نبودم. مادرم تماس گرفت گفت بیا. گفتم حالا نمیشد با کت و شلوار میآمدید. گفت من از پایگاه بسیج آمدهام. آن زمان به دیوار اتاقم یک چفیه آویزان کرده بودم که عکس شهدا را روی آن زده بودم. دیوار را که دید گفت: با دیدن این چفیه خیلی دلگرم شدم. باهم نشستیم و حرف زدیم. گفت من دوخط قرمز دارم. ماموریتهای من زیاد است و اینکه سوالات کاری از من نپرسید. اینکه کجا هستم و چه ساعتی میآیم. باور کنید اگر کمتر بدانید به نفع خودتان است. بعدها گفت روز خواستگاری تربت کربلا همراهم بود که اگر امام حسین(ع) خواست، شما را نصیب من کند. خودم هم خواب دیدم که پدر و مادرم با آقا جلال ساک سفر بستند. گفتم مامان کجا میری؟ این آقا که هنوز دامادت نشده. گفت امام حسین(ع) آقا جلال را طلبیده، تو را هنوز نطلبیده. از خواب که بیدار شدم گفتم من جواب بله میدهم. عروسی مجللی نداشتیم. در دو خانه عروسی گرفتیم و سرخانه و زندگی خودمان رفتیم.»
@khaimahShuhada
📌تعجیل حاج قاسم برای خواندن نماز شب در روضه مسجدالنبی(ص)
✍محمود خالقی، همرزم سردار شهید سلیمانی در برنامه "مسافر بهشت" رادیو معارف: در سال ۷۱ به حج مشرف شدیم، من و سردار مسئولیتی در بعثه مقام رهبری داشتیم البته کاروانهای ما مستقل بود؛ کاروان حاج قاسم به مسجدالنبی(ص) نزدیکتر بود و من شبها به محل استقرار کاروان ایشان میرفتم.
آن زمان دربهای مسجدالنبی(ص) از ۱۱ شب تا یک ساعت قبل از اذان صبح بسته میشد، زائران از دو ساعت قبل از اذان پشت درهای بسته میایستادند تا به محض بازگشایی به سرعت وارد شوند؛ من و حاج قاسم جزء اولین نفرها بودیم که میایستادیم و به محض آنکه درها باز میشد به سرعت داخل میشدیم و هدفمان این بود که به بخش روضه مسجد برویم و نماز شب را بخوانیم.روزها هم مشغول کار میشدیم، در مکه هم مشغول امور بودیم حاج قاسم معمولاً روز عرفه را با نذر قصد روزه میکرد و آن زمان که عرفه در فصل گرمای عربستان بود، روزهدار بود یکی دو باری که غار حرا مشرف شدیم از سکوت و خلوتی آنجا بسیار خوشش آمد./ شبستان.
@khaimahShuhada
مجموعه #روایت_ناب
راوی #حاج_یوسف_غلامی
دلسوخته ترین دلسوخته ولایت
#شهید_مرتضی_نجفی اهل روستای سیدکلای گنج افروز از شهرستان بابل که محل اصلی آنها منطقه سواد رودبار از توابع آلاشت بود.
تاریخ شهادت: ۲۳/ ۰۵ /۶۵
محل شهادت : بوکان کردستان
نحوه شهادت : شکنجه بدست گروهک کومله
شهید مرتضی نجفی برای اعزام از قصر بابل رفت توبیمارستان یحیی نژاد آموزش دید،
امین مردم بود ، هم شورای محل بود ، هم مسول پایگاه بود، هم ذاکراهلبیت بود، بعد از آموزش بهیاری ، صبح تا شب تو این کوه و آن کوه و روستا می رفت وکار درمانی می کرد.
مادرش به حقیر گفت به مرتضی گفتم ازصبح تا شب می دوی آیا مردم پول هم به تو می دهند؟ می گفت مادرخدایی باش ماخلق شدیم برای همین...
موقع اعزام به مادر گفت : مادر امروز اعزام می شم از امروز بشمار دو ماه دیگه در محل سواد رودبار نباش ، بیا سید کلا دقیق دو ماه دیگه عیدقربان است من میآیم منزل !
دو ماه دیگه عید قربان بود مادر داشت حیاط منزل کار می کرد که ناخودآگاه یک پروانه بسیار زیبا روی سینه مادر نشست !
مادرش گفت فهمیدم پسرم شهید شد...
لحظاتی شد که عزیزان سپاه خبر شهادتش را آوردند...
موقع اعزام از بابل مادرفهمید مرتضی پیراهن ندارد! پتوی دست بافت منزلش را فروخت برای مرتضی پیراهن خرید مرتضی اعزام شد ...
مرتضی در بوکان در کمین اسیر کومله شد ...
والله والله کومله هرکاری کردند که مرتضی اهانت به #امام_خمینی کند مثل شیر جلوی کومله می غرید ، کومله از عقده و کینه فقط از سر وصورت وگردن مورد شکنجه قرار دادند ، تمام گردن وسر وصورتش را انقدر باسیگار داغ کردند تا زیر شکنجه وحشیانه کومله جان داد.
وقتی جاسوس سپاه برگشت ، ظرفیت بیان کردن را نداشت...
مادرش بعد از شهادت مرتضی زیاد بی تابی می کرد...
مادرش به حقیر گفت از بیتابی زیادم ، شبی #شهیدعباس_پور از شهدای محلمان را درخواب دیدم به من گفت مادر مرتضی وفتی شکنجه می شد بدست گروهک از آغاز شکنجه تا لحظه شهادتش آقا ولی عصر کنارمرتضی ایستاده بود وشاهد شهادت مرتضی بود ...
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
📜#خاطرات_شهید🕊
🍃زمانی که مجروح میشود یک کلاه بافتنی سرش بوده که گلوله آنقدر نزدیک از سرش رد میشود،کلاه را میسوزاند اما سرش آسیب نمیبیند.این را که تعریف کرد گفت:مامان ببین عمرم به دنیا بود،اگر قرار بود بمیرم همین جا هم میمردم با این صحبتهایش کمی آرام میشدم.
🍃با همان وضعیتی که دستش زخمی شده بود شهید صحرایی را تا آمبولانس همراهی میکرد.بعد از شهادت آقا روح الله،آرام و قرار نداشت.با همون دست مجروحش انتقام شهید صحرایی رو از اون تک تیرانداز داعشی گرفت...
بعد از پنج ماه به هم رسیدن💔
آقا روح الله۱۶ آذر ۱۳۹۴
آقا رضا ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
✍🏻راوی: مادر و برادر شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده 💔
#شهید_روح_الله_صحرایی💔
@khaimahShuhada
شهید مدافع حرم #هادی_ذوالفقاری🌹
#شهادت۹۳/۱۱/۲۶
#شهادت_سامرا
#مدافع_حرم_امام_جواد
خاطره ای از شهیدمدافع حرم امام جواد علیه السلام #محمد_هادی_ذوالفقاری
🌸می پرسیدند: چرا وقتی هادی در جلسات #هیئت شرکت می کند، حال و هوای مجلس ما تغییر می کند؟
🌺ما هم می گفتیم به خاطر اینکه او تازه از #کربلا و #نجف برگشته.
🌸اما واقعیت چیز دیگری بود. محبت آقا #اباعبدالله_الحسین علیه السلام با گوشت و پوست و خون او آمیخته شده بود.
👈برای همین وقتی نام مبارک آقا را در مقابل او می بردند اختیار از کف می داد.💔
@khaimahShuhada
دو حرف زیبا از دو بزرگ مرد:
#شهیدقاسم_سلیمانی: برای شهید شدن اول باید مانند شهید زندگی کرد
#شهیدسدمرتضی_آوینی: تنها کسانی مردانه میمیرند که مردانه زیسته باشند
#یادشهداباصلوات🌹
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹 شـــهید مصطفی صدرزاده :
🌷┤♥️ ! '
🌹وقتی کار فرهنگی را شروع می کنید، با اولین چیزی که باید بجنگیم، خودمان هستیم.
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ جگرم سوخت
آب نیست
رمز عملیات کربلای یک ، یا ابوالفضل العباس(ع)
@khaimahShuhada
یک گروه از اشرار را اسیر کردیم. توی روستا نگهشان داشتیم تا برسد.
چشمش که به آنها افتاد، گفت: این چه وضعی است؟ چرا بهشان آب و غذا ندادید؟ چرا وسط روستا نگهشان داشتید؟ این چه طرز برخورد با اسیر است؟!
گفتم: سردار، همینها دارند توی کشور آشوب میکنند...
گفت: این حرفها مال وقتی است که اسیر تو نباشند. وقتی اسیر شدند، نمیتوانی هر طور خواستی با آنها برخورد کنی.
@khaimahShuhada
❇️#سیره_شهدا
🔵شهید مدافعحرم #محسن_ماندنی
♻️سرهنگ مردمدار
💙همرزم شهید نقل میکند: آقامحسن انصافاً شخص مردمداری بود و نسبت به گرفتاری و مشکلات آشنایان و اطرافیان هرگز بیتفاوت نبود. حُسن خُلقش، زبانزدِ تمام آنانی است که ایشان را دیدهاند. کمکهای مالیای که به گرفتارها میکرد، بعد از شهادتش نمایان شد؛ خصوصاً در منطقه سیستان و بلوچستان که چندوقت در آنجا مأموریت بود.
💙وقتی برای شهید محسن مراسم گرفته بودیم، یک مردی از سیستان و بلوچستان آمده بود و میگفت شهید ماندنی به مردم منطقهی ما، کمک زیادی کرده است. ما اوضاع مالی خوبی نداشتیم اما این شهید خیلی به مردم ما کمک میکرد.
@khaimahShuhada
*شهیدے ڪه از پشت بـےسیم خبر شهادتش را اعلام ڪرد*🕊️
*شهید محسن حیدرے*🌹
تاریخ تولد: ۴ / ۱ / ۱۳۶۳
تاریخ شهادت: ۲۸ / ۵ / ۱۳۹۲
محل تولد: نجف آباد اصفهان
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← محسن سوریه بود همیشه عادت داشت کنار دخترمان میخوابید🌙 و برایش شعر میخواند و کمرش را نوازش می کرد،🌿وقتی پشت تلفن شروع کرد به خواندن شعر📞مرضیه خوابش برد، محسن گفت: «دیر وقت است و به مادرم زنگ نمیزنم، اما تو سلام مرا برسان.»🍃 از دلتنگیهای خودم و مرضیه گفتم، گفت: «صبور باش.»🥀همرزم← محسن برای دیدهبانی جلو رفته بود که داعشی ها دوربینش را زدند💥 رفت کنار خاکریز که با اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پا مجروح شد.🥀در آن شرایط که خیلی ها دنبال جان پناه میگردند🌙محسن باز به دنبال انجام وظیفهاش بود، به هوای پانسمان پایش لنگان لنگان به سنگر بهداری رفته🥀ولی وقتی وضعیت دیگر مجروحان را دیده به مسئول بهداری میگوید : «من خوبم به دیگران برس.» و برمی گردد.🌙 تانکهای زرهی خودی به منطقه رسیدند و میخواستند تک دشمن را جواب دهند.💥محسن که دوربینش را زده بودند کنار یکی از تانک ها جلو میرفت تا دیدبانی کند.📹مسئول آتش بار بیسیم میزند،📞 محسن جواب میدهد : «دارند ما را میزنند...💥 من کنار تانک هستم.» گرای محل خودش را میدهد که در این حین تیربار روی تانکی که محسن کنار آن قرار داشت مورد اصابت قرار می گیرد.💥 محسن در بیسیم میگوید :" دارند ما را میزنند ...💥زدنمون ... یا حسین ..."🥀و دیگر صدای محسن شنیده نشد و به شهادت رسید*🕊️🕋
*شهید محسن حیدری*
*شادی روحش صلوات*🌹
وقتی ۱۵ساله بود، با دستکاری شناسنامهاش راهی جبهه شد، سن زیادی نداشت اما ایمان قوی و توکلش به خدا او را راهی جبهه کرد، زمانیکه خبر دادند خواهرش به بیماری کلیوی مبتلا شده، خودش را از جبهه به بیمارستان رساند و یک کلیهاش را به خواهرش اهدا کرد و به جبهه برگشت.
با تمام شدن جنگ همواره حسرت این را میخورد ڪه شهادت بین او و دوستانش فاصله انداخته است، سعادتی که میدانست قسمت هر کسی نمیشود، در برنامههای فرهنگی و اعتقادی از مربیان مسجد محل شد و از هیچ خدمتی در سنگر مسجد کوتاهی نمیکرد، سال ۸۱ ازدواج کرد و حاصل این ازدواج ۲فرزند به نامهای حسین و زینب شد.
وی از جمله ڪسانی بود که در فتنه ۸۸ در خط مقدم دفاع از انقلاب و رهبری در میدان حاضر شد و با آغاز جنگ سوریه تمام تلاشش را برای حضور در سوریه ڪرد تا اینکه در بهمن ماه سال ۹۴ به این ڪشور اعزام شد، او از فرماندهان لشڪر فاطمیون در منطقه بود و سرانجام در ۲۷ خرداد ماه سال ۹۵ به شهادت رسید، در حالی ڪہ پیڪرش برای همیشه در منطقه ماند.
🌷شهید #اسدالله_ابراهیمی
@khaimahShuhada
✅ میرزا اسماعیل دولابی (ره):
هر چه درد را آشکارتر کنی دوا دیرتر پیدا میشود اگر با #ادب بودی و چیزی نگفتی شاید خدا خودش در را باز کند، لبت را کنترل کن ولو به تو سخت میگذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو...
زودتر حل می شود
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌷#شهـــیدسیدمجتبی_نواب_صفوی
فراموش نکنید
که راه راست از هرکجا کج شد،
بیراهه و به سوی هلاکت است.
#الگوی_خودسازی
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
@khaimahShuhada
#سیره_شهدا
#شهید_سیدهادی_علوی_نسب
پدرم به روضه اهل بیت(ع) خیلی اهمیت می داد می گفت درک اهل بیت با احساسات نیست باید خودت را در واقعه تجسم کنی و گریه کنی، گاهی پدرم از غم و غصه اهل بیت (ع) آنقدر گریه می کرد که راهی بیمارستان شده و بستری می شد.‼️
ایشان چه طلبه بودند و چه نبودند به نماز خیلی اهمیت می دادند حتی در شرایط حاد و غیر ممکن نمازش ترک نمیشد و در مواقعی که در مورد رهبری یا ولایت فقیه شبهه ای ایرادی می شد با تمامی دلایل قانع کننده و صبوری جواب می داد و اگر طرف مقابل نمی پذیرفت به نشانه اعتراض حتی اگه جلسه مهمی می بود و به نفع ایشان اما جلسه را ترک می کرد.
نقل از فرزند شهید.
@khaimahShuhada
◽️۱۴تیر ماه سالروز آغاز یکی از طولانی ترین گروگان گیری های قرن حاضر و اسارت مظلومانه دیپلمات های جمهوری اسلامی ایران :
سردار رشید سپاه اسلام، #حاج_احمد_متوسلیان
(وابسته نظامی جمهوری اسلامی ایران در لبنان)
#سید_محسن_موسوی
(کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان)
#کاظم_اخوان
(عکاس و خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی)
و
#تقی_رستگارمقدم
(کارمند سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت)
به دست عوامل شبه نظامی #حزب_فالانژ وابسته به رژیم صهیونیستی، در ۴۰ کیلومتری شمال بیروت، هنگام عزیمت از بعلبک به سفارت جمهوری اسلامی ایران (۱۳۶۱ ه.ش.).
@khaimahShuhada
27.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
🎞 #نماهنگ #خبري_هست
🔴 بمناسبت چهلمين سال از ربوده شدن دیپلماتهای ایرانی در لبنان
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 رمز ماندگاری احمد متوسلیان!
🎬 برشی از روایتگری حاج مجتبی عسگری ( همرزم حاج احمد متوسلیان ) در بزرگترین گلزار شهدای جهان
🗓 ۵شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۰ ، قطعه ۴۰
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹محرمانه زین الدینی
روزگاری که صهیونیست ها بیروت پایتخت لبنان را اشغال کرده بودند سرداران سپاه در دوجبهه می جنگیدند ، لبنان , خوزستان
👈شهید مهدی زین الدین برای بسیجی هایش از آینده جنگ با صهیونیست ها می گفت :
راه قدس از کربلا می گذرد
زمان گذشت ، از کنار مرقد آن سرجدا ، سردار حاج قاسم سلیمانی سر وقت داعش رفت و موشک های نقطه زن سروقت عین الاسد ،
امروز محرمانه های شهید زین الدین دهه هشتادی ها و نودی ها را به سپاهیان حضرت محمد (ص) فراخوانده است
@khaimahShuhada
با وضو راه می رفت، دائمالوضو بود!
موقع اذان خیلی ها می رفتند وضو بگیرند، ولی حسن اذان و اقامه را می گفت و نمازش را شروع می کرد.
☘ میگفت: «زمین جای جمع کردن ثوابه حیف زمین خدا نیست که آدم بدون وضو روش راه بره؟
📖 کتاب یادگاران ، جلد ۲۵،
#شهیدحسنطهرانیمقدم
@khaimahShuhada
🌷شهید علی عرب
💫شهید شاخص دانشآموزی سال 1401
💫علی، دهم تیرماه سال ۱۳۴۹ در روستای روحآباد از توابع شهرستان زرند به دنیا آمد و در همین روز و ماه از سال ۱۳۶۵ به شهادت رسیده است.
💫وی در آخرین حضور در جبهه، شب عملیات کربلای یک در منطقهی مهران، در حالی که کولهی آرپیجی بر پشت داشت، بر اثر اصابت گلوله به کولهاش، خودش و کوله در آتش سوختند.
💫علی از فرمانده میخواهد که چفیهاش را در دهانش بگذارد که مبادا در اثر سوختن، ناله برآورد و عملیات لو برود.
💫علی ققنوسوار سوخت و دَم برنیاورد.
💫روحش شاد و دعای خیرش بدرقه زندگیمان
@khaimahShuhada
💌 #خودسازیباشهدا🌹
شهـــید مسعود عسگری
✍ما نباید به گناه نزدیک بشیم و باید برای خودمون ترمز بذاریم، اگه بگیم فلان کار به گناه نزدیکه ولی حروم نیست رو انجام بدیم تا گناه فاصلهای نداریم... پس باید برای خودمون چند تا ترمز و عقبگرد موقع نزدیک شدن به گناه بذاریم تا به راحتی مرتکب گناه نشیم...
واقعا کسی که از گناه فاصله میگیره خیلی راحت تر الوده نمیشه نسبت به کسی که خودشو به گناه نزدیک میکنه و میخواد الوده نشه:(
مثلا کسی که همیشه رسمی و در حد ضرورت بانامحرم حرف میزنهخیلیراحت تر درگیرگناه نمیشه...نسبت به کسی کهالکیحرف میزنه و میخواد الوده نشه...
@khaimahShuhada