eitaa logo
شهید جمهور
172 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی به صمیمیت حاج قاسم دختر غرغروی من! دوباره چی شده؟» گفتم: «حاجی کجا هستید خاطره‌ای از شهید مدافع حرم «علی سعد» به روایت همسر بعد بابا صدایش کردم و گفتم: می‌شود امروز ناهار با ما بمانید؟ گفت: خیلی دوست دارم، اما کار دارم و باید بروم. خواهش کردم و گفتم: «من ناهار درست کردم. الان که بچه‌ها شما را دیدند انگار بابایشان را دیده‌اند.» حاجی خندید و گفت: «حالا پاشو برویم ببینم چه درست کردی که من ناهار بمانم؟» همراهم آمد آشپزخانه. در قابلمه را برداشت و گفت: «نه! معلومه که آشپز خوبی هم هستی. دنباله داستان خانواده سعد رادرزیر دنبال فرمایید https://www.yjc.news/fa/news/7717095/ داستان بسیارشنیدنی شهید مدافع حرم علی سعد وحضور شهید حاج قاسم درمنزل شهید یاد همه شهیدان مدافعان حرم زنده وجاودان @khaimahShuhada
💠شعری از زبان شهید آرمان عزیز: قطره‌ی اشک سحرگاهت برایم دیدنیست دست پاک و مهربانت مادرم بوسیدنیست می‌نشانم من عقیقی روی دست مادرم تا ابد باشد دعای خیر او پشت سرم چون بهشت من به زیر گام‌های مادر است خاک پای او برایم از دو عالم برتر است هرچه دارم من یقینا از دعای مادر است چون دعای خیر او از گنج عالم بهتر است -انگشتری که شهید، سال قبل در روز مادر به مادر بزرگوارشان هدیه کردند! @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو حتما ببینید 🎞 هم کلی خندیدم😂 هم کلی درس گرفتم👌🏻 برخورد جالب شهید حاج قاسم سلیمانی با یک خانم بدحجاب در هواپیما👱🏻‍♀ وقتی مسافرین هواپیما از برخورد زیبای حاج قاسم انگشت به دهن موندن👏🏻 انصافا چقدر شیرین خاطره میگه😁 هدیه به شهدا صلوات @khaimahShuhada
🔆دستخط پسرمه 🌟پیکر یکی از شهدا به نام «احمدزاده» را که براساس شواهد دوستانش پیدا کرده بودیم، هیچ پلاک و مدرکی نداشت، تحویل خانواده اش دادیم. مادر او با دیدن چند تکه استخوان، مات و مبهوت، فقط می گفت: «این بچه من نیست!» حق هم داشت. 🌟او در همان لحظات، تکه پاره های لباس شهید را می جست که ناگهان چیزی توجه اش را جلب کرد. دستانش را میان استخوان ها برد و خودکار رنگ و رو رفته ای را در آورد. با گوشه چادر، بدنه خودکار را پاک کرد. سریع مغزی خودکار را درآورد و تکه کاغذی را که داخل بدنه آن لوله شده بود، خارج ساخت. 🌟اشک در چشمانش حلقه زد. همه متعجب شده بودند که چه شده، دیدیم بر روی کاغذ لوله شده نوشته شده: «احمدزاده». مادر آن را بوسید و گفت: «این دست خط پسرم، این پیکر پسرمه، خودشه.» @khaimahShuhada
◻️همه منتظر مداح بودند. یک نفر، جوان هفده هیجده ساله ای را نشان داد و گفت: مداح آمد...بلند شد و رفت به استقبالش. بعد از مراسم هم خودش بدرقه اش کرد؛ مثل یک مداح پرآوازه؛ مثل یک میهمان ویژه. ◽️تأسی به سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)،کیمیاگران واقعی همچون سلیمانی‌ها می‌سازد که با مواد محبت و ادب و احترام که سخاوتمندانه نثار کوچک و بزرگ می‌کنند، معجونی معطر می‌سازند که رایحه خوش آن تا ابد باقی می‌ماند. @khaimahShuhada
وحشتناک‌ترین کولاک تاریخ، در بهمن ۱۳۵۰ (۱۹۷۲م) در ایران با ۸ متر ارتفاع، اتفاق افتاد که حداقل ۴۰۰۰ نفر در درون خانه‌هایشان به صورت نشسته و مردند اما جای نگرانی نبود اعلاحضرت، شهبانو، و سایر خاندان سلطنتی زودتر به رفتند و از اسکیت سواری لذت می‌بردند سید محمدحسین راجی @khaimahShuhada
📌در این سرما به بچه های کوچک رحم کنیم و کمتر مصرف کنیم. ...چو عضوی به‌درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار امام علیه السلام فرمود: انسان مؤمن و زیاده روی نمی کند بلکه میانه روی را پیشه خود می سازد. میانه روی را خدا دوست دارد و بر اسرافکار خشم می گیرد. @khaimahShuhada
سلام بر کانال های عشق و عاشقی سلام بر کانال های راز بندگی آنان که دم از شهدا می‌زنند و اکنون کانال زدند و علیه ولایت و نظام مقدس قلم می‌زنند، بدانند که این شهدا روز قیامت سخت یقه مبارکشان را خواهند گرفت و ... کانال های آن‌زمان، که یادش بخیر کانال های معرفت و مردانگی و شرافت و ایثار و یکدلی و پای رکاب ولایت بودن و .... بعضی کانال های امروزی چقدر فاصله دارد با کانال های آن زمان از زمین تا آسمان ای عزیز، اگر خواستی کانالی بزنی حتما مروری کن بر کانال های والفجر مقدماتی که اقیانوس عطش بود کانال های شلمچه که شب هایش، شب های قدر و محل تردد فرشتگان بود، کانالهای رمضان در زید که معبر وصولی به جنت الاعلی بود ای کاش بودند نسل جدید در کانالهای فکه و زید و شلمچه و .... تا موقع کانال زدن ..... @khaimahShuhada
ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ✨👸 ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﻟمی ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟؟ ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻟﯿﺰﺍﺑﯿﺖ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﯽ؟ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﺤﺪﻭﺩاند ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻫﻨﺪ. ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ : ﭼﺮﺍ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﻮ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ، ﯾﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؟ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻗﯽﮔﺬﺍﺷﺖ. ﺑﻌﺪﺍ ﻫﺮﺩﻭﯼ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮎ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﺎﻥ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﺶ ﺩﺍﺭﺩ. ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ می کنند. آن عالم امام موسی صدر بود🌱 @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «بی‌سیم» ‼️این بی‌سیم احتمال دارد برای تو باشد... 🎬 یک سکانس کوتاه از چندماه پس از ظهور... 🎥 تولید شده در رسانه مهدیاران 🔺حتما ببینید و منتشر کنید تا در ثواب آن شریک شوید. @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❥' . . 《🌿》در سال‌هاے اول زندگے، یک روز مشغول اتو کردن لباس‌هایش بودم؛ 《😠》در همین حال از راه رسید و از من گله کرد و گفت: شما خانم خانه هستید و وظیفه‌اے در قبال کارهاے شخصے من ندارید. 《😍》شما همین که به بچه‌ها رسیدگے مےکنید، کافےست. 《😊》تا آنجایے که به یاد دارم حتے لباس‌هایش را خودش مےشست و بعد از خشک شدن، اتو مےزد و هیچ توقعے از بنده نداشت... به روایت همسر شهید علی صیاد شیرازی 🌱 🕊 @khaimahShuhada
🌟آبی گوارا 🌱در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت. او در حالی روی زمین افتاده بود که دو دبه پلاستیکی 20 لیتری آب در دستان استخوانی اش بود. یکی از دبه ها ترکش خورده و سوراخ شده بود. ولی دبه دیگر، سالم و پر از آب بود. درِ دبّه را که باز کردیم، با وجود این که حدود 12 سال از شهادت این بسیجی سقا می گذشت، آب آن بسیار گوارا و خنک مانده بود. @khaimahShuhada
❥' . . °💍° عبداللّـہ برای خودش حلقــہ نخرید. معمولا انگشترهایش را می‌بخشید بہ این و آن. °😀° اگر یک نفر از انگشتـرش خوشش می‌آمد، سریع در می‌آورد و بہ انگشت آن طرف می‌انداخت. °💎° بــرادرم یک انگشتر عقیــق خیلی زیبا بہ من داده بود، دادم به عبداللّـہ؛ گفتم: "حق نداری بہ کسی بدی! این یکی رو باید بہ یادگــاری نگــہ‌داری." °😧° یک روز دیــدم دستش نیست... پرسیدم :"انگشتــر چی شد؟" گفت: "حالا حتما باید بدونی؟" °🙄° اصــرار کہ کردم، گفت: "رفتہ بودم عیــادت یک مجروح جنــگی، انگشتر طلا دستش بود. °☺️° اون رو در آوردم و گذاشتــم توی جیبش و برای اینکہ ناراحت نشہ، انگشتـر عقیــق رو دستش کردم." به روایت همسر شهید حجت الاسلام و المسلمین عبدالله میثمی🌱 🕊 @khaimahShuhada
◻️آتش دشمن به قدری شدید بود که کسی جرأت بیرون آمدن از کانال را نداشت. دیدم یک نفر با سر باندپیچی شده روی دژ راه می‌رود و نیروهایش را هدایت می‌کند. تعدادی نیروی دیگر هم دادم دستش که برود سمت کانال ماهی. گفت چشم و راه افتاد، با آن حجم از آتش گمان نمی‌کردم حتی به کانال ماهی برسد. چندساعت بعد پشت بی سیم گفت از کانال عبور کرده. با این کار شجاعانه، فرمانده سپاه خودش آمد روی خط بی سیم و حاج مهدی را تشویق کرد. (روایت سردار سلیمانی از سردار شهید حاج مهدی طیاری) ◽️مهدی یاران کسانی‌اند که به‌ مهدویت و معاد اعتقاد دارند و طیارانه و شجاعانه به دژ پرخطر دشمن می‌زنند. @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅به حضرت زهرا (س) متوسل‌شدم و نجات يافتم... 🍀نمی‌دانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر سیم‌های خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر می‌شد. 🔰می‌دانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک بود،‌ چون توجه دشمن را به سمت من جلب می‌کرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم. یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم. دعا کردم. 🌠در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم». احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند. 🌷🌷 📙برگرفته از کتاب مهر مادر. اثر گروه شهید هادی @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به یاد شهدای کوهستان از شانه‌های برفی آناهیتا تا بلندی‌های ماووت ... ذهنت یخ می زند گاهی... وقتی بخش‌هایی از خاطرات جنگ را می‌شنوی که سرمای سختی‌اش، سینه‌ات را می فشرد...! انگار خودمان بادگیر به تن کرده‌ایم و شال گردن و کلاه هم بسته ایم تا در پیچ‌وخم‌های عملیات بیت‌المقدس۲ ، با پای لرزان و در سرمای ماووت راه برویم. خودمان را پوشانده‌ایم شاید که سردمان نشود اما سرمای واقعیت‌های جنگ و سختی هایش گاهی جانسوزتر از این حرف هاست! دندان هایمان گاهی از ترس، گاهی از فشار و گاهی از سرمای استخوان سوز بهم میخورد شاید خیال می‌کنیم اندکی از حال آن روزهایِ رزمندگان‌مان را درک کرده ایم اما... سخت در اشتباهیم! تصور بستن جنازه و بدن یخ زده شهدا بر روی الاغ و شکستن استخوان هایشان، چیزی نیست که قابل درک هر ذهنی باشد!... فکر میکنیم ای‌کاش دروغ‌بود این سختی‌هایی که رفت بر آن‌ همه نوجوان و جوان!... بر آن همه مجروح و شهید ... و بر بدن‌های زیر پا مانده...‌! همچون سیدالشهداء...! لا یوم کیومک یا اباعبدالله @khaimahShuhada
عاقبت رفاقت با🌷 شهدا اینگونہ است ... خوش عهد ڪه بودی ؛ همنشین دوست🌷 شهیدت خواهی شد ❤️| #🌷شهدا_خوب_دوستی_میڪنند |❤️ 🌷شهید مهدی قره محمدی بر سر مزار دوست شهیدش 🌷 شهید علی بریهـی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◻️سرزده آمد به جلسه قرآن روستا. مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن از حفظ. پرسیدم: شما با این همه مشغله چطور فرصت حفظ قرآن داشتید؟ گفت: در مأموریت ها، فاصله بین شهرها را عقب ماشین می‌نشینم و قرآن می‌خوانم. ◽️فرمانده به تمام معنا بودن یعنی همین که حاج قاسم اول از همه خود را فرماندهی می‌کرد، و چه تعبیر بجا و شایسته ای: 《مکتب سلیمانی》 @khaimahShuhada