فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹زیارت سردار شهید سلیمانی و شهید پورجعفری در حرم امام رضا(ع)
@sardaraneashgh
🌷 #باب_الجواد
.
همیشه تو سفر مشهد ، دوست داشت ، موقع ورود بہ حـرم امام رضاعليهالسلام از ورودى باب الجواد وارد بشہ . هتـل ما داخل خیابان نواب بود ، اگه میخواستیم از باب الجواد بریم داخل ، باید مسافت زیادی را میرفتیم . موقع رفتن ڪه میشد ، میگفت : من دور میزنم از ورودی باب الجواد میام داخل ، هر ڪس دوست داشت میتونہ با من بیاد ، تقریباً همه ی بچهها همراهش میرفتند .
قبل وارد شدن بہ حرم میگفت :
بریم وضو بگیریم و بعد وارد بشیم ،
بچهها شاڪی میشدند ڪه هـوا سرده ،
ما تو هتل وضو گرفتیم ، امّا میگفت :
این وضو را بہ نیت امام جواد (ع) بگیرید .
وقتی وارد میشدیم ، مقید بود زیارت عاشورا بخونہ ، مُهر ، تسبیح و زیارت عاشورا ، تنهـا توشههایی بود ڪه همیشه میشد تو لباسِ آقا حجت پیدا ڪرد .
شهید مدافع حرم
🌹شهید_حجت_اصغری_شربیانی
@sardaraneashgh
#از_امامرضا_اینجوریدرخواستکن
.
داداش مهدی خیلی دلداده امام رضا(ع) بود♥️. یه روز که عازم مشهدالرضا(ع) بودیم بهم گفت: می دونی چطوری باید زیارت کنی و از آقا حاجت طلب کنی؟گفتم: چطور؟ گفت: باید دو زانو روبه روی ضریح بشینی و سرت رو کج کنی🙁، خیلی به آقا التماس کنی تا حاجتت رو بده. زود بلند نشی بری...🚶
فکر میکنم برات شهادتش💔 رو هم همینجوری از امام رضا(ع) گرفت؛ چون قبل از آخرین سفر به سوریه، رفته بود پابوس امام رضا(ع) و...😔
شهید مدافعحرم
مهدی_لطفی_نیاسر🌹
@sardaraneashgh
ایوان طلا عجب صفایی دارد
با عکس #شهیدان ایران و
خادم عزیز علی موسی الرّضا(ع)
حال و هوای کربلایی دارد.💝
💞ولادت امام رضا علیه السّلام مبارک.
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی🌹💫
#خادم_الرضا🥀✅
#ایوان_طلا💚
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ حاج قاسم سلیمانی: نگین انگشتری من از شیشههای حرم امام رضاست که از انفجار [۳۰خرداد۷۳] بهجای مانده... فردا حرف درنیارید که زمرد دستش است...
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ولادت_عشق ❤️
مستی توی عالم تمومی نداره
هیچکی مثل ماها که لیلی نداره
#امام_رضا
#میلاد_امام_رضا 🌹
@sardaraneashgh
سیدعلۍقاضۍ :
- چھ ذکرۍ را بخوانیم تا پیشرفت کنیم ؟
بهترین ذکر براۍ پیشرفت کردن گناھ نکردن است !🌿
@sardaraneashgh
روایتگری 👌
خاطره ای عجیب از یک شهید 🌹
سوار یک ماشین شدیم.
ما پشت ماشین نشسته بودیم و خودرو با سرعت حرکت می کرد.
این ماشین هیچ حفاظی در اطراف خود نداشت. در سر هر پیچ دو نفر از کسانی که سوار شده بودند به پایین پرت می شدند! جاده خراب بود. ماشین هم با سرعت می رفت.
🔅 یک باره به اطرافم نگاه کردم و دیدم فقط من در پشت ماشین مانده ام! سر پیچ بعدی آنقدر با سرعت رفت که دست من هم جدا شد و نزدیک بود از ماشین پرت شوم. اما در آن لحظه آخر فریاد زدم: "یا صاحب الزمان (عج) "
🔅 در همین حال یک نفر دستم را گرفت و اجازه نداد به زمین بیفتم.
من به سلامت توانستم آن گردنه ها را رد کنم.در همین لحظه از خواب پریدم.
فهمیدم که باید در سخت ترین شرایط دست از دامن امام زمان (عج) بر نداریم؛ و گرنه تندباد حوادث همه ما را نابود خواهد کرد.
🌻 روایتگری شهید نیری
📚منبع:کتاب عارفانه،ص۳٨
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی به سبک مدافعان حرم
🌹شهید مصطفی_صدرزاده
@sardaraneashgh
شهید جمهور
خاطرات شهید🌹
💠هدیه پدر
فاطمه به دوسالگی که رسید،قصدداشتم جشن تولدی را برایش بگیرم.اما زخم زبان هایی ازاطراف به گوشم رسید.تصمیم گرفتم تولد دوسالگی راهمانند سال پیش با جمع چهارنفری درکنار مزارجلیل برای فاطمه بگیرم.
خیلی دلم گرفته بود.به گلزار شهدا رفتم خودم را روی سنگ مزارش انداختم وگفتم: جلیل تحمل زخم زبان های مردم را ندارم ... برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست.خیلی گریه کردم و به او گفتم :روزتولدفاطمه کیک تولد میخرم وبه خانه می روم وتوبایدبه خانه بیایی.
روز بعددر بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد.جواب دادم.گفتند:یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان درهر زمانیکه خواستید...
ازخوشحالی گریه کردم.درراه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمیدیدم.یک روزه تمام وسایل ها راجمع کردم وروزبعدحرکت کردیم.ازهیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم.
زمانیکه به سوریه رسیدم یادم آمد که تولد فاطمه چهارشنبه است.بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه راتزیین کردند وبا حضورتمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند .شروع سه سالگی فاطمه خانم درکنار سه ساله امام حسین علیه السلام یک آرزوی بزرگی برای من بود.
✍راوی:همسرشهید
🌹شهید_جلیل_خادمی
@sardaraneashgh
حاج حسین یکتا: وقتی حرفهای #حضرت_آقا رو رصد میکنیم، میبینیم داره بر اساس #نیاز_جامعه و #وضعیت_جامعه حرف میزنه ولی ما داریم با حالِ خودمون، نَفسِ خودمون، کِیفِ خودمون، کوکِ خودمون، سایت خودمون، دهنسرویسی همدیگه از همدیگهمون، حالگیری از همدیگهمون، برند و تابلو و نام و آرم خودمون حرف میزنیم، کاری به حرف #آقا نداریم که! آقا یه طرف میره، ما هم یه طرف... .ما باید برگردیم تو #مردم.
@sardaraneashgh
#سیره_شهدا
توی چله زمستان توی برف و سرما ، که حتی چهارپایان هم از رفتن به امام زاده داوود خوداری می کردند ، میگفت ، بریم امام زاده داوود ! ، اونم نه برای تفریح بلکه برای خود سازی !!
وقتی با یه مکافاتی توی برف و یخبندان وارد امام زاده می شدیم ، همه برای فرار از سوز و سرما دنبال یه جای گرم بودیم ولی محمد به طرف رودخانه می رفت و وضو می گرفت ، بعد چنان با خلوص به نماز می ایستاد که واقعا احساس می کردیم او با ذکر خدا گرم می شود.....
سردار
#شهیدمحمد_بروجردی
📕 امام سجاد و شهدا ، ص31
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@sardaraneashgh
من مسافرم
ولی پول ندارم...😔
عکسو باز کن ببین کیه...
استوری
شهید_حسین_محرابی
@sardaraneashgh
📝 ترجمه یادداشت یک شهروند عراقی:
او مرتباََ چشم خود را پاک می کرد،
چون ما با مواد شیمیایی به آنها آسیب زدیم.
اما چشمان او برای هر شهید عراقی اشک می ریخت.
دست راست وی به دلیل جنگ ناعادلانه ما علیه ایران معلول بود و او برای گرفتن دست ما و کمک به ما آن را به سوی ما دراز کرد...
سینه عزیز او نیز تحت تاثیر سوختگی های قدیمی جنگ ما قرار گرفت و او ما را به سینه در آغوش گرفت...
@sardaraneashgh
🔴 روحانی #شهید_سیدرضا_بطحایی ، اولین و تنها خانواده ایرانی هستند که پیکرشان به دست داعشیهای جلاد در شهر بلده عراق قطعهقطعه شد
تروریستهای داعش ابتدا فرزند خردسال و همسرشون رو پیش روی وی به شهادت رساندند و سپس خود ایشان را بشهادت رساندند
🌷شهید_مدافع_حرم
@sardaraneashgh
نمایی از دو سپهبد❤️
سردار باشی یا امیر فرقی ندارد،کافیست دلداده باشی
یا صیاد دلها میشوی
یا سردار دلها
میزانِ پرواز فقط به «دل» است
دلی که گوش به فرمان «حُکم» است
حُکمی که از آنِ خلیفه خداست
و چه زیبا گفت شاعر؛
یامهدی جان...
دل به یک دست تو دادم سر بدست دیگرت
زیر سر بگذار دل یا زیر پا بگذار سر
#تا_انقلاب_مهدی
#ارتشی_و_سپاهی_یک_لشگر_الهی
@sardaraneashgh
*شهیدے که با کلمهے شهادت زبانش باز شد*💫
*شهید مهدی عزیزی*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۷ / ۱۳۶۱
تاریخ شهادت: ۱۱ / ۵ / ۱۳۹۲
محل تولد: تهران
محل شهادت: سوریه
🌹مادرش← *شهيدم من... شهيدم من...»*🕊️ اولین کلمه ای بود كه مهدي در سه سالگی مرتب با خودش تكرار ميكرد. «بچه كه بود در بالكن خانه مينشست وگاه پيش میآمد چند ساعت مشغول بازی است و همين جمله را میگويد.💐 *انگار خودش ميدانست براي اين دنيا ساخته نشده است.»🌷* او پای ثابت مكتب آيتالله حقشناس بود✨ در يكی از جلسات كه با دوستانش در محضر استاد حضور پيدا كرده بود✨آيتالله حقشناس به ايشان يك دستمال اشك داده بود *مهدي هم آن دستمال را همراه داشت تا هر موقع براي اهلبيت(ع) گريه كرد اشكهايش را با آن پاک كند*🥀مهدي دستمال اشك را نگه داشته بود تا در كفنش بگذارند🥀 «در يك جلسه كه مهدي در محضر استاد ميرود، *آيتالله حقشناس تا او را ميبيند به گريه میافتد*🥀دوستانش تعجب ميكنند كه چرا استاد گريه ميكند *و چه رازی بين او و مهدی وجود دارد؟*💫 و هيچكسی نميدانست كه مرد خدا در چهره آفتاب سوخته شاگردش، *نور شهادت را ميبيند*💫 او به سوریه رفت و در نهایت *بعد از اقامه نماز📿 و تمام شدن نمازش📿 با اصابت دو تیر به پاهایش🥀و پرتاب نارنجک🥀* توسط تکفیری ها به شهادت رسید🕊️🕋
🌹شهید مهدی عزیزی
@sardaraneashgh
شاد کردن دل مومن
آیتالله بهجت(ره): وقتی دل مؤمنی را شاد كنید، خدا از لطف مَلکی را خلق میکند که آن ملک، شما را از بلاها و تصادفات و ... حفظ میكند. این که میبینید در برخی تصادفات بعضیها محفوظ میمانند در حالی که به نفر کناری آنها آسیب وارد میشود به سبب این است که آن شخص محفوظ مانده، در مسرّت اهل ایمان نقش داشته است.
📚 برگی از دفتر آفتاب، ص ١٨۴
@sardaraneashgh
سردار شهید #حاجقاسمسلیمانی:
اگــر ڪسی صداۍرهبــر خود را نشنود
بهطور یقین صداۍامام زمـان خود را هم نمےشنود... و امروز خط قرمــز ما باید توجهِ
تمام و اطاعت از ولےخود، رهبرۍنظام باشد...
@sardaraneashgh
⚡﷽⚡
😔قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم #گلزار_شهدا.
🍂تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.😢
بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم."
میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭
🔹️به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای #جاویدالاثر.
گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."😌
دنبالش میرفتم و برای خودم #گریه میکردم و زار میزدم.
🔹️برگشت بازویم را گرفت و گفت: "زهرا تو رو خدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭
گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با #عشقت چیکار کنم؟"😩
♦️رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام #تنها باشم."
فهمیدم میخواهد #وصیت_نامه اش را بنویسد.
💥مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به #چشمانش. سرخ بود و پف کرده بود.
معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭
به_روایت_همسر_شهید_محسن_حججی
🌹شهید محسن حججی
@sardaraneashgh