eitaa logo
شهید جمهور
173 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🍃 شهید محمدابراهیم همت : بعضی ها فکر می کنند اگر ظاهرشان را شبیه شهدا کنند ، کار تمام است ! نه ، باید مانند شهدا زندگی کرد... @sardaraneashgh
📚📙📘📗📕📔 🌼لحظاتی با رهروان حقیقی سید الشهدا علیه‌السلام🌼 ١٣ نـــو جــــوان بسیجی تشنــــه در عصــــر عــــــــاشـــــــورا...📖 🗓 عاشورای سال ١٣٦٢ شمسی را می‌توان جزء عاشوراهایی دانست که دارای بیشترین تقارب با عاشورای سال ٦١ هجرى قمرى امام حسین علیه السلام است...🥀 🌓در عصر عاشورای سال ١٣٦٢، ١٣ نفر از رزمندگان اسلام که اکثر آنها را نیروهای بسیجی تشکیل می‌ دادند توسط نیروهای منافقین دستگیر شده و در اوج غربت و مظلومیت در جنگلهای میاندوآب آذربایجان غربی به شهادت می‌رسند...🥀😔 🚎غلام رشیدیان تنها شاهد عینی و راننده اتوبوس حامل رزمندگان است که کاروان رزمندگان را به سمت جبهه ‌های شمال غرب می‌ برد. 🚌 او روز حادثه را این چنین روایت می‌کند: ✍اولین باری بود که در روز تاسوعا نیرو به جبهه می بردم. حزن شدیدی فضای اتوبوس را گرفته بود، تعدادی جوان و نو جوان معصوم. 🌹🌹🌹 شاید اولین سالی بود که بچه‌ ها شب عاشورا را در اتوبوس می گذراندند. 🖤 هر کس برای خودش خلوتی داشت، بعضیها زیر لب روضه می خواندند، بعضی در فکر و برخی دیگر چیزی می‌نوشتند...📝 شب فرا رسید کمی خسته شده بودم از آقای نظری که کمک من بود خواستم تا او رانندگی کند و من ساعتی استراحت کنم، زمانی که اتوبوس برای اقامه نماز صبح ایستاد از خواب بیدار شدم.🚇 بعد از خواندن نماز صبح من پشت فرمان نشستم، باید کمی عجله می‌ کردیم تا ساعت ٤ عصر خودمان را به مهاباد برسانیم چون بعد ساعت ٤ جاده نا امن می‌ شد و تازه تردد ضد انقلاب آغاز می‌شد و تا صبح روز بعد ادامه می یافت و جاده را نا امن می‌کرد...🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂ روز عاشورا بود و از گوشه کنار اتوبوس صدای هق هق گریه به گوش می‌رسید...😭 نمی دانم شاید به دلشان افتاده بود که در روز عاشورای امام حسین، به شهدای کربلا می پیوندند...🌷✨ هر از گاهی آقای نظری پارچ آبی را بین بچه‌ها می‌گرداند تا بنوشند اما عاشورا بود وکسی لب به آب نمی زد...🚰 حال و هوای اتوبوس قابل توصیف نبود.🌷✨✨✨ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈عنایت حضرت زهرا به یک شهید التماس دعا یازهرا سلام الله علیها عنایتی به این دل خسته نما 💚 @sardaraneashgh
✍یک سینی گذاشته بودیم وسط ، حلقه زده بودیم دورش. داشتیم جمعیتی غذا می خوردیم که حاجی‌سلیمانی هم آمد. جا باز کردیم نشست. لقمه به لقمه با ما از همان سینی غذا برداشت و خورد. کنار سینی یک بطری کوچک آب معدنی بود. تا نیمه آب داشت. بطری را برداشت. درش را باز کرد و تا جرعه آخر خورد. انگار نه انگار که یکی قبلا از آن خورده. ما رزمنده عراقی بودیم ، حاجی هم فرمانده ایرانی مان ، همه کنار هم یک نوع غذا خوردیم ؛ عرب و عجم ، رزمنده و فرمانده. 📚منبع : کتاب سلیمانی عزیز @sardaraneashgh
شهید رضا پناهی عارف ۱۲ ساله‌ای ایست که شگرف ترین و عظیم ترین صحنه های از خود گذشتگی را در عمر کوتاه خود به نمایش گذاشت. در قسمتی از وصیت نامه صوتی شهید رضا پناهی آمده: هدف من از رفتن به جبهه این است که اولا به ندای \"هل من ناصر ینصرونی\" لبیک گفته باشیم و امام عزیز و اسلام را یاری کنیم و آن وظیفه ای که امام عزیزمان بارها در پیام ها تکرار کرده:که \"هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود\" و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملت ها زیر سلطه آزاد شوند... @sardaraneashgh
🦋🌷☘ ✅‌افرادۍ‌کھ‌نمازهایشان‌قضا‌میشود سورھ‌یس‌و‌زیارٺ‌عاشورا‌بخوانند تاقلبشان‌ا‌زظلماٺ‌و‌تاریکۍ‌بھ‌نور‌قرآن و‌زیارٺ‌عاشورا‌روشن‌و‌ھِدایٺ‌شود . . 🍃 🦋 @sardaraneashgh
گمان کردم برای بازدید از فروشگاه سپاه آمده، چرخی زد، برخی قیمت‌ها را پرسید؛ رفت. چند روز بعد فهمیدم آمده بوده برنج بخرد؛ پول کافی نداشته.😞 فرمانده ارشد جنوب‌شرق کشور، فرمانده سپاه منطقه شش، فرمانده قرارگاه قدس و فرمانده لشکر ثارالله بود آن‌‌موقع.💔 🌹 @sardaraneashgh
(صدام) علیرضا رضایی‌مفرد از همرزمان علی درباره به عزا تبدیل کردن مراسم تولد صدام به فرماندهی چیت‌سازیان توضیح می‌دهد: در یک سخنرانی پیش از انجام عملیاتی علی بیان کرد که: «امشب شب تولد صدام است. عدنان خیرالله گفته که به چادر زنان بغداد قسم ظرف ۴۸ ساعت آینده، فاو را از ایرانی‌ها پس می‌گیریم.» بسیجیا! شیرینی تولد صدام رو شما باید زودتر بهش بدید. عدنان خیرالله برای صدام می‌خواد خوش رقصی کنه، اما شما برای آبروی امام زمان (عج) می‌جنگید.... شوق و شور، نیروهای آماده عملیات را گرفت. همان شب خط کارخانه نمک، کُنج جاده فاو بصره شکسته شد. اسم اون عملیات هم شد عملیات صاحب الزمان (عج). یاد شهدا با صلوات سردار شهید_علی_چیت‌سازیان @sardaraneashgh
🍃یه استادی داشتیم ، جلسه آخرکلاسش بود چندتا جمله گفت و رفت... +گفت : بچه ها اگه میخوایید عاقبتتون ختم به شهادت بشه ، اگه میخوایید عاقبت بخیر بشید ، اگه میخوایید آرامش رو درک کنید _همه باتعجب نگاهش میکردن! که ادامه داد؛ +تنها راه سعادت دنیوی و اخروی کار کردنه و کاری صد درصد برای خدا نیست مگه اینکه تو و به نیت رضای خدا انجام بشه.. بچه های اگه میخوایید همیشه موفق باشید جز برای رضای خدا کار نکنید و دنبال دیده شدن نباشید ، از کرده های خودتون مغرور نشید و تواضع رو هرگز فراموش نکنید حتی اگه به بالاترین پست و مقام رسیدید همیشه عکس یه شهید رو تو جیب ، کیف یا... داشته باشید و بدونید که نباید شرمنده نگاهش بشید باید راه و رسم درست زندگی کردن رو از این شهدا یادبگیرید و در راهشون ثابت قدم باشید @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ جز تو کس دیگری در کربلا ساکن نیست؛ بقیه آواره‌ی تو هستند ... 💚 @sardaraneashgh
💞 اولین غذایی که بعد اَز عروسیِمان درست ڪردم استانبولے بود. از مادرم تلفنے پرسیدم، شد سوپ.... آبش زیاد شدہ بود...😫 منوچهر میخورد و بَه بَه وچَه چَه میڪرد!. روز دوم گوشت قلقلی دُرست ڪردم... شدہ بود عین قلوہ سنگ...🙁 تا من سفرہ را آمادہ ڪنم، منوچهر چیدہ بودشان رویِ میز و با آنها تیلہ بازی میڪرد قاہ قاہ میخندید...میگفت: چشمَم ڪور دندَم نرم تا خانومم آشپزی یاد بگیره هر چی درست ڪنه میخورَم حتی قلوہ سنگ🤗 @sardaraneashgh
معاویه گوسفندان مردم کوفه رو می دزدید، فحشش را امیرالمومنین(ع) می شنید. حالا مسولین اختلاس و کم کاری می کنند، مردم ناآگاه فحشش را به رهبری می دهند. می گویند که مملکت مملکت آخوندهاست... 🔺اما من به تاریخ دویست ساله ی سرزمینم فکر می کنم... ▪من به آقا محمدخان قاجار فکر می کنم که برای قدرت چه بر سر مردممان آورد. مردهایی که کور کرد و زن هایی که.... اما سید علی... چهل سال است که تمام قدرتش را به مردم داده است... چهل سال به پای صندوق های رای می کشاند تا خودشان تصمیم بگیرند، انتخاب کنند و تعیین کنند... ▪من به شاه هوسران قاجار یعنی فتحعلی شاه فکر می کنم که از هر کوه و برزنی ‌که می گذشت اگر دختری باب میلش بود راهی حرم سرایش می کرد... اما سید علی ...؛ چهل سال است که مثل یک پدر گوشه تا گوشه ی سرزمینمان ایستاده تا کسی به زن و ناموس سرزمینمان جسارت نکند... ▪من به ناصرالدین شاه بیگانه پرست فکر می کنم که چطور 1،226،500 کیلومتر مربع از خاکمان را به تصاحب بیگانگان درآورد... اما سید علی...؛ چهل سال در اوج تحریم ها و تهدید ها نگذاشت حتی یک وجب از خاکمان به تصاحب بیگانگان دربیاید... ▪من به رضا شاه فکر می کنم که به دستور دشمنانمان برای مردممان خط و نشان می کشید اما در زمان او متفقين در طى چند روز كشورمان رو اشغال كردند و در نهايت او را از كشور خودش به جزيره موريس تبعيد كردند !! و او چندين هزار نفر از مردم بی گناهمان را به شهادت رساند... اما سید علی..؛ چهل سال است که مدافع جان مردممان شده و هر جا که به جان مردممان تجاوز شد به خونخواهی از مردمش بلند می شد و برای تمام دشمنانمان خط و نشان می کشید که انتقام می گیریم و انتقام هم می گرفت... من باز به رضا شاه فکر می کنم که به مدت یک سال با تصاحب تمام روستاها و زمین های سرزمینمان به ثروتمندترین مرد تبدیل شد.... اما این سید فرزند زهرای اطهر...، چهل سال با چنان ساده زیستی زندگی می کند که حتی دشمنانش اعتراف می کنند که نه نقطه ی سیاه حتی نقطه ی خاکستری در پرونده رهبر ایران پیدا نکرده اند... ▪من به محمدرضا پهلوی فکر می کنم که سی و شش سال تمام منابع: ارگان های مالی؛ نظامی؛ تسلیحاتی؛ نفتی و... سرزمینمان را به زیر سلطه ی آمریکا و اسرائیل درآورد و كشور بحرين را از ايران جدا كرد و... اما این سیداولاد پیغمبر...؛ چهل سال با اقتدار؛ جلوی تمام جهان خواران صهیونیستی ایستاده و می گوید که هیچ غلطی نمی کنید و هیچ غلطی هم نمی کنند ▪من باز به محمدرضا شاه فکر می کنم که بعد از فرارش از ایران گفت سی و شش سال مثل یک عروسک خیمه شب بازی بودم که بندهایم را آمریکا می چرخاند اما بعد از خروجم از ایران برای برگردانندنم کاری نکردند و مثل یک تفاله مرا از کشورم بیرون کردند... اما این سیدعزیز چهل سال چنان استقلال کشورمان را حفظ کرد که امروز به فکر این هستیم که آمریکا را مثل یک تفاله از کل منطقه بیرون کنیم ❤ امام_خامنه ای از زبان سیاستمداران 🔸 نتانیاهو رئیس رژیم صهیونیستی: به هرسو می نگرم خامنه ای را می بینم که پشت مرزهای اسرائیل خیمه زده است و ملت ها را به سوی خود جلب می کند او از تنگه ی خیبر در عربستان تا تنگه ی جبل الطارق را به لرزه درآورده است 🔹 کاندولیزا وزیر اسبق خارجه آمریکا : رهبر ایران می تواند نقشه هایی را که بهترین ذهن ها، در طول بیشترین زمان و با صرف بیشترین زمان و بیشترین هزینه ها و توسط افراد ماهر کشیده شده است با یک سخنرانی یک ساعته خنثی کند 🔸پوتین ریس جمهور روسیه:من مسیح را در رهبر ایران می بینم رهبر ایران چهار ویژگی منحصر به فرد دارد: 1⃣دروغ نمی گوید 2⃣حرف تکراری نمی زند 3⃣صحبت های ایشان کاملا علمی و آینده نگرانه است و حتما اتفاق می افتد 4⃣سخنان ایشان برای سیاستمداران جهان مهم و روی معادلات جهانی تاثیر می گذارد 🔹 اردوغان رئیس جمهور ترکیه: به رهبری می گوید من به عنوان یک مسئول کشور به دیدارتان نیامده ام بلکه به عنوان یک مریدی در پی مرادم آمده ام و همسرشان می گوید رهبر ایران مرا به یاد پیامبر (ص) می اندازد کوفی عنان دبیر سازمان ملل: ایشان از ابتدا چنان قلب مرا تسخیر کرد که تمام چهره‌هایی که تا به امروز مرا به خود جلب کرد فراموش کردم شخصیت معنوی ایشان چنان مرا تحت تاثیر قرار داد که با خودم گفتم چرا شخصیتی مثل من باید دبیر کل سازمان ملل باشد! خانم بی نظیر بوتو سیاستمدار پاکستانی : چنان محو صحبت ها و نصایح رهبری شد که بی اختیار و با گریه از ایشان می خواهد که روز قیامت او را شفاعت کند. جان کری وزیر امور خارجه آمریکا:ای کاش ما هم در آمریکا یک رهبر داشتیم سیدحسن نصرالله : با شخصیتی عظیم و استثنائی مواجه هستیم که بسیاری از امت چیزی در مورد او نمی دانند و کمتر کسی در مورد این شخصیت آگاه است دشمنان او را محاصره کرده اند و دوستان هم طوری که باید حق او را ادا نمی کنند به عشق رهبر شجاعمون منتشر کنید @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم زهرامصطفوی: ✨امام به جهت تمیزی که دارند دمپایی‌های مختلفی دارند، یعنی پنج، شش تا دمپایی دارند. دمپایی اتاق، حیاط، و دستشویی ایشان همگی جداست. یک روز من گفتم: شما می‌گویید ساده در صورتی که شش_هفت جفت دمپایی دارید، اما ما یک جفت داریم، گفتند: ((شما یک جفت دارید یک سال می‌پوشید من ۷ جفت دارم هفت سال می‌پوشم، اسراف نکردم. اما دمپایی که توی آشپزخانه می پوشم با توی اتاق فرق می‌کند. شما هم همین کار را بکنید)) .✨ کتاب مهر وقهر ص190 @sardaraneashgh
🌷🕊🌿 🌷عزم پولادین🌷 ✍حسین به اتفاق دوست شهیدش محمدرضا شمس ، در یک سنگر قرار داشتند تا اینکه در هجوم عراقی ها به خرمشهر ، محاصره می شوند ⛓ محمدرضا شمس زخمی می‌شود و حسین با سختی و زحمت زیاد ، او را به پشت خط می‌رساند و به سنگر خود برمی‌گردد.⛰ می‌بیند که تانک های عراقی (ظاهرا ۵ دستگاه ) به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و درصدد محاصره ی آنها هستند .⚠️〽️ حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود ، به طرف تانک ها حرکت می‌کند .💣 تیری به پای او می‌خورد و از ناحیه پا مجروح می‌شود . اما زخم گلوله نمی‌تواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید .💪 بدون هیچ دغدغه و تردیدی ، تصمیم خود را عملی می‌کند و از لابه‌لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می‌آمد ، خود را به تانک پیش رو می‌رساند و آن را منفجر می کند و خود نیز تکه تکه می‌شود. 🥀 افراد دشمن گمان می‌کنند که حمله‌ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته است . جملگی روحیه خود را می‌بازند و با سرعت تانک ها را رها کرده و فرار می‌کنند . در نتیجه حلقه‌ی محاصره شکسته می‌شود و نیروهای کمکی هم می‌رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازی می‌کنند .🌹🌾🌿 @sardaraneashgh
درنبــردی ‌سخت‌باداعش‌بـ‌ودند اومدپیشش‌گفت👣=↓ فرمانـده؛تانـڪرآب‌بـہ‌سمت‌داعش‌میـره 💥اگـہ‌منفجــرش‌نڪنیـم داعش‌نفس‌تـازه‌میڪنـہ‌و نبـرد‌سخت‌ترمیشـہ...❗️ 💚درجواب‌میگه° امـام‌حسیـن‌درڪربلا‌اسبان‌سپاه عمرسعد روهم‌سیراب کرد... :)🥀 و‌مردانہ‌میجنگیم🍃 🌷یادش با ذکر @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ⚡﷽⚡ 👈قرار بود چند نفری را از طرف لشکر اعزام کنیم سوریه. ساعت ⏰ یازده، یازده و نیم شب بود که آمد دم مان⊙﹏⊙ رفتم دم در. گفتم: "خیر باشه آقا محسن." گفت: "آقای رشید زاده. شما فرمانده لشکر هستید. اومده ام از شما خواهش کنم که بذارید من برم."🙏🏻😢 💥گفتم: "کجا؟" گفت: "سوریه." شدم.☹️ صدایم را آوردم بالا و گفتم: "این موقع شب وقت گیر آوردی!? امروز که بودم. چرا اونجا نگفتی؟"🤨 ♦️گفت: "اونجا پیش بقیه نمی شد. اومدم دم خونه تون که التماس تون کنم."😔 گفتم: "تو یه بار رفتی محسن. نوبت بقیه است." گفت: "حاجی قسمت میدم."گفتم: "لازم نکرده قسمم بدی. این بحث رو تموم کن و برو رد کارت."😒 🍂مثل بچه کوچک زد زیر . باز هم شروع کرد به التماس. کم مانده بود دیگر به دست و پایم بیوفتد.😭 💥دلم به حالش سوخت. کمی نرم شدم.😌 گفتم: "مطمئن باش اگه قسمتت نباشه من هم نمیتونم درستش کنم. اگه هم قسمتت باشه، نه من و نه هیچ کس دیگه نمیتونه مانع بشه."😉👌🏻 این را که گفتم کمی آرام شد.😇 اشک هایش را پاک کرد و رفت. به رفتنش نگاه کردم.😞 با خودم گفتم: "یعنی این بچه چی دیده سوریه?"⁉️😌 . @sardaraneashgh
🔸دوری از نامحرم🔸 چند سالی بود که با محمدحسن (رسول) هم سرویس بودم و چون مسافت محل سکونت ما تا محل کار تقریبا زیاد بود فرصت مناسبی بود که همدیگر رو خوب بشناسیم... طی این مدت از اخلاقش لذت میبردم. با اینکه مجرد بود و مسیر سرویس ما هم از مناطق بالا شهر تهران میگذشت،بارها توجه کردم که خیلی تلاش میکرد مسائل شرعی رو تو نگاه به نامحرم رعایت کنه! رسول همیشه سر به زیر بود و از نگاه به نامحرم إبا میکرد. 👌ازش پرسیدم تو رسول چی دیدی که فکر میکنی شد عامل شهادتش؟ گفت: به جرات میتونم بگم دوری از نامحرمش...بین رفقا دائما میگیم این صفت رسول باعث شد شهادت رو از خدا بگیره... ⭕️شنیدم از اطرافیان که گفتن:تو صحبت با نامحرم حتی بستگان هم همیشه سرش پایین بود. 🖊به نقل از دوست شهید @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلٺوݧ میاد توروضہ کسےکه بالب تشنہ کشتنِش آب بخورید؟!💔 🏴 @sardaraneashgh
🌷تابستون بود از جاده جزیره رد می شدم. از گرما نمی شد نفس کشید. دیدم یه بچه کوچیک چفیه دور سرش پیچیده و تند تند داره گونی خاک می کنه... کنارش ایستادم ببینم کیه! چفیه را از سرش زدم کنار. دیدم مهدي ﻧﻆﻴﺮﻱ اﺳﺖ... 🌷پدر شهید محمود اسدی می گفت یه شب بارونی از مسجد می رفتم خونه. دیدم مهدی زیر بارون نگهبانی میده. نماز صبح دوباره از خونه رفتم سمت مسجد. دیدم هنوز زیر بارون داره نگهبانی میده! گفتم مگه شما پاسبخش ندارین. گفت چرا. اما تو بارون دلم نیامد کس دیگه خیس بشه... 🌷🌹🌷 @sardaraneashgh
💠سیــره شهدا ✅توجه به بیت المال 🦋 محله مون هنوز جاده کشے نشده بود. رفت وآمد ماشین خیلی ڪم بود.و به سختے ماشین گیر می اومد. یه شب بخاطر سردرد توے خانه افتاده بودم. علی به اومد خونه ، حال منو ڪه دید، تا سر خیابون منو به دوش کشید ڪه ماشین بگیره و ببره دڪتر😊 وقتے برگشتیم چشمم به ماشین سپاه افتاد ڪه جلوے در بود. گفتم: این مال ڪیه؟ گفت: من با این ماشین داشتم میرفتم ماموریت ،اومدم قبل رفتن حالے از شما بپرسم. گفتم: مادر،چرا با این منو نبردے دڪتر و خودت رو تو زحمت انداختی؟😳 گفت: اگر شما را سوار این ماشین میڪردم ،اون دنیا باید جواب پس مےدادم، چون این ماشین بیت الماله! @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ حسین جانم💔💔 صلے الله عليڪ يا اباعبدالله الحسين دلمان تنگ اربعین و... 🌟لطفی بنما که خاک گردم 💚دامن بتکان که تا گردم 🌟دلتنگ توام 💚من را به ببر گردم 🌷 @sardaraneashgh
این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد🌿 هر چقدر میشکنیم باز نمک میریزد🌹 @sardaraneashgh
📚 (ع) یا پیرمرد عراقی تعریف می کرد: در جریان انتفاضه شیعیان عراق درسال 1991 میلادی، عده ای از ماها را در کربلا دستگیرکردند و به بیابانی بردند و بر روی تپه ای از ریگ پیاده کردند. کامل حسین داماد صدام و مأمور حمله به حرم حضرت امام حسین (ع) درآنجا بود، همه را روی ریگ ها نشاندند، کامل حسین جلو آمد و یک تفنگ از دست سربازی گرفت و در جلوی ما ایستاد و گفت: شما هاطرفدار امام حسین(ع) هستی یا طرفدار صدام حسین، کسی جواب نداد، بار دوم گفت هرکس طرفدار امام حسین (ع) است بلند شود و هر کس طرفدار صدام حسین است بنشیند، کسی بلند نشد، ناگاه یک جوان 16 ساله بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین (ع) هستم. کامل حسین گفت: برو آنجا بایست: او رفت در مقابل همه ایستاد، بار دیگر کامل حسین گفت: هرکس طرفدار امام حسین (ع) است بلند شود کسی جرأت نکرد بلند شود، کامل حسین سلاح را به طرف آن جوان 16 ساله گرفت و او را به شهادت رساند. بار دیگر روکرد به ماها وگفت :طرفدار امام حسین (ع)هستی یا طرفدار صدام حسین، جوانی دیگر بلند شد وگفت: من طرفدار امام حسین(ع) هستم، کامل حسین او را نیز به شهادت رساند و بعد ازآن ،هرچه گفت : کدام از شما ها طرفدار امام حسین (ع) هستی، کسی جواب نداد. لذا ماها را به شهرآوردند وآزاد کردند، شب در خواب حضرت امام حسین (ع) را دیدم که کنار ضریح مطهر ایستاده و جنازه آن جوان 16 ساله را آوردند، حضرت فرمودند کنار شهدا دفنش کنید. او را دفن کردند و سپس جنازه شهید دومی را آوردند، حضرت فرمود او را درضریح دفن کنید. برای من این سؤال پیش آمد که چرا امام حسین (ع) میان این دو شهید تفاوت قائل شدند، لذا از آن حضرت علتش را پرسیدم. حضرت فرمودند: جوان اولی نمی دانست سرنوشتش چه می شود ولی در عین حال بلند شد و طرفداریش را از ما اعلام کرد. لذا جزء شهدا دفن شد ولی جوان دومی با این که دید آن یکی به شهادت رسید ه ولی باز هم بلند شد و طرفداریش از ما را اعلام کرد گفتم :در ضریح دفنش نمایند. : : @sardaraneashgh