توصیه آیت الله مجتهدی در ماه مبارک رمضان یارئوفا بعباده الصالحین ای خدایی که با بنده‌های صالحت مهربانی؛ همچین که بگی خدایا نفهمیدم اشتباه کردم ، تو بغل میگیردت. #آیت_الله_مجتهدی_تهرانی #ماه_میهمانی_خدا

‍ شهیدی_که_به_مادرش_قران_خواندن_یاد_داد ○مادر در خواب پسر شهیدش را می‌بیند. پسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه. چی می‌خوای برات بفرستم؟ ○مادر می‌گوید: «چیزی نمی‌خوام؛ فقط جلسه قرآن که می‌رم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم خجالت می‌کشم. می‌دونن من سواد ندارم، بهم می‌گن همون سوره توحید رو بخون.». ○پسر می‌گوید: «نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون!»بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد. ○قرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن. خبر می‌پیچد. ○پسر دیگرش این‌را به عنوان کرامت شهید محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند. ○حضرت آیت‌الله نوری همدانی نزد مادر شهید می‌روند. قرآنی را به او می‌دهند که بخواند. به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه. ○میفرمایند:«قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!».مادر شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط. ○آیت الله نوری گریه میکنند و چادر مادر شهید را می‌بوسند ومی‌فرمایند:«جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.». (شهید حاج کاظم رستگار فرمانده لشکر سید

این کلیپ در مورد کهکشان ببینید که به قدرت خداوند پی ببرید.که چقدر این جهان بزرگه... تصاویری که به تازگی توسط تلسکوپ هابل ثبت ظبط شده😍

🌺امام علی (ع): اهل تقوا؛ دل‌هایشان قانع شهوات آنها مرده چهره‌هایشان نشان از خبر خوش دارد و دل‌هایشان اندوهگین است ! 📕غررالحکم و درالکلم ۸۱۴۷

غرور برای که...‼️ انسان، موجودى غافل و فريب خورده است و خود را از عواقب كار و قهر خدا در امان مى‌پندارد. «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ» چرا انسان با آن همه نياز و ضعف، مغرور باشد؟ «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ»

﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🌨#روزشمار_شهدایی_مدافعان_حرم 🗓امروز ۱۷ اسفند ‌مصادف‌با سالروز: 🌹شهادت شهید حسنعلی شمس آبادی 🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات 🎬نماهنگ شهید حسنعلی شمس‌آبادی 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 🦋🦋🦋

💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌷شهید حاج‌قاسم سلیمانی: 🌷‌‌شهید ابراهیم همت سوار بر موتور (نه سوار بر بنز ضدگلوله) به صورت ناشناس به شهادت رسید. #سالروزشهادت.....🕊🌸 فاتحه با صلوات 🌹 🍃🌸🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم وأهْلِك أَعدَائَهُـم أجمَعین🌹 🌹 التماس دعا🌹 🦋🦋🦋

💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🔴قهرمانانی که برای فلسطین مبارزه کردن، هیچ وقت فراموش نمیشن. فاتحه با صلوات 🌹 🍃🌸🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم وأهْلِك أَعدَائَهُـم أجمَعین🌹 🌹 التماس دعا🌹 🦋🦋🦋

﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💍#ازدواج_به_سبک_شهدا 🟢شهید مدافع‌حرم جمال رضی 💞همسر شهید نقل می‌کند: آقاجمال مؤذّن مسجد روستای ما بودند. همان‌جا با هم آشنا شدیم. خود جمال مرا به پدر و مادرش پیشنهاد می‌دهد؛ خانواده‌ها از روی شناختی که داشتند، قبول کردند و ما هم سال۱۳۸۴ عقد و در سال۱۳۸۵ هم عروسی کردیم. 💞جمال در روز خواستگاری بهم گفت «من پیش از شما با شغلم ازدواج کرده‌ام؛ البته دوست دارم وقتی وارد منزل می‌شوم، همسرم با لبخند در را باز کند.» 💞آقاجمال اهل گُل‌خریدن بود و به همین خاطر، همه‌ی گل‌فروشی‌های محل او را می‌شناختند. وقتی از مأموریت برمی‌گشت، برای من گل می‌خرید و همکارانش را نیز به گل‌خریدن برای همسران‌شان تشویق می‌کرد. گاهی در طول یک هفته، چندمرتبه برای من گل می‌خرید. 🎁#به‌مناسبت_سالروز_ولادت ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات ☘اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد☘ 🦋🦋🦋

﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ "مدافعان‌حرم برای پـــ💵ـول به سوریه می‌روند"! #پاسخ شهید مدافع‌حرم اصغر الیاسی را ببینید 🎁به مناسبت سالروز ولادت 🎁هدیه به روح مطهر شهید صلوات 💛اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💛 #سالروزولادت.....🌸🌸🎉🎉🌸🌸 #سـلام_بر_شـــهدا #سلام_بر_مردان_بی_ادعا 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم 🦋🦋🦋

﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🔖#معرفی_شهدا نام : صادق نام خانوادگی : یاری نام پــــدر : جعفر نام جهادی: ابوشعاع تاریخ تولد : ۱۳۳۴/۰۸/۱۰ - نجف🇮🇶 دین و مذهب : اسلام ، تشیّع وضعیت تأهل : متأهل شـغل : پاسدار درجه : سرهنگ ملّیّت : ایرانی_عراقی تاریخ شهادت : ۱۳۹۳/۱۲/۱۹ - تکریت🇮🇶 مــزار : نجف، وادی السلام توضیحات : رزمنده دفاع مقدس، برادر شهیدان باسم، محمد و قاسم یاری، پدر شهید حیدر یاری، بازنشسته سپاه پاسداران #اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمدوعجل‌فرجهم 🦋🦋🦋

از سر کار خسته اومدم، فقط می‌خوام برم تو اتاقم یه کم استراحت کنم که محترم سادات صدام زد: — حسن، بیا کارت دارم! خیلی خسته‌ام. اگه هر کسی غیر از محترم سادات صدام زده بود، می‌گفتم "الان نمیام"، ولی نمی‌تونم روی حرف این خانم که برام حکم مادر داره، زمین بندازم. از پله‌های ایوون اومدم بالا و گفتم: — یاالله! صدای گرم و مادرونه‌ش بلند شد: — بیا تو. پرده‌ی اتاق رو کنار زدم. — سلام. — سلام، خدا قوت. اخم ریزی کرد و با دقت نگاهم کرد: — چقدر بی‌حالی! — خسته‌ام. — خیلی وقتتو نمی‌گیرم. بشین می‌خوام باهات چند کلمه حرف حساب بزنم. فقط گوش کن و بدون هیچ حرفی بگو "چشم"! نشستم لبخند محوی زدم و گفتم: — گوش نکرده می‌گم چشم! خنده‌ی پهنی زد، ابروهاشو بالا انداخت: — یعنی هر چی بگم قبول می‌کنی؟ سری تکون دادم: — بله. — مرد و مردونه می‌گی "چشم"؟ نفسی کشیدم: — مرد و مردونه، چشم. — خیلی خب! پس من فردا می‌رم خونه‌ی عصمت خانم، خواستگاری دخترش، معصومه، برای تو. خشکم زد، نفسم بند اومد. می‌خواستم بگم "نه"، که یه‌دفعه دستش رو بالا آورد: — هیچ حرفی نزن! ببین، هشت ساله هر دختری رو بهت معرفی کردم، گفتی "نه"! به جون خودت، اگه این یکی رو هم رد کنی، از دستت دلخور می‌شم! بسه دیگه حسن! صدیقه رفته سر زندگیش، دوتا بچه داره، یکی هم تو راهه، اون‌وقت تو هنوز هردختری رو می‌بینی، می‌گی "نه"! نکنه توقع داری صدیقه بگه "من شوهرمو نمی‌خوام"، بعد تو بری بگیریش؟! نچی کردم، سرمو انداختم پایین: — نه... من اون رو فراموش کردم. فقط... علاقه‌ای به زن گرفتن ندارم. — تو فقط حرف منو گوش کن، علاقه‌مند هم می‌شی! کپی حرام⛔️