💌بسمـ رب الشـهدا..
#مهمـانکانال 🌷
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_ذوالفقار_محمدی
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇
🍃به پرچم مزین شده با نامِ #زینب(س) خیره شده ام، روضه ها جلوی چشمانم جان میگیرد و دلم پر میکشد به روزی که #عباس(ع) صدا زد: "برادر، برادرت را دریاب" چشمانم بارید برای کمر خمیده #اربابم حسین(ع) اما جگرم سوخت برای زینب(س)، برای خیمه ای که دیگر #علمداری نداشت و خدا میدانست بی عباس چه خواهند کرد.
🍃قرن ها گذشت و #کربلا نه از یادها رفت و نه از دلها، عشق غریب کربلا شعله میکشید و پرتوی جاودانگی اش فروزانتر میشد. این بار هم یزیدیانی از جنس همان روزهای کربلا، زینبیه را هدف گرفتند و خیالِ #اسارت_حرم، لشکرشان را به هلهله انداخته بود اما زهی خیال باطل! #جوانانی که هرکدامشان در خلوت های خویش به عباس(ع) اقتدا کرده بودند حال زمان #دفاع برایشان مقدر شده بود و چه فرصتی از این دلچسبتر؟!
🍃سربازانی که به #ایرانی ها ختم نشدند بلکه لشکری ساخته شد با نام #فاطمیون و شیرمردانی چون #ذوالفقار_محمدی را پیشکش حضرت زینب(س) کرد. ذوالفقار همچون نامش، شمشیر بُرَّنده ای شد و پس از بریدن طناب های #دنیوی، پله های عاقبت بخیری را یک به یک طی کرد. حرفها را به جان خرید و به پای دفاع از حرم #آبرو فدا کرد. جوانِ رشید #افغانستانیِ فاطمیون سربلند شد و نهایتِ بندگیاش ختم به بهترین مرگ ها شد!
🍃ذوالفقار ایستاد پای امام زمانش و چنان مردانه مدافعِ دختر مولایمان #علی شد که حال در صحرای محشر روسفید است و باعث افتخار...
♡ذوالفقارِ حرم، #شهادت گوارای وجود آسمانی ات♡
✍نویسنده : #اسماء_همت
🕊به
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
⛅️#روزشمار_شهدایی_مدافعان_حرم
🗓امروز ۲ اذر ۱۴۰۰۱مصادف
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_ذوالفقار_محمدی
🍃سربازانی که به #ایرانی ها ختم نشدند بلکه لشکری ساخته شد
با نام #فاطمیون و شیرمردانی چون #ذوالفقار_محمدی را پیشکش حضرت زینب(س) کرد. ذوالفقار همچون نامش، شمشیر بُرَّنده ای شد
و پس از بریدن طناب های #دنیوی، پله های عاقبت بخیری را یک به یک طی کرد. حرفها را به جان خرید و به پای دفاع از حرم #آبرو فدا کرد
. جوانِ رشید #افغانستانیِ فاطمیون سربلند شد و نهایتِ بندگیاش ختم به بهترین مرگ ها شد!
🍃ذوالفقار ایستاد پای امام زمانش و چنان مردانه مدافعِ دختر مولایمان #علی شد که حال در صحرای محشر روسفید است و باعث افتخار...
♡ذوالفقارِ حرم، #شهادت گوارای وجود آسمانی ات♡
تاریخ تولد : ۱۳۶۸
تاریخ شهادت : ۲ آذر ۱۳۹۴
مزار شهید : بهشت زهرا
محل شهادت : سوریه
صبحتون روشن به نگاه شهدا🌞🌺
🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
❁اللَّهمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد❁
🦋🦋🦋
_🥀﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
⌨💻📱
💻📱
📱
#خواهرمـ🧕🏻
تو دنیای مجازی📲 هیچ پسری برای #ازدواج💍یا عشق💕، با دختر آشنا نمیشه❌شاید بتونه علاقه مند بشه. . .
اما عاشق نمیتونه بشه⛔️ و بلکه فقط یک حس زودگذره. . .🍃
پس مراقب باش🙅♀. ارزش نداره #حیا و #نجابتت رو ببری زیر سوال😡
یادت باشه☝️🏼
طرز #حرف زدنت🗣
نوع #استیکردادنت👩💻
نوع #مطلب فرستادنت📧
دل هیچ پسری رو نلرزونه❌
#برادرمـ🙍♂
حواست باشه☝️🏼
اون عکسهایی📸 که با مدل ها و ژست های مختلف میذاری رو #پروفایلت📲 دل هیچ دخترخانومی رو #نلرزونه❣،
بعضی دخترها #زودباورن🥀
ممکنه همان دوستت دارمه💕، اولت را باور کنن و دل بدهند. . .🍂
یادت باشد☝️🏼 که شکسته شدن #قلب را خدا میشنود💔
قلب دختر مثل #چسبه🕯،نمیچسبه بچسبه کنده نمیشه💞 کنده هم بشه دیگه نمیچسبه💔
#خواهرمـ🧕🏻
حواست باشد چه عکسی برای پروفایلت انتخاب میکنی🚷
از اون دخترا هایی باش که میگن👑
قلبـ❤️ـم مثل #قبرم جای یه نفره✅ نه از اون دخترایی که میگن #گور بابای بعضی ها پیش بسوی بعدی ها❌ اصلا میدونی که دختر باید اولین مرد زندگیش #باباش🧔🏻 باشه . .
آخریشم #همسرش💍⁉️
#برادرمـ🙎♂
آن دختری که تو فضای مجازی📲 دل میده اگه یه عکس پروفایل بهتر از تو ببینه میره سمتش🚷
پس مراقب باش✅.
#خواهرم غرور مردی رو نشکن❌
#زینب وار زندگی کن🌸
در آخر🍃
🌹 #عشق حرمت داره
بیایید کاری نکنیم تا عده ای نسبت به عشق بدبین بشن🍂
مجازی📲 جای عشقبازی نیست📛 چون
#آبرو مثل آبه بریزه زمین دیگه نمیشه جمعش کرد موقع چت📩 به آبروی #خانواده هم فکر کنیم😔
#یاعلی_مدد
🦋🦋🦋
#آبرو ۱
شوهر من به واسطه یکی از اقوام اومد خواستگاریم چون دیدم شرایط و موقعیت اجتماعیش و خانواده ش خوب هستن جواب مثبت دادن و ازدواج کردیم زندگیم با همسرم خوب بود ما هم مثل خیلی های دیگه کم و کسر هایی داشتیم ولی رابطه ما با هم خیلی خوب بود شوهرم تو یه شرکت کار میکرد و حقوق خیلی خوبی می گرفت چند بار بهش گفتم منم برم سرکار اما قبول نمیکرد منم بیخیال کار کردن شدم و همش توپوی خونه بودم خدا بهمون سه تا بچه دارد بچه ها مثل من عاشق پدرشون بودن زندگی خیلی خوبی داشتیم و خدا را شکر دیگه کم و کسری هم وجود نداشت به مرور زمان سطح زندگی ما هم بالاتر رفته بود و اوضاعمون بهتر شده بود کم کم بچههامون بزرگ شدن منم انقدر درگیر زندگی بودم که حواسم به چیز دیگهای نبود
ادامه دارد
کپی حرام
#آبرو ۱
شوهر من به واسطه یکی از اقوام اومد خواستگاریم چون دیدم شرایط و موقعیت اجتماعیش و خانواده ش خوب هستن جواب مثبت دادن و ازدواج کردیم زندگیم با همسرم خوب بود ما هم مثل خیلی های دیگه کم و کسر هایی داشتیم ولی رابطه ما با هم خیلی خوب بود شوهرم تو یه شرکت کار میکرد و حقوق خیلی خوبی می گرفت چند بار بهش گفتم منم برم سرکار اما قبول نمیکرد منم بیخیال کار کردن شدم و همش توی خونه بودم خدا بهمون سه تا بچه دارد بچه ها مثل من عاشق پدرشون بودن زندگی خیلی خوبی داشتیم و خدا را شکر دیگه کم و کسری هم وجود نداشت به مرور زمان سطح زندگی ما هم بالاتر رفته بود و اوضاعمون بهتر شده بود کم کم بچههامون بزرگ شدن منم انقدر درگیر زندگی بودم که حواسم به چیز دیگهای نبود
ادامه دارد...
کپی حرام
#آبرو ۲
ی روز دخترم بهم گفت رفتار بابا یه جوری نشده؟ گفتم نه تو بیخودی حساس شدی نباید به هر چیز بدی فکر کنی بابا خیلی مرد خوبیه دیگه نشنوم از این حرفها بزنیا، بابات عاشق ماست، دخترم گفت ولی بابا انگار دیگه ما رو دوست نداره به زور اینجاست از اشپزخونه بیا بیرون بچسب به شوهرت تا بفهمی چی میگم، گفتم نه حتماً فشار کاری روشِ، و تو اینجوری فکر کردی دخترم بیخیال شد و زندگی عاشقانه ما همونجوری سالها ادامه داشت هر کمبودی از طرف شوهرم رو، روی خودم میذاشتم، اما کم کم شوهرم بهم گفت از طرف شرکت باید بره ماموریت. و این دوری برای من سخت بود. اما چاره ای جز قبول کردن نداشتم و شوهرم رفت این ماموریتها هر روز بیشتر میشدن و در طول ماه حداقل شوهرم یک هفته تا ۱۰ روز میرفت ماموریتهای مختلف در عوض فشار بیشتری روی من افتاده بود چون باید به جای همسرمم میبودم
ادامه دارد
کپی حرام
#آبرو
توی خونه دائم در حال نضافت بودم. کنترل سه تا نوجوان خیلی سخت بود شش ماه زندگی ما اینجوری بود وقتی که به شوهرم اعتراض می کردم سرم فریاد می کشید و میگفت من که نمی تونم کارمو بخاطر تو تغییر بدم حالا چند روز میرم ماموریت مگه چی میشه توقع داری سرکار نرم و بشینم بچه داری کنم؟ انگار یه صدایی توی سرم زنگ زد گفت که زندگیت در حال زیر و رو شدن هست و یه چیزی این وسط درست نیست اما بازم خودمو به نفهمی زدم گفتم به خاطر فشار کاری همسرم اینجوری رفتار کرد یه روز همسرم گفت که باید یه مأموریت به مشهد بره خیلی براش مهمه خیلی خوشحال بود می گفت شرایط شغلیش داره بهتر میشه و این ماموریت خیلی واجبه خوشحالی همسرم غیرعادی بود و من احمق فکر کردم که واقعاً به خاطر کارش اینجوری هست...
ادامه دارد...
کپی حرام
#آبرو
مثل همیشه که شوهرم رفت تا یه چند ساعت بچهها ناراحت بودن دو روز گذشت که از پلیس با من تماس گرفتن گفتن که شوهرم توی جاده شمال تصادف کرده، گفتم محاله اون به مشهد رفته اما گفتن که توی جاده شمال تصادف کرده و فوت شده دنیا دور سرم چرخید همراه پدرم رفتیم به سمت شمال توی مسیر فقط گریه میکردم و دعا میکردم که اشتباه باشه تصورشم سخت بود که دیگه شوهرم زنده نباشه توی مسیر فقط خودمو میزدم و گریه میکردم. وقتی رسیدیم بیمارستان جسد شوهرم رو دیدم و تایید کردم، پلیس گفت همراه خانوم داشتن. گفتم به من گفته بود که تنها میره مشهد آقای پلیس گفت: خانم توی ماشین ی خانم دیگه هم بود و توی مدارکشون هم ی صیغه نامه بود. فوری با شرکت تماس گرفتم و از رئیسش پرسیدم شوهرم ماموریت میرفته؟ رئیسش گفت: بخشی که شوهر شما کار می کرده ماموریتی نبوده ایشون مرخصی گرفته بوده برای مریضی بچه ها. فهمیدم که تمامی ماموریت ها مسافرت های عاشقانه همسرم با معشوقه ش بوده
ادامه دارد...
کپی حرام
#آبرو
دختری که شوهرم باهاش می رفته مسافرت نصف من سن داشت و مطلقه بود خیلی دلم شکست تازه علت اون همه ذوق و خوشحالی همسرم از مسافرت رو فهمیدم خانواده دختری که با همسرم بود هم اومده بودن اونام وقتی فهمیدن دخترشون صیغه شوهر من شده خیلی ناراحت شدن به خانواده ش گفته بود که میره ی سفر کاری، رفتم پیششون و گفتم که این داستان و ماجرا همین جا بمونه من راضی به رفتن آبروی خودم و شوهرم نیستم پدر دختره خیلی خوشحال شد گفت که دستتون درد نکنه ماهم میترسیدیم شما بیای داد و بیداد کنی ابرو ریزی بشه خداروشکر که خودتوم اومدید گفتید بی سر و صدا باشه همه چیز، جسد رو تحویل گرفتیم و برگشتیم شاید دل و غرورم شکست ولی حداقل نذاشتم دشمن شاد بشم و ابرومون بره
پایان
کپی حرام