#خیانتپدرم3
با ناباوری گفتم_ نه من باور ندارم الهام بابا همچین کاری نمیکنه بابا همچین آدمی نیست! آخه حتماً اشتباه چیزی شده.
اصلا مطمئنی که بابا بود؟ ببینم اصلاً اشتباه نگرفتی من که تو رو میشناسم یه وقتایی گیج میزنی خواهر !
الهام کلافه لب زد _ وا خواهر این چه حرفیه که میزنی؟
یعنی من بابای خودمو نمیشناسم؟ به خدا خودش بود اصلاً بحث این حرفا نیست !
من خیلی وقته که بابام مشکوک شدم عزیزم... ولی نمیتونم که به کسی چیزی بگم نمیخوام که زندگیشون خراب بشه.
با ترس نگاهش کردم_ دیگه چی میدونی.
کمی معطل کرد و بعد با پته تته کردن گفت_ راستشو بخوای پری جان اون هفته که خونه بابا بودم بابا مدام با تلفن حرف میزد حتی مامان را هم کلافه کرده بود بعد میگفت فلانیه اما رفتاراش مشکوک بود.
ادامه دارد.
کپی حرام.