#دهاتی ۱
سلام من تک دختر و تک - بچه یه خانواده روستایی هستم ، سر پیری خداوند منو داد دست پدر و و مادرم ، ی پدر و مادر مهربان که جز شادی من هیچی نمیخواستن ، ی خونه بزرگ قدیمی داشتیم که وسیله ها هم همگی نو بود اما خونه روستایی هست میدونید کلا نوعش با خونه شهری فرق داره . پدرم به واسطه پدر بزرگم چندین باغ و یه موتور آب داره که میلیاردی قیمتشه و غیر اون گوسفند هم داره که دست چوپان هست ، من برای درس خواندن رفتم شهر و اونجا یکی از هم کلاسی ها انگاری منو مورد مناسب برای ازدواج دیده بود و به همسایشون معرفی کرد . نوزده سالم بود که اومدن خواستگاری من ، تصميم رو به خودم واگذار کردن و منم تصمیم گرفتم که برم شهر و با این آقا ازدواج کنم . روزی که اومدن خواستگاری من مادر شوهرم مدام از خودش تعریف کرد و می گفت فاطمه شما هم مثل دختر من میمونه و از هیچی براش کم نمیزارم ، ی داماد داشتن و سه تا پسر بودن که شوهر من پسر اول بود
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#دهاتی ۲
. روزی ک جهیزیه منو چیدن خواهر شوهرم مدام میگفت وای اینهمه قابلمه لازم بود ؟ سبزی خورد کن میخوای چیکار اینجا شهره سبزی رو میبرن براشون خورد میکنن... خلاصه بهترین جهیزیه رو دادم . پدرم هر ماه ی گوسفند زمین میزد و برام می آورد من میگفتم دو نفر آدم مگه چقدر میخورن؟ می گفت بقیشو بده مادر شوهرت . اینجوری بگم از ی گوسفند ما ی رون برای ماه مون بس بود و بقیش رو میدادم به مادر شوهرم که تو یه ساختمون بودیم . از لوبیا و میوه و سبزی بگیر تا ترشی و مربا بابام برامون میآورد ، حتی اگر چیزی رو خودمون کشت نمی کردیم بازمدروستا بود دیگه از اینور و اونور براش میاوردن اون برای من میآورد یکی دو سال به همین منوال گذشت ، که عروس بعدی اومد ، یکی دوبار بهم رسونده بود که این کارا رو نكن و شوهرت بد عادت نکن منم تو دلم میگفتم چقدر حسوده . قبل شب عید بود و من چندین وچند مهمان یک هفته ای از روستا داشتم چون عموم عمل داشت و همه مهمان خونه ما بودن . منم مدام غذای گوشتی می پختم و فریزرم خالی شد .
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#دهاتی ۳
شب عید که بابام برامون گوشت و مرغ فرستاد همه رو گذاشتم تو فریزر خودم مادرشوهرم اومد خونم و جویای احوال مادرم شد و بعدش گفت فک کردم حتما گرفتارن این ماه برات گوشت نفرستادن گفتم چرا فرستادن منتها مهمون زیاد داشتم فریزر خالی بوده . انگار که ناراحت بشه گفت خب وقتی میان باید فکر کنن پسر طفلک من از کجا بیاره ، کاش زودتر میگفتی من معطل گوشت نباشم والا اگر میدونستم زودتر میرفتم میخریدم . الان شب عیدی گوشت از کجا بیارم ؟ شب شوهرم اومد خونه و گفت کاش به بابات اینا بگی ی گوسفند هم برای مادرم زمین بزنه بعدش پولشو حساب میکنیم منم ماجرا رو به مادرم گفتم و اونم گفت به روی چشم و روز بعد برای مادر شوهرم فرستاد ولی خبری از پولش نشد ... گذشت و من دوباره شب عید مهمون خیلی زیاد داشتم و دوباره ماه بعد که برام گوشت فرستادن ب مادر شوهرم نرسید . مادر شوهرم گفت گوسفند ما رو فرستادن؟ به شوهرم گفتم مگه گوسفند میخواستن؟ گفت آره منم با خودم گفتم حتما پولش با گوسفند ماه پیش حساب میکنن اما بازم خبری نشد . فصل میوه ها شد و چون تگرگ زده بود
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#دهاتی ۴
مادرم یه جعبه نوبرانه فرستاد و من با مادر شوهرم نصف کردم بازم گفت مربا رو کی می فرسته ؟ میوه خشک یادشون نره ها، من از مرباهایی که برای خودم فرستاده بودن به شیشه بردم که وقتی درو بستم صدای مادر شوهرم اومد که داشت با تلفن صحبت می کرد و به خواهرش گفت والا عروس داهاتی گرفتم لااقل خوبه عقلشون میکشه دخترشونو با این چیزا عزیز میکنن . دود از سرم بلند شد ، ماه بعد زنگ زدم به مادرم و گفتم مامان فریزرم جا نداره ، مادر شوهرمم فریزرش جا نداره اصلا گوشت نفرستید . خواست برام سبزی کوکو بفرسته که گفتم فقط دو سه کیلو چون جا ندارم . فریزرم که خالی شد به شوهرم گفتم برو گوشت بخر بعد سه سال اولین بار بود با تعجب گفت مامانت نفرستاده ؟ گفتم نه والا الان فصل زاد و ولده و نمیشه گوسفند زمین بزنن . رفت دو کیلو چرخی خرید آورد و گفت مادرم گفته براشون یه گوسفند زمین بزنن منم گفتم باشه فقط پول اون دوتا قبلی هم یادم رفت حساب کتاب کنم موند . به مامان بگو گوسفند در حد چند کیلو میخوان چون گوشت گرون شده . مادرش گفت یه گوسفند چاق و چله . گوسفند رو که فرستادن به مادر شوهرم گفتم گوشتش خوب بود ؟ گفت آره منم گفتم با اون دوتای قبلی حدود هشت تومن میشه بزنید به حساب مادرم . شب براش شماره کارت فرستادم
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#دهاتی ۵
مادرشوهرمم گفت مگه من ازت اجاره میگیرم؟ گفتممگه بابای من اینجا میشینه؟ هر چی بابام بهم میداد خیرات میکردم بین دوستام شوهرم سه ماه حتی ی مرغ نتونست بخره تازه فهمیدم مرد بی مسئولیت یعنی چی همون روزا پدرم فوت شد و ی مدت بعدش شوهرم گفت میخوام کار بزرگ بکنم و ی رستوران خوب بزنم برادرشوهرم میگفت عالیه و همه بفهمن که گوشتامون ارگانیکه مشتری زیاد میشه جاریمم با خوشحالی همش میگفت ما هم سهم داریم تازه فهمیدم برای ارث من دارن برنامه میچینن مادرشوهرمم گفت پسرم هر کاری بکنه خواهر برادراش سهم دارن به جاریم گفتم برو خونه بابات رو بفروش که بتونی شریک بشی و برای مال من برنامه نریزید، دعوای بزرگی شد به شوهرم گفتم باید طلاقم بدی که قبول نکرد شش ماه گذشت شوهرمم برنامه ریخته بود موتور اب و بفروشه منم گفتم اون مال مادرمه با مامانم و پسر داییم هماهنگ کردم و گفتم مادرممیخواد اونو وقف کنه اگر طلاقم بدی دلش میسوزه و وقف نمیکنه وقتی بخشید به من دوباره عقد میکنیم پسرداییمم به ظاهر دنبال کارای وقف بود شوهرم گول خورد و طلاقم داد
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#دهاتی ۶
وقتی طلاق گرفتیم با پسرداییم برگشتم روستا تو مسیر بهم گفت فکر نکن من فرصت طلبم ولی میخواستمبیام خواستگاریت که اینا زودتر اومدن عده ت تموم شد با من ازدواج کن خوشبختت میکنم ثروت پسردایی م به اندازه پدرم بود من فقط گوش دادم ی روز که میدونستم کسی خونه ما نیست رفتم و وسایلم رو جمع کردم برگشتم تازه همه فهمیدن که ما طلاق گرفتیم چند بار دنبالم اومدن که برنگشتم جاریم پیغام داد طلاها رو بده گفتم نمیدم عده م که تموم شد رن پسرداییم شدم الان دوتا پسر دارم و ی دخترم باردارم خداروشکر که از دست اون فرصت طلب ها راحت شدم
#پایان.
❌کپی حرام⛔️