eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
7.3هزار ویدیو
122 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🕊⚘ ◽️خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه‌ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند. ◽️حاج حسین خرازی بی‌قرار بود اما به رو نمی‌آورد. خیلی‌ها داشتند باور می‌کردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بی‌سیم‌چی را صدا زد. ◽️حاجی گفت: هر جور شده با بی‌سیم، تورجی‌زاده را پیدا کن (شهید تورجی‌زاده فرمانده گردان یا زهرا سلام الله علیها ) مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا(س) بود. ◽️خلاصه تورجی‌زاده را پیدا کردند. حاجی بی‌سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون. ◽️تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت. صدا را روی تمام بی سیم‌ها انداخته بودند. خدا میدونه نفهمیدیم چی شد؟ ◽️وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه‌ها دارند تکبیر می‌گویند، خط را گرفته بودند. عراقی‌ها را تار و مار کردند. ➕تورجی خونده بود: در بین آن دیوار و در🥀 زهــرا صدا می‌زد پدر 🕯 دنبال حیـدر می‌دوید🥀 از پهلویش خون می‌چکید🕯 زهرای من، زهرای
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ «خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند . حاجی (حاج حسین خرازی) بی قرار بود اما به رو نمی آورد. خیلی‌ها داشتند باور می‌کردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بی سیم چی را صدا زد. حاجی گفت: هر جور شده با بی سیم، تورجی‌زاده را پیدا کن (شهید تورجی‌زاده فرمانده گردان یا زهرا سلام الله علیها ) مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا(س) بود. خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند. حاجی بی سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون. تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت. صدا را روی تمام بی سیم‌ها انداخته بودند. خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند. خط را گرفته بودند. عراقی‌ها را تارو مار کردند. تورجی خونده بود: 😭در بین آن دیوار و در 😭زهــرا صدا می زد پدر 😭دنبال حیـدر می دوید 😭از پهلویش خون می چکید 😭زهرای من، زهرای من...» یاد شهدا با صلوات🌷 🌷 🌷 🦋🦋🦋
سال ۸۵ که رفتیم عقد کنیم یک دستخطی نوشت و خواست آن را امضا کنم داخل کاغذ نوشته بود دلم نمیخواهد یک تار موی شما را نامحرمی ببیند؛ من هم امضا کردم مادرم از این موضوع ناراحت شد و گفت این پسر خیلی سخت گیر است؛ اما من ناراحت نشدم چون فهمیدم میخواهد زندگی کند. آقا مهدی دیپلم هم نداشت و در دانشگاه به من می­‌گفتند که شاید شما موقعیت‌های بهتری را داشته باشیدمن با خیلی‌ها مشورت کردم اما در نهایت با خودم فکر کردم که خداوند فردی را سر راهم قرار داده که با اخلاق و باایمان استو به خانواده اهمیّت می­دهد و اهل نماز است و اینها بهتر از مدرک تحصیلی و ثروت است. بسیار اهل شوخی بود؛ به سوریه که رفته بود آخرین دفعه که تماس گرفت دو روز قبل از شهادتش بود میگفتند قبل از آن رفت حرم حضرت زینب سلام الله علیه تنهایی نماز خواندو بعد هم رفت و شش صبح شهید شد. *نهال: اسم دختر شهید♡ 🌺به مناسبت سالروز 🔷تاریخ تولد : ۲۸ آبان ۱۳۶۴ 🔷تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱۳۹۴‌ 🔷مزارشهید: زیباشهرقرچک،گلزارشهدای‌بی‌ بی زبیده 🔷محل شهادت : خانطومان_سوریه ......🕊🌸 🦋🦋🦋
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ⚘﷽⚘💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ هیئتی که داشتیم بعضی موقع ها اراذل محل هم‌ میومدن،من همیشه ازاین موضوع ناراحت بودم😠. ولی حسین حتی کوچک ترین خرده ای به اونها نمیگرفت و باهاشون خیلی خوب برخورد میکرد👌 ... یه روزی که بهش گلایه کردم گفت: اتفاقا همین ها واجبه که بیان هیئت 🤔؛ امام حسین (ع) کار خودش میکنه و کاری که باید بشه میشه 👏🏻... شهید حسین معز غلامی🌹 📎 پنج شنبه های دلتنگی🌺 هدیه به روح پاک و مطهر شهـــ🌷ـــدا صلوات . . . شــادی ارواح مطهر شـهدا صلوات 💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ «خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند . حاجی (حاج حسین خرازی) بی قرار بود اما به رو نمی آورد. خیلی‌ها داشتند باور می‌کردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بی سیم چی را صدا زد. حاجی گفت: هر جور شده با بی سیم، تورجی‌زاده را پیدا کن (شهید تورجی‌زاده فرمانده گردان یا زهرا سلام الله علیها ) مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا(س) بود. خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند. حاجی بی سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون. تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت. صدا را روی تمام بی سیم‌ها انداخته بودند. خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند. خط را گرفته بودند. عراقی‌ها را تارو مار کردند. تورجی خونده بود: 😭در بین آن دیوار و در 😭زهــرا صدا می زد پدر 😭دنبال حیـدر می دوید 😭از پهلویش خون می چکید 😭زهرای من، زهرای من...» یاد شهدا با صلوات🌷 🌷 🌷 🦋🦋🦋