سه شنبه هاے ما گِره خورده ست با جمکران و «دعای توسل» با جاده ے «تهران-قُم» و طعم سوهانِ شیرینش
⚘ کاش طعمِ بی مزه ی روزهای بی_تو بودن، با خوردن سوهان شیرین میشد
⚘ کاش انتظار این روزها، جورِ دیگری رقم میخورد و دردِ بی شما بودن مداوا میشد.
⚘ کاش قلبهایمان در می یافت که با شما بودن، دست کِشیدن از #همه میخواهد.
⚘ اصلاً کاش همه این «کاش»ها #تمام_بشود
آقا جان...
سه_شنبه است و هوای مهربانےات
بغض راهِ نفس کشیدنم را گرفته
برای بدحالی ام دعا کن...🤲
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#سه شنـبه هاے جمکرانی
🌷کانال شهید مدافع حرم مهدی بختیاری🌷
https://eitaa.com/joinchat/1145634927C4744b646b8
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
زیارت نیابتــی...
#شهید_مهدی_بختیاری
دستم تهی ست ؛ راه بیابان گرفتهام
محتاج يك نگاه شما ایها العزیز...
#السلام_علیک_یا_مولانا_یا_صاحبالزمان
#سه شنبه های جمکرانی💙
╔═🌷══════╗
کانال شهید مدافع حرم مهدی بختیاری🌷
https://eitaa.com/joinchat/1145634927C4744b646b8
╚══════🌷═╝
🌺🌺 به وقت شهداء 🌺🌺
کشتیگیر بود، بارها و بارها قهرمان شده بود، مسابقات کشتی در حال برگزاری بود؛ برادرش تعریف میکند میگوید که من با عباس خیلی سالن میآمدم و مسابقات را پیگیر بودهام و مسابقاتشان را میدیدم و تشویقش میکردم.
از صبح چند تا مسابقه برگزار شده بود و فینالیستها مشخصشده بودند، عباس رسیده بود به مسابقه فینال، یکدفعه بلندگوی استادیوم و بلندگوی سالن صدا زد: عباس حاجیزاده
یکمرتبه دو مرتبه سه مرتبه، نگران شدم هرچه این طرف آن طرف نگاه کردم دیدم برادرم عباس نیست، کجا رفته؟
عباس که تمام حریفهایش را ضربهفنی کرده و پشت همه را به زمین خوابانده و حالا آمده برای مسابقهی فینال؛ در این لحظهی حساس کجا رفته؟
خیلی نگران شدم، در کمال ناباوری دیدم که بعد از اینکه بلندگوی سالن
#سه مرتبه اسم عباس رو خواند و عباس حاضر نشد، دست حریفش را بردن بالا و بهعنوان قهرمان اعلام کردهاند.
خیلی نگران شدم آمدم پایین یکدفعه دیدم عباس وارد سالن میشود، گفتم عباس کجا بودی داداش؟ گفت که وقت، #وقت_نماز بود.
#نماز_اول_وقت به هر چیز ارزش داشت، گفتم داداش چند مرتبه بلندگو اسمت را صدا زد گفت عباس حاجیزاده، تو کجا بودی؟
🌸 گفت نماز اول وقت برای من از مسابقه فینال هم مهمتر است