eitaa logo
🌷شهــ🕊ـــید مهــدی بخــتیـارے🌷
191 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
18 فایل
رزمنده دلاور جبهه مقاومـت ، شهـید مدافـع حـرم سرهنگ دوم پاسـدار مهـدی بختیارے شناسه سایر شبڪه های مجازی: @shahidmahdibakhtiyari https://eitaa.com/joinchat/1145634927C4744b646b8 تحت نظارت مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را براے تقـــوا امتحان کرده. زندگی بی شهادت، ریاضت تدریجی برای رسیدن به مرگ است… شهادت اجر کسانے است که در زندگے خود مدام در حال درگیرے با نفس هستند شهید حاج عبدالله باقری متولد ۲۹فروردین ۱۳۶۱ شهادت ۲۹مهر ۱۳۹۴ مصادف باتاسوعا مزار مطهر بهشت زهرا قطعه ۲۶ فرازے از وصیتنامه ے شهید : براے من مراسم هفت وچهلم نگیرید خرج فقرا کنید،لباس وشال سیاه عزامو توے مزارم بذارید یادشون کنیم با ذکر یا صاحب الزمان عج ❤ 📚 یک روز آمد دوزانو نشست روبه‌رویم. زل زد توی چشم‌هایم. نگاهش تا عمق نگاهم رفت و دلم را لرزاند. معلوم بود یک حرفی نوک زبانش هست که جرئت گفتنش را ندارد. گفت «مامانِ من تو نمی‌خوای خمس پسرهات رو بدی؟» گفتم «خمس پسرهام تویی؟» گفت «چه فرقی می‌کنه؟» اما فرق می‌کرد. عزیزکرده‌ام بود. همه هم این را می‌دانستند، فک و فامیل و بقیه بچه‌ها. اما حسودی‌شان نمی‌شد. انگار خودشان هم قبول کرده بودند که عبدالله یک چیز دیگر است. گفتم «نرو.» گفت «خودت یادم دادی مامان. همون وقت‌ها که چادرت را می‌کشیدی سرت و دست ما پنج تا رو می‌گرفتی می‌کشوندی تو هییت و مسجد. ضجه می‌زدی کاش بودیم و یاریت می‌کردیم، یادته؟ بلندبلند داد می‌زدی که خانم زینب! من و بچه‌هام فدات بشیم. بفرما الان وقت عمل شده.» برشي از كتاب باديگارد-زندگينامه داستاني شهيد عبدالله باقری