*وقتی یار تو را میخواند*
جای برادری، خیلی خوشگلی
دقیقا جای برادرمی
همان برادری که هنوز پا به دنیا نگذاشته بود، دل از آن کند.
چشمهای درشت، ابروهای پرپشت مشکی
پوست گندمی روشن...
از آن چهرههایی که از دور جذاباند و گیرا،
چه رسد به اینکه صورت به صورتشان بِشوی و نفس به نفس هم کلامشان،
قطعا همه جذبت میشوند.
مگر نشدند؟
مادر، خواهر، مادربزرگها و بقیه مثل پروانه دور شمع وجودت میچرخیدند و حیات میگرفتند...
نه چهرهی ظاهریات،
اخلاقت، محبتهای بی دریغت دل همه را برده بود...
مگر پیدا میشود کسی که قهر کند و از خانه برود بیرون، ولی برای مادرش غذا بفرستد و بگوید:
درسته که قهرم، ولی دلم نیومد شما از این غذا نخورید.
نمازهای دور از چشم دیگران
اشکهای کنج هیئت پنجشنبهها
مداحیهای زیر لب
تو را خواستنی کرده بودند و همه از بودن در کنارت لذت میبردند.
یادت هست؟
آن روز که از کربلا برگشته بودی
همان اولین زیارت اربعینت
همه میگفتند و میخندیدند.
زنعموی مادرت چی پرسید که بهش گفتی:
از امام حسین خواستم که آدم بشم.
آهان، سوال کرده بود که:
اولین حاجتت تو اولین زیارتت چی بود؟
که بعد از جواب تو، دوباره همه خندیدند و گفتند:
مجید این چه دعایی بود که کردی؟ مگه تو آدم نیستی؟
آنها شوخی کردند و شوخی گرفتند، ولی تو جدی گفتی و ارباب جدی جوابت را داد.
از آن روز که جدی شدی، مجید دیگری شدی و روی دیگر زندگیت را به بقیه نشان دادی...
خواب راحت، غذای گرم، تفریح به موقع و ...
از همه چیز دست کشیدی و به حداقلها بسنده کردی...
حتی از ماست سِوِن و نوشابه کنار غذایت که هیچ وقت ترک نمیشد...
خودت که بهتر در جریانی
هیچ کس به تو *نه* نمیگفت،
ولی تو یک *نه* بزرگ گفتی به همهی تعلقات و دوست داشتنیهایت
حتی به دختر مورد علاقهات
برخلاف مجید سوزوکی، دل از آن دختر کندی، برایش آرزوی خوشبختی کردی و رفتی.
دل کندی و دل بستی
از دنیا و مافیها به سوی یار
گذشتی، از *من* و *منم منمها*
و در وادی حسین، *هیچ* شدی
نمی دانم کدام دعای خیر پشت سرت بود که دل بردی از پسر فاطمه
شاید دعای آن پسرک یتیمی که هوس شیشلیک کرده بود و تو در رستوران دایی مهمانش کردی، کنارش نشستی تا او یک دل سیر شیشلیک بخورد.
شاید...
هر چه بود تو قصه دلبری را خوب بلد بودی
دلبری کردی و رفتی و با رفتنت، هر کس که تو را میشناخت سوزاندی،
خودت هم سوختی
وقتی از آن قد و قامت بلندبالا، فقط چند تکه استخوان سوختهی ممزوج با باروت برگشت،
سوختی و سوزاندی و رفتی...
#شهید_مجید_قربانخانی
#فقط_به_عشق_حسین(ع)
#شهیدمجیدقربانخانی
࿐༅🍃🌺🍃༅࿐
@shahidmajidghorbankhani