eitaa logo
شهید محمد مسرور❤️
356 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
762 ویدیو
36 فایل
اولین طلبه شهید مدافع حرم استان فارس که در1394/11/16در سوریه به مقام پر فیض شهادت نائل شدند. این کانال شخصا زیر نظر خانواده شهیدمی باشد .واعضای خانواده شهید آن را مدیریت میکنند.
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ یک شب در صف تلفن ایستاده بودیم که محمد گفت حوصله مان سر رفت ، من از محمد ناراحت شدم و گفتم ما از زندگی خودمان زدیم برای دفاع از حرم اهل بیت نباید بگی حوصله مان سر رفت محمد با لبخند همیشگی خود گفت از این حوصله ام سر رفته است که چهل روز است اینجا هستیم و هنوز دِینم را به اربابم ادا نکرده ام ............. راوی:علی نادری https://eitaa.com/shahidmasroor
شوخي «دكتر سيد فرشاد ساداتي» اولين بار كه محمد را ديدم، زماني بود كه براي برگزاري دوره ياران امام وارد حوزه علميه كازرون شدم. مشغول تماشاي ساختمان بودم كه حضور چند طلبه توجه من را به خوشان جلب كرد. جلو رفتم و سلام كردم. بعد خودم را معرفي كردم. محمد هم گفت: من مسرور هستم و طلبه اين حوزه. پرسيدم: با آقاي مسرور در دانشگاه نسبتي داريد؟ گفت برادرم هستند. من هم به جهت سابقه دوستي و آشنايي كه با برادرش داشتم، از همان لحظه سر شوخي را با محمد باز كردم. من ميگفتم و رفقايش مي خنديدند. از همان لحظه اول متوجه شدم كه محمد هم بسيار خوش برخورد و با جنبه و اهل شوخي و مزاح است. كم كم خودماني شديم. هربار همديگر را مي ديديم من با او شوخي مي كرم و او با همان لهجه كازروني ميگفت: سلام، جناب دكتر، گُوا (گاوها) چطورند؟! من مدركم دكتراي دامپزشكي بود. براي همين محمد اينگونه صدايم مي كرد! به حجره محمد مرتب سر مي زدم. خيلي اهل مطالعه بود. يك ميز و چراغ مطالعه و... نشان مي داد كه بيشتر وقتش به مطالعه مي گذرد. يك روز مرا ديد و با لبخندي كه بر لب داشت و به شوخي گفت: دكتر، گول اين همه پول رو نخور، بيا يك قدم خير بردار. پرينتر واحد شهدا خراب شده. بيا يك پرينتر براي ما بخر. پرينتر را خريدم و روز به روز ارتباط ما با هم بيشتر شد.
يادم هست كه محمد يك گوشي ساده داشت. يكبار بهش گفتم: بابا ديگه قديمي شد. الان ديگه همه بچه هاي دبستاني هم گوشي پيشرفته دارن. تو هم يكي از اين گوشي ها بخر كه بتوني شبكه هاي اجتماعي روش نصب كني. محمد لبخندي زد و گفت: من اگه مي خواستم مي تونستم بهترين گوشي هاي هوشمند رو بخرم. اما پس انداز پول خودم رو تو راه كربلا خرج كردم و از اين انتخاب خودم خوشحالم*** ❤️
در يكي از ديدارهايي كه محمد از خانواده شهيدان خسروي داشت، مادر شهيد چند جلد قرآن را آورد كه متعلق به فرزندان شهيدش بود. بعد هم يكي از قرآن هاي شهدا را به محمد هديه داد. او هم بيشتر مواقع از اين قرآن براي روخواني استفاده ميكرد. تا اينكه در يكي از سفرهاي كربلا و در مسجد كوفه، حين انجام دادن اعمال، قرآن را جا ميگذارد! محمد از سفر برگشت و خيلي ناراحت بود. مادر شهيدان خسروي را ديد، بعد هم ماجراي قرآن را گفت. مادر شهيدان خسروي گفت: اسم شهيد را روي قرآن نوشته بودي؟ گفت: بله گفت: مشكلي نيست. بعدها كه به كوفه رفتي قرآن را برگردان. محمد گفت: اصلاً قسمت بود كه قرآن آنجا بماند تا شيعيان و محبين اهل بيت : در آن مكان مقدس از اين قرآن استفاه كرد و ياد اين شهيد باشند. سال بعد محمد به سفر كربلا رفت. در مسجد كوفه، يك باره قرآن شهيد خسروي را در ميان قرآنها مشاهده كرد! اما آن را برنداشت! خوشحال بود كه مردم در اين مسجد باعظمت، با خواندن قرآن به ياد شهيدان خسروي هستند. ارتباط محمد با خانواده محترم شهدا بخصوص اين خانواده ادامه داشت تا اينكه ... بيست رو قبل از شهادت محمد، مادر شهيدان خسروي به رحمت خدا رفت. يكي از دوستان محمد، بعد از شهادت خواب او را ديد، محمد گفت: من امضاي شهادتم را از مادر شهيدان خسروي گرفتم. يكي ديگر از اعضاي خانواده شهيد خسروي خواب محمد را ديده بود. او گفته بود: من هر شب به مادر شهيدان خسروي سرميزنم.
يكي از دوستان محمد ميگفت: من در قسمت تداركات بودم. يك بار به محمد گفتم: بيا آب ميوه اينجا هست. محمد گفت: هرزمان به همه نيروها آب ميوه دادي من هم مي خورم. گفتم: لااقل بيا يك دست لباس ديگر بگير. باز گفت: همين لباس براي من خوبه، هرزمان خواستم بشورم، آخر شب مي شورم و صبح بعد آن را مي پوشم. گفتم: توي اين سرما؟! گفت: مشكلي نيست. چند روز بعد ديدم با دوسه تا بچه يتيم سوري رفيق شده. محمد طلبه بود و به عربي مسلط بود. با آ نها به زبان عربي صحبت مي كرد، با آ نها بازي مي كرد و... تا مرا ديد گفت: حالا اگه آب ميوه داري براي من بيار تا به اين بچه ها بدهم. محمد آب ميوه را به بچه هاي يتيم محله شيخ نجار مي داد تا شادي آ نها را بيشتر كند. او تمام ويژگيهاي سرداران و شهداي دفاع مقدس را در خودش زنده كرده بود ...
هدایت شده از شیدایی دل_محمدامیری
39.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به بهانه سی و هفتمین سال روز ولادت شهید مدافع حرم محمد مسرور ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ اولین طلبه شهید مدافع حرم استان فارس شهید محمد مسرور ولادت: ۱ فروردین ۱۳۶۶ شهادت: ۱۶ بهمن ماه ۱۳۹۴ سفارش شهدا برای برگزاری دعای ندبه در گلزارشهدا... : محمدامیری ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/sheydai_del
می‌خواسٺ برود سرڪار از پله‌هاے آپارتمان، تندتند پایین مےآمد! آنقدر عجلہ داشٺ ڪه پلہ ها را دوتا یڪے رد مےڪرد! جلوے در خانه ڪه رسید، بهش سلام ڪردم‌ گفتم: آرام‌تر فوقش یڪ دقیقه دیرتر میرسـے سرِڪارٺ! سریع نشست روی موتور، روشن کرد و گفت علی‌آقا! همین یڪ دقیقه یڪ دقیقه‌ها شهادٺ آدم را یڪ روز به یڪ روز به عقب مے اندازد! 🍃