eitaa logo
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
654 دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
7.8هزار ویدیو
72 فایل
فراموشم نکن حسین جان فراموشت نخواهم کرد قسمتی از وصیت نامه ی شهید مدادیان بیسمچیمون ⤵️⤵️⤵️ https://abzarek.ir/service-p/msg/584740 پیج اینستاگرام ⤵ https://www.instagram.com/shahidmedadian 💖 خادم کانال @Zsh313 اومدنت اینجا اتفاقی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
1_893318324.mp3
12.2M
تو کاظمین آقا، حاجتمو داده چقدر دلم تنگه، پنجره فولاده... ◼️ روضه شهادت حضرت @rafiq_shahidam96 🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگفت: سعی كنيد سكوت شما بيشتر از حرف زدنتان باشد هر حرفی که میخواهيد بزنيد فكر كنيد كه آيا ضرورت دارد يا نه؟! بی دليل حرف نزنيد كه خيلي از صحبت های ما به گناه و دروغ ختـم می شود سالگرد شهادت 🌟شهید محمد هادی ذوالفقاری 🇮🇷 @shahidmedadian @rafiq_shahidam96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حرکت بسیار جالب و معنوی رهبر انقلاب بعد از اتمام هر نماز😭 ابتدا دست روی مهر کربلا می‌‌کشند و سپس با دستشان صورت و بدن و پای راست خود را متبرک می‌کنند دوباره روی مهر دست می‌‌کشند و باز صورت و بدن و پای چپ خود را متبرک می‌کنند.😭 ✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان ارواحنافداه ⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
کمیلی هایی که قسمتتون میشه تشریف ببرید ، عکس و فیلم یادتون نره😉 التماس دعای ویژه واسه جا مونده ها از کربلای ایران... 💔 @rafiq_shahidam96 مجموعه فرهنگی مجازی شهید ابراهیم هادی ♥️
💠با امام زمانتون حرف بزنید! 🔹صبح زود رفتم برای خرید نان تازه. آقایی شیک پوش زودتر از من رسیده بود. نانوا خمیرهای نان بربری را پهن کرده و با چوب بلندش می‌چید توی تنور. بلند بلند حرف زدن نانوا و شاگردش توجه هر دوی ما را جلب کرد. به آقای شیک پوش به شوخی گفتم: معلوم نیست این دو بزرگوار، الان این طوری بلند بلند صحبت می‌کنن، تا آخر شب چه قدر کشش حرف زدن دارن؟ 🔹آقای شیک پوش گفت: ولی حرف زدن خیلی خوبه! اصلا حرف زدن یه نعمت بزرگه! من هر وقت دلم می‌گیره یا مشکلی پیدا می‌کنم به برادر بزرگترم زنگ می‌زنم و با او حرف می‌زنم و آرامش می‌گیرم! و ادامه داد اصلا حرف زدن با دیگران دل آدم را باز می‌کنه. علی الخصوص که شنونده، آدم دانا و دلسوزی باشه! برادرم برای من همین طوره! گفتم: چه حرف به جایی زدین! بی‌خود نیست که استاد ما می‌گفت: با امام زمانتون حرف بزنید! حرف زدن با ایشان ،نه تنها دل خودتون را باز می‌کنه، بلکه دل امامتون را هم شاد می‌کنه! 🔹آقای شیک پوش پرید وسط حرفم و پرسید: کِی و کجا می‌شه با حرف زد؟ باید بریم جمکران؟ گفتم: استاد ما می‌فرمود؛ همیشه و همه جا می‌شه با امام زمان حرف زد، امام زمان هم شنوای حرف شماست و هم داناست و هم دلسوز! امتحان کنید! من که بارها آزموده‌ام و از سر دلسوزی برای شما می‌گویم! 🔹نان‌های داغ بربری از تنور بیرون آمدند و نانوا و شاگردش همچنان گرم گفتگو بودند و مرد شیک‌پوش در حال خداحافظی گفت: قول استاد شما را امتحان می‌کنم، مطمئنم نتیجه می‌گیرم! ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓        🇮🇷 @shahidmedadian @rafiq_shahidam96 ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠لحظه اعلام خبرتفحص پیکر شهید علیرضا بادرام به خانواده محترم شهید. 🌷پیکر شهید بعد از ۳۴ سال چشم انتظاری به آغوش خانواده باز خواهد گشت. @rafiq_shahidam96 🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷رهبر معطم انقلاب در دیدار با مردم آذربایجان شرقی: به ضعف‌ها بانگاه انقلابی نگریسته شود ونه با نگاه ارتجاعی ‏💠 پیام ملت ایران در این بیست‌ودوم بهمن، حمایت کامل از انقلاب اسلامی و از نظام جمهوری اسلامی بود. این از همه‌ی صداها بلندتر بود. البته صداهای مخالف و معارضی هم وجود دارد و وجود داشت و دشمنان-امپراطوری رسانه‌ای دنیا که دست صهیونیستها و آمریکایی‌ها است- سعی میکنند صدای آنها را غلبه بدهند اما نه؛ نتوانست. صدای ملت بر صدای دیگران غلبه پیدا کرد. 🔹۲۶بهمن۱۴٠۱🔹 🇮🇷 @shahidmedadian@rafiq_shahidam96
شهادت مظلومانه امام موسی بن جعفر عليه السلام را محضر مبارک امام زمان علیه السلام تسلیت عرض می نماییم و همه باهم به نیت تعجیل در ظهور منتقم آن حضرت صلواتی می فرستیم
بیست و هفتم بهمن فرا رسیدن سالروز شهادت شهید عارف شهید محمد حسین یوسف الهی با صلوات به روح مطهر و ملکوتی شهید 🇮🇷 @shahidmedadian
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
بیست و هفتم بهمن فرا رسیدن سالروز شهادت شهید عارف شهید محمد حسین یوسف الهی با صلوات به روح مطهر و م
یادم می آید آن روز در بیمارستان صحرایی فاطمه زهرا، بیشتر بچه های اطلاعات مجروح و مصدوم روی تخت های بیمارستان افتاده بودند. حال من بهتر از همه بود و تنها کاری که از عهده ام برمی آمد این بود برایشان کمپوت باز می کردم و آب آن را در لیوانی می ریختم و به آن ها می دادم. یک مرتبه دیدم محمدحسین و چند نفر از بچه ها را آوردند. سراسیمه به طرف محمدحسین رفتم، حالت تهوع داشت و چشمانش خیلی خوب نمی دید. او را روی تخت خواباندم. برایش کمپوت باز کردم تا بخورد، اما او گفت :نژاد دیگر فایده ندارد واز من گذشته گفتم :بخور! این حرف ها چیه؟ الان وسیله ای می آید و همه را به اهواز منتقل می کنند. گفت :بله! چند تا اتوبوس می آید و صندلی هم ندارند. با خودم گفتم او که الان از منطقه آمد، از کجا خبر دارد؟ احتمالا حالش خیلی بد است، هذیان می گوید. هنوز فکری که در ذهنم می پروراندم به آخر نرسیده بود که یکی از بچه ها فریاد زد اتوبوس ها آمدند، مجروحان را آماده کنید، اتوبوس ها آمدند به طرف در دویدم. خیلی تعجب کردم، محمدحسین از کجا خبر داشت اتوبوس می آید. برای اینکه مطمئن شوم، داخل اتوبوس ها را نگاه کردم، نزدیک بود شوکه شوم. هر سه اتوبوس بدون صندلی بودند. به طرف محمدحسین رفتم و او را به اتوبوس رساندم. گفت :نژاد! یک پتو بیار و کفت ماشین بینداز. او را کف ماشین خواباندم. گفت :حالا برو و محمدرضا کاظمی را هم بیار اینجا از داخل پله های اتوبوس که پایین رفتم، دیدم محمدرضا کاظمی با صدای بلند داد می زند :نژاد بیا! نژاد بیا! به طرفش رفتم. او نیز همین خواهش را داشت :نژاد من را ببر کنار محمدحسین یوسف الهی این دو نفر معروف بودند به دوقلو های واحد اطلاعات محمدرضا کاظمی را آوردم و کنار محمدحسین قرار دادم دو نفری دستشان را روی سر هم گذاشتند و در گوش هم چیزی گفتند و لبخندی زدند. می خواستم بروم تا به بچه های دیگر کمک کنم، محمدحسین گفت:نژاد گوش کن! من دارم می روم و این دیدار آخر است. از قول من به بچه ها سلام برسان و بگو حلالم کنند. وقتی این حرف را زد، دلم از جا کنده شد. به طرفش برگشتم و دستی روی سرش کشیدم و با دست دیگرم صورتش را نوازش کردم، دیدم که قطرات اشک از گونه هایش سرازیر است. او گفت :فکر نکنی که از درد اشک می ریزم. هر اشکی به خاطر ناراحتی نیست، اشک به خاطر شوق است، من به آرزوی دیرینه ام رسیدم. فقط تنها ناراحتی من این است که با بچه ها خداحافظی نکردم. گفتم :نه ان شا الله به سلامتی بر می گردی. بعد با او خداحافظی کردم و از آن ها جدا شدم. هنوز از ماشین پیاده نشده بودم که دوباره گفت:نژاد! یادت نرود پیغام من را به بچه ها برسانی. او می دانست که دیگر برنمی گردد و من نفهمیدم از کجا بعضی چیز ها را پیشگویی می کرد. خاطره رضا نژاد شاهرخ آبادی 🇮🇷 @shahidmedadian @rafiq_shahidam96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز‌در‌کــارم‌گره‌افــــتاد‌و‌مــــادر‌گفــــت‌کـه حل‌مشکل‌ با روضه ی موسی بن جعفر می‌شود سالروز شهادت (ع) تسلیت باد. (ع) 🌸عضو شوید 👇 @rafiq_shahidam96 🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◽️تقدیم به همسران شهدا مدافع حرم پشت هر شهیدی که به میدان می رود یک شهیده پا برجاست امار شهدا بیشتربوده است ✌️🏻   🕯روحشان شاد و یادشان گرامی 🕯️ ♻️باشــهداء_تاظهور♻️ @rafiq_shahidam96 ╭━━⊰❀🌹❀⊱━━╮ 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╯
🌷 ✨ نایب الزیاره کمیلی ها ،علقمه ، شبیه سازی شده بیمارستان امام حسین(علیه السلام) ، اروند و.... 🍃