🌺 ماجرای شهیدی که میگفت: کاش خوشگل نبودم...
#متن_خاطره
چهرهاش زیبا بود و به خاطر مویِ طلاییاش معروف شد به حسن سرطلا. گریه میکرد و میگفت: محمد! ای کاش چهرۀ زیبایی نداشتم! تویِ شهر شیطان بدجوری افتاده به جونم تا منو به گناه بندازه ... حسن مقاومت کرد و اهل گناه نشد، تا اینکه شبِ عملیات کربلای ۴ تیر خورد توی سرش. جنازه اش موند و نشد برگردونیمش عقب. بعد از دوازده سال استخونهاش برگشت. درست چهل روز بعد از فوتِ پدرش ...
.
🌺خاطرهای از زندگی غواص شهید حسن فاتحی
✍برگرفته از روایتگری آقای محمد احمدیان در نهر خیّن
#شهیدفاتحی
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
🔸با خواندنِ این خاطره، از مدلِ انفاق شهید خدری شگفتزده خواهید شد...
#متن_خاطره|خیلی کم اتفاق میافتاد که حقوقِ ماهانهش رو بیاره خونه. به محض اینکه از سپاه حقوق میگرفت، میرفت سراغِ فقرا و همهش رو بینِ اونا تقسیم میکرد. اونقدر به انفاق علاقمند بود که از وسایلِ مورد نیازش هم میگذشت. یه موتور داشت که عصای دستش بود. یه روز دیدم داره پیاده برمیگرده خونه. ازش پرسیدم: موتورت کجاست؟ خندید و گفت: بنده خدایی برا رفت و آمدِ خانوادهاش وسیله نداشت؛ موتورم رو دادم بهش...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید عیسی خِدری
📚 منبع: بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس؛ به نقل از پدر شهید
#عمو_رحمان
🆔 @shahidmedadian
🔸استدلالِ هوشمندانهی شهید؛ برای کمک به خانواده اعدامیها...
#متن_خاطره|دستور داد لیستی تهیه کنیم از خانـوادههای فقیــری که سرپرستشون توی درگیری با نیرویانتظامی کشته شده، یا بخاطر قاچاق موادمخدر اعدام شده بودند. میگفت: میخوام براشون کمک بفرستم... همه بُهتشون زد و اعتراض کردند که اینا بچههای ما رو شهیدکردند و با نظام مشکل دارن... اما نورعلی روی حرفش موند و گفت: سرپرستشون یه اشتباهی کرده، چه ربطی به خانوادهی اونا داره؟ بچههای اینا که مجرم نیستند؛ اگه ما زیر پر و بالشون رو نگیریم، جذبِ دشمـن میشن... خودش هم بهشون سر میزد و پیگیر بود تا برای تحصیل بچه هاشون مشکلی پیش نیاد...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید نورعلی شوشتری
📚راوی: کتاب “ نورعلی” نگاهی به زندگی و خاطرات شهید شوشتری
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
https://eitaa.com/shahidmedadian