کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی🇮🇷
#بازنشر طرح به مناسبت سالروز تولد شهید محمود کاوه💖 @shahidmohammadrezaalvani
🍃کاوه در تاریخ ما آوای آشنایی است.
کاوه آهنگر و داستان پر حماسه او و پسرانش که ایستادند مقابل ضحاک زمانهشان و نماد #انقلاب آنها شد همان پوستینهای که غرق عرق کارگری و زحمت و حرارت کوره #آهنگری اش بود و رقم زد #افسانه ایستادگی ایرانیان در مقابل ستمهای بیگانه که چیره بر ملت خون میمکند.
🍃بر گواه تاریخ، تاریخ تکرار خواهد شد. حال افسانه بوده باشد که خمیر مایه واقعیت دارد.
و اما کاوه زمان ما که خود را انداخت در دهان ضحاک خون خوار و با دست خالی #مقاومت کرد در برابر خونخواران زمانش، کوموله ک اندکی رحم در درون سینه نداشت و مثل قصاب سر میبرید و سلاخی میکرد ایستاد زمانی ک فقط امید داشت و شهرها یکی پس از دیگری از دست میرفت آن هم با دست خالی و بدون #گلوله و مهمات که رییس جمهور محبوب آن زمان بر جوان پیرو خط امام تحریم کرده بود..
🍃شاید چاره همه مشکلات #جنگیدن باشد نه مقاومت، اما #مقاومت امثال کاوهها معنای متفاوتی دارد، شاید جنگیدنی است که مستضعفان کمترین اثر را پذیرا باشند و جنگ بر سر جابجایی #پول و #قدرت نباشد.
و راه مقاومت بسی و اصلا هموار نخواهد بود....
✍نویسنده : #محمد_صادق_زارع
🌹به مناسبت سالروز #تولد #شهید_محمود_کاوه
📅تاریخ تولد : ۱ خرداد ۱۳۴۰
📅تاریخ شهادت : ۱۱ شهریور ۱۳۶۵
📅تاریخ انتشار : ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : مشهد
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
@shahidmohammadrezaalvani
یه روز به همراه خانواده و خویشان آقارضا مسافرت بودیم؛ خواهر زاده آقارضا هم داخل ماشین ما بود...
خواهر زادشون یه دفعه ژست خبرنگاری گرفت؛ یه دستشو به شکل میکروفون طرف آقارضا گرفت و گفت: دایی جون! بفرمائید نظرتون درباره زندایی چیه؟!!🤔
آقارضا همانطور که دستاش روی فرمون ماشین بود و نگاهش روبروی مسیر بود، بدون هیچ مکثی، خیلی محکم و رسا گفت: #ماه !!☺️
بعد خواهرزاده رو به طرف من
کرد و گفت: خب زندایی! شما بفرمائید: نظرتون درباره دایی جون چیه؟😉
من تا میخواستم فکر کنم چه کلمه زیبا و درخوری برای توصیف #همسفرزندگیم انتخاب کنم، آقارضا خیلی محکم تر و کوبنده تر از دفعه قبل و بدون هیچ رودربایستی گفت: #خورشید!!😳😂
اون وقت خبرنگار کوچک، دست زد و بلند گفت: هورا! #افسانه خورشید و ماه!!😄😭
"راست گفتی رضاجان! اگه من ماه هم نباشم، امّا تو بی شک از #تبارخورشیدی!🕊😭
"این شعرم هم تقدیم به تویی که خیلی عزیز و باصفا بودی...💔
زندگی من اگر #کوتاه شد
همنشینم، همنشین #ماه شد
دست آن # مردِ خدا در دست من
او که هر دم با دلم #همراه شد
گرچه جان در راه جانان داد و رفت
سرپرستم بعد از او #الله شد🌹
#شهیدمحمدرضاالوانی💝
#همسرانههایشهدا🥀
https://t.me/shahidmohammadrezaalvani