یک شب دلم بهانه ی کرب و بلا گرفت
قلبم شکست و دور و برش را خدا گرفت
پس پاشدم به نیت روضه که ناگهان
دیدم بهشت آمد و دست مرا گرفت
ای زائری که میروی آهسته تر برو
شوق غم حسین مرا هم فرا گرفت
اذن دخول خواندم و وارد شدم ولی
دیدم بهشت گوشه ای از عرش جا گرفت
در مجلسی که جای رسولان وحی بود
هرکس نشست خلوت غار حرا گرفت
روضه شروع شد همه ی عرش گریه کرد
حتی خدا عـزا ز غـم کـربلا گرفت
بالای عرش منبری از نور چیده شد
با گریه هرکه خواند دلش ارتقا گرفت
از بین شاعران درش محتشم که خواند
از دستهای سبز پَیَـمـبَـر عبا گرفت
شاعر نوشت بیتی و از دست مادری
یک شب برای هیئت خود کربلا گرفت
آن سر که روی دامن معراج جای داشت
آخرچه شد که جا به سر نیزه ها گرفت
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسین_جـان💔
به گدایت نظری کن که به امّید عطا
شب جمعه شده و آمده مسکین به حرم
#صلي_الله_عليڪ_ياسيدناالمظلوم_ياابا_عبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
#روزيتون_زیارت_كـربلاي_مـعـلـی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_رضاخرمی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani