یه روز با آقارضا میخواستیم بریم بیرون...
از ضد آفتاب استفاده کردم؛ کمی رنگ پوستم تغییر کرد.
وقتی نگاهم کرد، با ناراحتی گفت: این چیه ؟!!
گفتم: ضد آفتاب!
سرش رو انداخت پایین و با لحن معناداری گفت: "ضدّآفتاب" ‼
بلافاصله صورتم رو شستم و رفتیم...
آقارضا از اون مردایی نبود که از زن بزک کرده اش در انظار نامحرمان احساس فخر و غرور کنه!
او مرا با رنگ و لعاب نمیخواست؛
میگفت اگه ما یه پله عقب بریم، دیگران خیلی عقبتر می افتند!
گاهی هم با همون لبخند شیرین و زیبای همیشگیش میگفت از اینکه توی ماشین هم چادر از سرت نمی افته، ممنونتم...
رضاجان! دلم برای تمام خوبیات تنگ شده... گاهی از دور به ما لبخندی بزن...😭💔😭
#شهیدمحمدرضاالوانی🕊
#همسرانههایشهدا💔
#چادر_حجاببرتر💐
#ارثیهی_مادرمان_حضرتزهرا(س)🌠
#حجاب_وصیت_شهدا🌷
#رهروانمادر_و_پیروانشهدا_میمانیم🏔
🇮🇷الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ🇮🇷
کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی👇
https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani