#سیره_شهدا
استقامت
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ. احقاف، 13
هیچ وقت از سختیهای سوریه صحبت نمیکرد. وقتی میپرسیدم اوضاع آنجا چگونه است یا حالت خوب است؟ میگفت: اینجا خیلی خوب است. اگر گرممان شود سرما میرسانند و اگر سردمان شود گرما میرسانند.
میگفت: خیلی هوای ما را دارند و من همیشه فکر میکردم شاید جایشان خوب باشد و مشکلی نداشته باشند.
تا اینکه یکبار که از سوریه برگشت، گفتم در این ایام خیلی به ما سخت گذشت. همیشه ترس و اضطراب داشتیم.
پرسید: علی اکبر (پسرمان) هم ترسیده بود؟ گفتم: بله. او از همه ما بیشتر میترسید.
علی اکبر را صدا کرد و شروع کرد به صحبت کردن با او که ما در سوریه برخی اوقات جاهایی بودیم که جا برای خوابیدن نداشتیم و اصلا روز و شب نمی¬توانستیم بخوابیم. غذا هم به ما نمیرسید.
یا در مکانی بودیم که وقتی بالا بودیم فکر میکردیم داعشیها پایین هستند، و وقتی پایین بودیم فکر میکردیم که داعش بالای سر ماست، یعنی اطراف ما پر از داعشی بود.
ما با این سختی داریم مبارزه میکنیم. تو باید مرد باشی. داشت درس مردانگی به پسرم میداد. و من تازه فهمیدم اوضاع آنجا چگونه است و چقدر به آنها سخت میگذرد.
خانم زینب کرمی راد، همسر #شهیدمحمدحسین_علیخانی
نثار ارواح ملکوتی امام و شهدا #صلوات🤲🌹
@shahidmohammadrezaalvani