#تلنگرانہ|💛|
روزِحسابکتابکهِبرسه..
بعضیازگُناهاتروکهِبهتنِشونمیدن،
میبینیبراشوناستغفارنکردی،
اصلاًیادتبوده !
امّازیرِهرگُناهتیهاستغفارنوشته
شده..!
اونجاستکهِتازهمیفهمی
یکیبهجاتتوبهکرده…
یکیکهحواسشبهتبودهツ
یه #پدردلسوز 💔
یکیمثلِ #مهـدے
[ يَاأَبَانَااسْتَغْفِرْلَنَاذُنُوبَنَا ...]
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
#تلنگرانه✍
حتما بخونید خیلی قشنگه ✨
سلام من جوانی بودم که سالها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانوادهام نداشتم
همش با رفقای ناباب و اینترنت و ...
شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب
زمانی که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بینصیب نماندم
و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمیدهند😞
تا یه روز تو یکی از گروههای چت یه آقایی پستهای مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند🤗
رفتم توی #پی_وی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐
#عکس_شهیدی دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچههای او باشند😟
و زیر آن عکس یه جملهای نوشته شده بود:
"میروم تا #حیاوغیرت جوان ما نرود"✋🏼💔
ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمیشد دارم گریه میکنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بیحیا و بیغیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔
از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم #متنفر شدم😠
دلم به هیچ کاری نمیرفت
حتی موبایلم و دست نمیگرفتم🙂
تصمیم گرفتم برای اولین بار برم #مسجد
اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی میکردم، آرامشی که سالها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکههای اجتماعی✋🏼💔
از امام جماعت خواستم کمکم کنه
ایشان هم مثل یه پدر مهربان
همه چیز به من یاد میداد😇
نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و...
کتاب میخرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیتهای بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️
توی محله معروف شدم
و احترام ویژهای کسب کردم
توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای #خادمی معرفی شدم
نزدیکای #اربعین امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمیتونم، میشه شما به نیابت از من بری؟
پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود!
من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔
اشکم سرازیر شد😭
قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊
هنوز باورم نشده که اومدم #کربلا🕌💔
پس از برگشت تصمیم گرفتم برم #حوزه_علمیه
که با مخالفتهای فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمیگرفت قبول کرد✋🏼
حوزه قبول شدم و با کتابهای دینی انس گرفتم👌
در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو میکردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼
یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریهام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه!
گفتم بابا چی شده؟
گفت پسرم ازت ممنونم
گفتم برای چی؟
گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔
تو رو میدیدیم با مرکبی از نور میبردن بهشت و ما رو میبردن #جهنم و هر چه به تو اصرار میکردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼
👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین #بهشت🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔
پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه #سعید_قبل نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم
میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی
به ما هم یاد بدی
منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍
چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍
یه روز توی خونشون #عکس_شهیدی دیدم که خیلی برام #آشنا بود گریهام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریههام بلند و بلندتر شد😭😭
👈این همون عکسی بود که تو #پروفایل بود👉
خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟
مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊
و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼
خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭
مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟
گفتم: نه
گفت: این #پدرمه😊
منم مات و مبهوت، دیوانهوار فقط گریه میکردم
مگه میشه؟😳😭😭
آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر #دخترشو به عقد💍من درآورد💔😔
چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای #مدافعان_حرم اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزهها تعطیل شدند ما هم رفتیم
خانمم باردار بود و با گریه گفت:
وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟
همان جمله شهید یادم اومد و گفتم:
میرم تا #حیاوغیرت جوانان ایران بماند...✌️🏼🙂
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَــــرج🍃🌷
@zahrast
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
#تلنگرانه
هر وقت دیدے صدات رو پدر و مادرت داره بلند میشه عڪساے بچگیت رو ببین، بعد یه ذره فڪر ڪن... بعدشم خجالت بڪش! 💔🚶🏻♂
وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا؛ ٢٤/اسراء
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
◖💕🌸◗
.
هروقتخوآستیگنآهڪنی؛!
اینسوآلروازخودتبپرس..
<مَّالَکُملَاتَرْجُونَلِلهوَقَارَا^^✨>
شمآرآچہشدهاستڪہبرآیخدآ
شأنومقآموارزشیقآئلنیستید..!
.
¦💕🌷¦➺ #تلنگرانہ
هیئت ریحانة النبی. ... . @Reihanatnabi
••🍂🌸••
خدایا...
یاریمڪننگاهم
دراینفضاۍمجازےجزبراےتونبیند
وانگشتانمجزبرایتوڪلیدےرافشارندهد
اگرهیچکسهمنبینهخدامیبینه
خدایۍڪهشاهدوقاضیسٺ!...🙃
.
#تلنگرانہ
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
#تلنگرانه
مشتی🖐🏻
هئیت میری
گریه میکنی
ولی نماز نمیخونی ...!
یادت نره امام حسین برای چی رفت !!!
برای نَمآز ...(:
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
هدایت شده از شَهید حُسین مُعِزغُلامے🇮🇷³¹⁵
•🌸🕊•
#تلنگرانه🌱
میگمارفیق
محرموصفرڪهتمومشد
ولیامامحسین(ع)ڪهتمومنشده!
توییڪهامامحسیندوبارهسرپاتڪرده
یاتوییکهمحرماباعبداللهبراتیهتلنگربوده
دوبارهراهروگمنڪن...!
#آخرماهصفر
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
هدایت شده از شَهید حُسین مُعِزغُلامے🇮🇷³¹⁵
در خون غلتید چادرش...
به یادِ چادرِ مادرش، زهرا💔
#شیراز_تسلیت
#تلنگرانه
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
یہبندھخدایۍمداممیگفت :
"اللّٰھمارزقنۍٰتوفیقالشھادت"🌱
نمیگمنگو-×!
ولۍخودمونیم،توڪہاینومیگۍ،
زندگیتدقیقاً..
چہمدلۍدارهصرفمیشہ !؟
ڪجاهادارۍخودتروصرفمیڪنۍ!
اگہتونستۍ...
یہجوابشیڪِخداپسندانہ✓
بہایندوتاسوالبدۍ-
اونوقتبرودعاڪنشھیدبشۍ
برادرمنخواهرمن🌱
سخنحاجقاسموحڪڪنتوذهنت✔️!
«شرطشھیدشدنشهیدبودناست»
ازهمینالانشرو؏ڪن-'
#تلنگرانه
https://eitaa.com/joinchat/565575966C16a5f33897
#تلنگرانه
❌چرا حجاب داری خانم؟
✔️چون با ارزشم
❌یعنی چی!!
✔️یعنی عمومی نیستم
❌اگه خوشگل بودی حجاب نمیکردی حتماً یه چیزی کم داری
✔️آره بیعفتی و بیحیایی کم دارم
❌یعنی من بیعفتم..!؟
✔️اگه با عفت بودی نمیذاشتی از نگاه کردنت لذت ببرن
❌کیا..!؟!
✔️همه مردا غیر از شوهرت
❌خب نگاه نکنن
✔️خب وقتی داری گدایی نگاهشونو میکنی چجوری ردت کنن؟
❌من واسه دل خودم خوشگل کردم..!!
✔️حواست به دل اون خانمی که شوهرش با دیدن تو نسبت بهش سرد میشه یا اون پسر جوونی که شرایط ازدواجو نداره هم هست؟
❌به اینش فکر نکرده بودم..!
✔️خدایی تو خونه هم واسه شوهرت اینجور شیک میکنی؟؟
❌راستش نه کی حوصله داره آخه..!
✔️پس شوهرتم مجبوره بیاد زنای خیابونی رو نگاه کنه مثل این مردایی که زل زدن به تو!!
❌داری عصبیم میکنی دختره امل
✔️من خودمو خوب پوشوندم تو مثل...
لباس پوشیدی پس به من نگو امل
❌خب مُده
✔️آخرین مُدت کَفَنه خانمی
❌هنوز جوونم بذار جوونی کنم فرصت دارم
✔️اگه تو همین حالت ملک الموت بیاد ببرتت چی؟
❌ینی جهنمی میشم؟! نهنه!
✔️یعنی واقعاً بیحجابی ارزش سوختن داره؟!
❌راستش نه
✔️پس خواهر گلم هم خودتو هم مردمو از این فتنه نجات بده
❌چطوری؟!
✔️با حجاب با حیا با عفت با خدا
❌چیکار کنم که بتونم؟!
✔️به رضایت خدا فکر کن به بهشت به امنیت حجاب به پاکیت
❌راستش چادر گرمه دست و پاگیره
✔️بگو آتش جهنم گرمتر است اگر میدانستند (تؤبه۵۱)
✔️دستو پا گیر بودنش حرف نداره
✔️نه میذاره پاهات کج بره
✔️نه دستات آلوده گناه شه
✔️خب خواهرم ؟
❌ینی خدا میبخشه؟
✔️إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیِعاً
✔️خدا همهی گناهان رو میبخشه
❌چقد مهربون، ولی آرزوهامو دوستامو... چیکار کنم؟
✔️اَلَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ؟
✔️آیا خدا برای بندهاش کافی نیست؟
ـــــــــــــــــــ
🇮🇷̅᷍ꠦꠦꠦ| وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ
أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
#تلنگرانه✍
حتما بخونید خیلی قشنگه ✨
سلام!
من جوانی بودم که سالها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آورده بودم و خیری برای خانوادهام نداشتم😔
همش با رفقای ناباب و اینترنت و ...
شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب بودم !!
زمانی که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی اومد، منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بینصیب نماندم💣
و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد، حتی جهنم راهم نمیدهند.😞
تا یه روز تو یکی از گروههای چت یه آقایی پستهای مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودن🤗
رفتم توی #پی_وی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐
#عکس_شهیدی دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچههای او باشند😟
و زیر آن عکس یه جملهای نوشته شده بود:
"میروم تا #حیاوغیرت جوانان ما نرود"✋🏼💔
ناخودآگاه اشکم سرازیر شد؛😭😭دلم شکست؛ باورم نمیشد دارم گریه میکنم؛ اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بیحیا و بیغیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔
از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم #متنفر شدم😠
دلم به هیچ کاری نمیرفت
حتی موبایلم و دست نمیگرفتم🙂
تصمیم گرفتم برای اولین بار برم #مسجد
اولین نماز عمرمو خوندم؛ با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی میکردم؛ آرامشی که سالها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکههای اجتماعی✋🏼💔
از امام جماعت خواستم کمکم کنه؛
ایشان هم مثل یه پدر مهربان
همه چیز به من یاد میداد😇
نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و...
کتاب میخرید و به من هدیه میداد؛ منو در فعالیتهای بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️
توی محله معروف شدم
و احترام ویژهای کسب کردم؛
توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای #خادمی معرفی شدم.
نزدیکای #اربعین امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود، به من گفت: دلم میخواد برم کربلا،ولی نمیتونم، میشه شما به نیابت از من بری؟
پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم؛ زبونم قفل شده بود !
من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔
اشکم سرازیر شد😭
قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊
هنوز باورم نشده که اومدم #کربلا🕌💔
پس از برگشت، تصمیم گرفتم برم #حوزه_علمیه
که با مخالفتهای فامیل و دوستان مواجه شدم؛ اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز نمی خوند و روزه نمیگرفت، قبول کرد✋🏼
حوزه قبول شدم و با کتابهای دینی انس گرفتم👌
در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدا رو میکردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام رو با خدا آشتی بدم😍✋🏼
یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریهام گرفت، تابه حال ندیده بودم بابام گریه کنه!
گفتم بابا چی شده؟
گفت پسرم ازت ممنونم
گفتم برای چی؟
گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔
تو رو میدیدیم با مرکبی از نور میبردن بهشت و ما رو میبردن #جهنم و هر چه به تو اصرار میکردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼
👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین #بهشت🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔
پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه #سعید_قبل نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم
میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی
به ما هم یاد بدی
منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍
چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍
یه روز توی خونشون #عکس_شهیدی دیدم که خیلی برام #آشنا بود گریهام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریههام بلند و بلندتر شد😭😭
👈این همون عکسی بود که تو #پروفایل بود👉
خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟
مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊
و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼
خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭
مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟
گفتم: نه
گفت: این #پدرمه😊
منم مات و مبهوت، دیوانهوار فقط گریه میکردم؛
مگه میشه ؟!!😳😭😭
آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر #دخترشو به عقد💍من درآورد💔😔
چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای #مدافعان_حرم اسم نوشتیم؛ تابستون که شد و حوزهها تعطیل شدند، ما هم رفتیم...
خانمم باردار بود و با گریه گفت:
وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟
همان جمله شهید یادم اومد و گفتم:
میرم تا #حیاوغیرت جوانان ایران بماند...✌️🏼🙂
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَــــرج🍃🌷
#روز_جوان
@zahrast
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani