eitaa logo
کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
1.2هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
13.1هزار ویدیو
186 فایل
*اللهم عجل لولیک الفرج* شهیدمدافع حرم در سجده‌یِ آخرِ نمازهایش این دعا را میخواند: ‌اللهم أخرِج حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا...✨ تاریخ تولد🎂:1361/1/2 تاریخ شهادت🕊️:1395/7/7 مزارشهید🥀:باغ بهشت همدان «زیرنظر همسر شهید» ادمین پیشنهادات:۰۹۱۸۵۴۶۱۲۶۰
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم بر جاده ها دوخته اند مادرانی که پیراهن دامادی پسرانشان را می دوزند. از آن زمان که گشوده اند پر کبوترها همیشه چشم به راهی ست کار مادرها نشسته اند که آن پیک خوش خبر برسد دوباره باز شود پلک بسته ی درها دیرکردی جان مادر!! مادرم! به احترام چشمان منتظرت می آییم👌 @shahidmohammadrezaalvani
👇 عشق به شهدا و دفاع مقدس در زندگی‌اش جاری بود، هر کجای زندگی‌اش سرک می‌کشیدی، می‌دیدی‌شان. خودش دیدترین و خوش قواره ترین جای خانه را که رو به قبله هم نباشد، انتخاب می‌کرد برای عکس شهدا. در همان زیرزمین کوچه طه، خیلی خوشگل به ترتیب از امام و آقا شروع کرده بود تا همت و متوسلیان و بروجردی و کاوه و عکس‌ها را چسبانده بود. مقید بود در حضور شهدا گناه نشود، همیشه می‌گفت: شهدا اینجا هستند و خجالت بکشید، به عکس ها بی‌اعتنا نبود، سعی می‌کرد پایش را رو به عکسشان دراز نکند، حتی شب‌ها که می‌خوابید. 📚 کتاب عمارحلب، صفحه ۲۰۱ @shahidmohammadrezaalvani
10.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه دلیل مهم برای رأی دادن به آقای 🔻نگاهی متفاوت! از 👈🏼 لطفا در همه گروه ها منتشر شود 🇮🇷 @shahidmohammadrezaalvani
31.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در تجمع جلو قوه قضائیه چه گذشت؟ واکسن کرونا قسمت اول لطفا تا انتها ببینید نشر حداکثری @shahidmohammadrezaalvani
24.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در تجمع جلو قوه قضائیه چه گذشت؟ واکسن کرونا قسمت دوم لطفا تا انتها ببینید نشر حداکثری 🤛 @shahidmohammadrezaalvani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👇 🔸خدا نکند که خاطره شهادت تازه شود آن وقت است  قلب مادر از جا کنده میشود   که در سرگردان بود تا محل شهادت فرزندش را ببیند.من که  جان از بدنم رفت،سردشت تو با دل مادر چه کردی.!😭 روزی که به محل شهادت رفتم حس کردم در دنیای دیگری هستم حال خوبی نداشتم اما خدا ی مهربان کسانی را سرمسیرمن قرار داده بود که هوای من را داشته باشند  کم کم به محل نزدیک شدم مدام به خودم دلداری میدادم  امامگر میشد!! داشتم از درون میسوختم کم کم که نزدیک ترشدم تپش قلبم بالا تررفت کوله پشتی محمدم روی دوشم بوداما آنقدردرخودم غرق بودم که ناگهان دیدم نه کوله دستم هست نه کیفم. با توکل برخدا هرچه بالاترمیرفتیم راحس میکردم دائم ذکر را میگفتم تاازته قلبم دادنزنم... به که رسیدم دل تودل نداشتم از خداخواستم که بردلم رحم کندکه باآرامش به محل شهادت محمدم بروم.. قلبم ازخودم بیشتر عجله داشت،تپش قلب امانم رابریده بود  رابستم به داشتم بالامیرفتم دیدم راحس میکنم با صدای بلند گفتم محمدم کجا افتاده بودی مادر؟ دیدم یکی از برادرها گریه کنان گفت مادرجان من شرمندتم دقیقا زیرپای شما محمد شهید شده بودگفتم یا زهرا یا زهرا سجده زدم بر جایی که محمدم به سنگ های سردشت گذاشته بود ،پسرم چه ناجوانمردانه پر پر شد.. اما یک لحضه به یادحضرت زینب افتادم از خودش صبرخواستم تا آرام شوم یک را به نشانه گذاشتم تا وقتی که توان داشته باشم سری بزنم... «محمدم فدای حضرت علی اکبر»