شهید موسوی نژاد
#برشی_از_زندگینامه_شهید.. #برات_شهادت_سید..7⃣1⃣ ⚜جانبازعباس نمازی همرزم سیدبه کربلامشرف شده بود حی
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷
#یاد_یاران...8⃣1⃣
قبل از شهادتش وقتی در راه بازگشت از سفر #کربلا بودیم برای
همسفرانش روایت یاران شهیدش را گفت :
وقتی بالای سر دوست و همسنگر و کسی که با او #عقد_اخوت بسته بودم رسیدم و او را شهید
دیدم دیگر نمیتوانستم از جایم برخیزم ... کمرم درد شدیدی داشت ... بیاد آن روضه افتادم ...
وقتی سیدالشهدا پیکر #علمدار لشکرش را دید فرمود : کمرم شکست.
این راکه گفت دیگر نتوانست ادامه دهد زلال چشمانش دوباره به جوشش افتاد و دلش دوباره به #کربلا سفر کرد.
✍به روایت :همسربزرگوارشهید
#شهید_موسوی_نژاد
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#برشی_از_زندگینامه_شهید #تابوتی_از_نور5⃣2⃣ ⚜حدود۱۰روزقبل ازشهادت سید بودکه خواب عجیبی دیدم درعالم
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷
#خبر_شهادت...6⃣2⃣
🌷نیمههای شب و خبر شهادت
پس از آنکه#پژاک شرارتهایش را در شمالغرب کشور آغاز کرد، عبدالحسین در سال ۹۰ به سردشت رفت. به خاطر دارم آخرینبار ارتباط ما تلفنی بود. ما از مدتها قبل با هم#عقد_اخوت خوانده بودیم. همان روز شهادتش، نزدیک ظهر به گلزار شهدای قم رفتم که با او تماس گرفتم. از عبدالحسین پرسیدم میدانی مزار فلانی کجاست؟ در همان لحظه صدا قطع و #وصل شد و عبدالحسین ادامه داد: احتمال دارد ارتباطمان قطع شود. وقتی این جمله را گفت#قلب من از جا کنده شد. احساس کردم ارتباط ما برای همیشه قطع میشود. آن روز تا پایان شب در این اندیشه بودم که ساعت ۱۲ نیمه شب با من تماس گرفتند و خبر #شهادتش را دادند.
✍به روایت عباس نمازی
#شهید_موسوی_نژاد
@shahidmosavinejad