#بسم_الله
قلم اول: مادرم وضو میگیرد، چادر مشکی اش را سر میگذارد و با ذکر بسم الله باهم از خانه بیرون می رویم.
قلم دوم: خاطرات بهمن هایی را که با پدر گذراند، در ذهنش صف می کشد و در مسیر راه با زبان کودکانه یکی یکی برایم تعریف می کند.
قلم سوم: حالا چهارسال است که مادرم، همسر شهید است.
به گفته مادر، از روز اول ازدواج هردو این نیت را برای پدر داشتند،"#سرباز_امام_زمان(عج)".
در این شش سال زندگی مشترک مادر تمام سعیش را میکرد تا بتواند مرد خانه اش را یاری کند که سربازی مخلص برای ولایت باشد تا زمینه ظهور اقا امام زمان(عج) نزدیکتر شود...
قلم چهارم: هوا سرد است، نه قدر سرمای #خان_طومان ... .
به مقر شروع راهپیمایی میرسیم، مادر اولین قدم هایش را به نیابت از تکیه گاه آسمانی اش برمیدارد.
شعار میدهد؛ اما این ها برای او شعار نیست، دلگویه است.
قلم پنجم: مرگ بر آمریکا!
چشم هایت را باز کن، جناب استکبار!
او نه اولین است و نه آخرین...
در مکتب پیرخمین صحبت از حسین بن علی(ع) است و حضرت زینب کبری(س)....
در خواب میبینی پنبه دانه!
دلخوش به چند منافق نکن، اینجا را ببین!
مگر سر به تنمان نباشد که دیگر #حسین_ها راهی نشوند و مادری از نسل شیعه نمانده باشد و دیگر #امیرمهدی_ها زاده نشوند که خواب چهل و یک ساله ات تعبیر شود...!
ختم کلام: می جنگیم و می جنگیم و می جنگیم تا با ندای انا المهدی دوباره جانی تازه کنیم.
#چهل_و_یک_سالگی_انقلاب
#تا_انقلاب_مهدی_نهضت_ادامه_دارد
#نازنین_زهرا
#همسر #شهید_حسین_مشتاقی
@shahidmoshtaghi