﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
چند روز پیش به بیبی #حضرت_زینب خیلی گله کردم
گفتم سه ماه پاسپورتم جيبمه و پوتین پام، هر روز این در و اون در دارم میزنم، #قابل نمیدونید😪
اینکه #هنر نیست هرچی با لیاقته میبری😔
#اعجازت اینه که #بی.لیاقت ببری😭
اعجازت اینه که اونی که #بده رو ببری
بعد صبح #خواب دیدم
تو عالم خواب دیدم که بیبی گفتش که بالاخره شما #دعوت شدی😭😭😭
بلند شدم و از #خوشحالی نمیدونستم چکار کنم......
#شهید_مجید_سلمانیان 🌷
🌷یادی کنیم از شهدا و گذشتگان با ذکر صلوات
#سـلام_بر_شـــهدا
#سلام_بر_مردان_بی_ادعا
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم
@shahidmostafamousavi
38.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخرش از قطار جا ماندیم،
جنگ هم ته کشید و ما ماندیم..
با مداحی : حاج مجتبی رمضانی
حتما ببینید..
@shahidmostafamousavi
15.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پندانه
خاطرهای عجیب از رزمندهی جانباز دفاع مقدس
🔹این خاطره یکی از عجیبترین خاطرات تاریخ جنگ است.
@shahidmostafamousavi
حدس میزدیم با چهار سال و نیم اسارت چهرهات تغییر کرده باشد اما این حد شکستگی را گمان نمیکردیم
تو سند بیآبرویی حقوق بشر اروپایی - آمریکایی هستی
آقای اسدی به خانه خوش آمدی
@shahidmostafamousavi
24.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش شبکه یک روسیه از خط ریلی رشت-آستارا
🔹از دریای بالتیک تا خلیج فارس، این بخشی از جزئیات کریدور شمال-جنوب است.
@shahidmostafamousavi
🍂 «حسن عراقی»
عملیات بیت المقدس بود، آزاد سازی خرمشهر. حسن تک تیرانداز بود من هم تیربارچی. اولین روز سقوط شهر بود که وارد خرمشهر شدیم. تک و توک درگیری توی شهر بود. هلیکوپترهای عراقی هم که دیگر محل نیروهای خودشان را نمی دانستن، مرتب در حال گشت بودند.
حسن گفت: مجید من برم تو این سنگر ببینم چه خبره.
ربع ساعتی گذشت که دیدم، یک عراقی از در سنگر آمد بیرون، تا آمدم ببندمش به رگبار، گفت: نزن بابا، حسنم!
خودش بود، یک دست لباس نو عراقی پوشیده بود. قیافه سبزه اش هم کمک کرده بود تا بشود یک عراقی تمام عیار!
به سنگر لجستیک عراقی ها تک زده بود. چند دقیقه بعد سر و کله یه هلیکوپتر عراقی پیدا شد, من پناه گرفتم, اما حسن ایستاد و چشم دوخت به هلیکوپتر. چند لحظه بعد یک بسته بزرگ از هلیکوپتر جلو حسن افتاد. تا هلیکوپتر چرخید هر دو بستیمش به رگبار.
هلیکوپتر که فرار کرد، رفتیم سراغ بسته. بازش کردیم، پر آب میوه خنک بود. در آن گرمای خرداد چقدر چسبید.
حسن دیگر آن لباس را بیرون نیاورد و بین بچه ها معروف شد به حسن عراقی!
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
#خاطرات_کوتاه
#بیت_المقدس
@shahidmostafamousavi