او ایستاد پای امام زمان خویش
🕊#سلام برشهدا...🌷
🌺به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_محمدحسین_مرادی
تاریخ تولد : ۲۰ شهریور ۱۳۶۰
✍چشم های یک دختر هرروز صبح به امید دیدن تکیه گاه زندگی اش باز می شود اما آنانی که یک تصویر کوچک در گوشه ذهنشان از #پدر به جا مانده
✍ غم بزرگی را به جان می خرند. به گمانم غم بزرگتر وقتی است که جاده انتظار مقابل چشم های #مضطر دختری باشد و فقط خبر مفقود شدن امید زندگیش را بشنود😓
👌 آخر محمد حسین رفته و همان روزها دخیل بسته بود به حرم #حضرت_زینب تا نامه عاقبت بخیری اش امضاشود.
اصلا خودش رفته بود پرچم حرم را عوض کرده بود.
و مگر می شود خواهر #ارباب کسی را دست خالی از حرم برگرداند.
👌😔 او بازو و پهلویش مجروح شد و پس از چند روز شهد #شهادت نصیبش شد💔
👌حال یک زهرا مانده و یک دنیا #دلتنگی... گاهی با دو رکعت نماز کنار مزار پدر دلش را آرام می کند
و گاهی با یک سوره یس کنار مزار همسرش...آقا محمد حسین تولدت مبارک باشد.
مبارک زهرایت...
♡برایمان دعا کن♡
📅تاریخ تولد : ۲۰ شهریور ۱۳۶۰
🎂🎂🎂🎂🎂
محل شهادت : سوریه، حرم بی بی زینب(س)
مزار شهید : گلزار شهدای امام زاده علی اکبر چیذر
🎈پدر شهید روایت میکند: وقتی که مادرِ محمدحسین او را باردار بود، ماجرای هفتم تیر و شهادت بهشتی و یارانش پیش آمد. همان زمان همسرم به من پیشنهاد کرد اگر نوزادمان پسر بود، نامش را به یاد شهید بهشتی، «محمدحسین» بگذاریم.
🦋دو ماه و چندروز بعد هم محمدحسین به دنیا آمد. پسرم نامش را از یک شهید گرفت و با عشق و یاد شهدا زندگی کرد و عاقبت خودش نیز به شهادت رسید.
🎈محمدحسین حین جنگ تحمیلی بزرگ شد و در برخی از این اعزامها، او که شاید چهارسال بیشتر نداشت، به بدرقهی رزمندهها میآمد و به شکل نمادین، اسلحه روی دوشش میانداخت. یکبار وقتی من جبهه بودم، محمدحسین همراه برادرِ بزرگش دنبال تشییع جنازهی یک شهید رفته و سر از بهشت زهرا علیهاالسلام درآورده بودند!
🦋آن زمان او هنوز مدرسه هم نمیرفت و برایمان عجیب بود که با چه برداشتی این همه راه را همراه تشییعکنندگان رفته است! عشق و علاقه به شهدا از همان زمان در دلِ این بچه جوانه زده بود
.
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #خامس_آل_عبا
#بهیادشهیدمدافعحرممحمدحسینمرادی
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#سالروزولادت....🎉🌸🌸🎉🌸🌸🎉کانال استیکر شهدا و مناسبتهای مذهبی
@shahidaghseyedmostafamousavi
📨#سیره_شهدا
🔵شهید مدافعحرم غلامعلی تولی
همسر شهید نقل میکنند: تمــــام زندگیم با شهید، شیرین و خاطرهانگیز بود🥰
یکی از جالبترین خاطراتمان، زمانی بود که در شهرستان گالیکش زندگی میکردیــــم؛ دو فرزنـــد داشتیم که سهساله و یکساله بودنـــد👶🏻
شهید تولی به مأموریتی ســــهماهه رفته بود؛ من نه نامــــهای از او دریافت کرده بودم و نه تلفنــــی زده بود😞
یک روز فرزندانم را در منزل گذاشتم و به قصد خرید نان به سر کوچه رفتم🍞
داخل کوچه که شدم، از دور مردی را دیدم که یک ساک به روی دوشش گذاشته بود و با ریشهای بلند به سمت من میآمد🚶♂
توجه نکردم تا اینکه با صدای بلند مرا "عزیــــــــز" صدا کرد! متوجه شدم که غلامعلی است!😀
باور نمیکردم چون خیلی تو این چندماه سختیکشیده بودم💔
متوجه نبودم که داخل کوچــــهام، خودم را به سمتش انداختــــم و هر دو شــــروع به گریــــه کردیــم🥲
تا اینکه خانمی در را باز کرد و گفت چی شده؟ غلامعلی گفت هیچی خانم! همسرمــــه!☺️
با همین حالِ گریه به خانه رسیدیم. من بهقدری هیجان داشتم که یادم رفت اصلا برای چی بیرون آمده بودم! نان هم نگرفتم🤭
🎁#بهمناسبت_سالروز_ولادت🌸
کانال استیکر شهدا و مناسبتهای مذهبی
@shahidaghseyedmostafamousavi