eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
377 دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
15.6هزار ویدیو
207 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
🍃💕| حدود ساعات دو تا سه نصفه شب خواب عجیبی دیدم،‌ خانه ‌مان نورانی شده بود و من به دنبال منبع نور بودم. دیدم پنجره آشپزخانه تبدیل به در شده و شهدا یکی یکی وارد خانه ‌ام شده ‌اند. همه جا را پر کردند و با لباس نظامی و سربند روی سرشان دست در گردن یکدیگر به هم لبخند می ‌زنند. مات، نگاهشان کردم و متوجه شدم منبع نور از دو قاب عکس برادران شهیدم هست. آن شب برادر شهیدم محمدعلی به خوابم آمد و در حالتی روحانی سه بار به من گفت: که نگران نباش، محمدرضا پیش ماست. آن شب تا صبح اشک ریختم و دعا خواندم. بعدها گفتند همان ساعت سه هواپیمای حامل پیکر محمدرضا و بقیه شهدا روی زمین نشست... 🌸 نقل شده از
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»↬🌷❃ مقری داریم بنام الوارثین در فکه.اولین سالی که رسول را منطقه بردم، سال اول_راهنمایی بود..به رسول قبرهایی را نشان دادم و گفتم که بچه‌ها شب می‌آمدند در این قبرها راز و نیاز می‌کردند و نماز_شب می‌خواندند هوا تاریک شد و وقت اذان رسید. ما نماز مغرب و عشا را در تاریکی در آن منطقه خواندیم و پس از نماز دیدم رسول نیست.آنقدر دنبال رسول گشتم و بالاخره متوجه شدم که در داخل یکی از این قبرها رفته و چفیه را کشیده روی سرش و به سجده رفته و در حال گریه کردن است... : .یکی از ویژگی های بارز محمدحسن سر به زیری و عدم نگاه به نامحرم بود .. خلیل همیشه چشمهایش را از نگاه_به_نامحرم حفظ میکرد... ده روز قبل از شهادت پسرم، بعد نماز دعا می‌کردم که خدایا صحیح و سالم برگرده..یک دفعه به فکر فرو رفتم گفتم این همه ما ادعا می‌کنیم خدایا کاش ما در زمان امام_حسین(ع) می‌بودیم و در این راه شهید می‌شدیم یا بچه‌هامون به شهادت می‌رسیدند؛ چرا برای شهادت پسرم دعا نکنم؛ .گفتم خدایا اگر قسمتش شهادت هست من راضی‌ام به رضای تو .که بعد از این دعا یک هفته بیشتر طول نکشید که رسول شهید شد. 🌷 متولد : 20 آذر 1365 ...تهران شهادت : 27 آبان 1392 ...سوریه
🍃📝| پست اینستاگرامی 🔹سالروز نوشتن وصیت نامه آقا هروقت وارد اتاقت میشدم و آنجا را جمع وجور میکردم تکه های کوچک کاغذی را می دیدم که روی آنها مشخصات خودت را به سبک وسیاق وصیتنامه نوشته بودی... با هربار دیدن آن برگه ها قلبم میلرزید و درد شدیدی به سراغم می آمد...غصه تمام وجودم را میگرفت با خودم کلنجار میرفتم و به درگاه خدا ناله میکردم که تو چرا اینکار ها را میکنی؟؟ و هربار که از دانشگاه برمیگشتی و اتاق مرتب شده ات را میدیدی میگفتی: مامان لطفا دست به این تکه کاغذ های من نزن... وهربار ناراحتی من...و هربار سخن تو: یدونه کاملش رو نوشتم و داخل یکی از کتابهات که خیلی دوستش داری برات گذاشتم. الان که فکرش را میکنم تعجب میکنم این آخری را کی؟کجا؟ ودر چه حالتی نوشتی ک من متوجه نشدم!!! محمدرضا جان میدانی امروز چه روزیست؟ همان روزیست که آخرین و کاملترین و جدی ترین حرفهایت را نوشتی و به قلب تاریخ سپردی تا راه گشای هم سن وسالهای خودت باشد... نه! بلکه راهگشای همه ی عاشقان شهدا... یادت همواره جاودان...💛 ۱۴/شهریور/۹۴ آتش قلب مادر... 🍃📝| @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امان_از_دل_مادر 🔰 مادر است دیگر....دلش برای تک پسرش تنگ میشود میخواهد بیاید بر سرمزارش... . اما مزاری که پیکر جگر گوشه اش در آن نیست... . باید پیراهن فرزندش را بگذارد تا مزارش بوی مجیدش را بدهد.... . #مادر_شهید گریه های مادر شهید مجید قربانخانی در هنگام گذاشتن وسایل فرزند مفقود الاثرش در مزار یادبودش... پیکر مجید بعداز گذشت چند سال از شهادت در #خانطومان برنگشته... . #شهید_جاویدالاثر_مجید_قربانخانی کُلُناأَبْناءُکَ یاحَيْدَر
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍سجاد در یک خانواده شهیدپرور رشد پیدا کرد. دایی‌هایش داود و مرتضی کمانی هر دو از شهدای دفاع مقدس هستند. پسرم دوست داشت سپاهی شود و ما هم مشوقش بودیم. از خصوصیات بارز پسرم می‌توانم به محجوب بودن، داشتن ایمان قوی، حب رهبری، پاکدامنی، شجاعت، صداقت، مهربانی، احترام به بزرگ‌تر‌ها،ورزشکار و بسیار مسئولیت‌پذیر اشاره کنم. سجاد اهل صله رحم بود و تمامی خصوصیات خوب یک انسان واقعی را دارا بود. ‌✍پسرم با ایمان قوی و علاقه شدید قلبی به اسلام و ائمه اطهار، از میهن و اسلام و کشورش دفاع می‌کرد و همواره گوش به فرمان رهبر بود. به نظر من همه این خوب بودن‌ها و خالص بودن‌هایش، به خاطر علاقه‌اش به سرگذشت دایی‌های شهیدش داود و مرتضی کمانی بود. او مسیر شهادت را از دایی‌هایش آموخته بود. من با تمام سختی‌های پیش رو در زندگی که عمده‌ترین آنها از دست دادن همسرم و نداشتن مسکن و نبود منبع درآمد و مشکل تکلم و شنوایی‌ام بود، سه فرزندم را با حب ائمه اطهار بزرگ کردم. 🌷 راوے : کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی https://eitaa.com/shahidmostafamousavi sapp.ir/900404shahidmostafamousavi https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ شستن استکان های روضه هر سال ایام فاطمیه یک ماه در مسجد ما روضه حضرت زهرا(س) برپا می شود که به خاطر دوری راه من نمی توانستم به مجلس روضه بروم یک روز سر راه از حامد خواستم مرا به مسجد ببرد که حداقل یک روز را پای روضه بنشینم. وقتی رسیدیم روضه تمام شد و خانم ها از مسجد پراکنده شده بودند😔 به حامد گفتم اشکالی ندارد حداقل داخل می رویم و برای جمع و جور کردن و تمیزکردن مسجد کمک می کنیم. وقتی می خواستیم داخل شویم به من گفت: مادر جان من یک نیتی کردم شما بروید و استکان های چای روضه را بشویید. حامد به من نگفت نیتش چیست! اما من به همان نیت استکان ها را شستم. دو سه روز پس از آن به سوریه رفت و خبر مجروحیت و بعد خبر شهادتش را برایمان آوردند. شک ندارم که آن روز نیتش شهادت بود راوی: 🌷 https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
پشت همه داستان‌های ما هستند چون آن‌ها همان‌جایی هستند که ما آغاز شده‌ایم.... هیچ قهرمانی بزرگ‌تر از مادر نیست مخصوصا اگر باشد... سلام خدا بر مادران صبور سرزمینم... ۱۲ @shahid_javad_allahkaram
💌| پست اینستاگرامی به مناسبت ولادت شهید💛 بسم رب الزهراء... مدتی ست دست و دلم به نوشتن نمی رود، دردی جانکاه قلبم را سخت می فشارد، هموطنان عزیزمان در تلاطم و سختی هستند، درگیر سیل و..... اما اینک مثل همچون امشبی، شب ۲۶ فروردین ۷۴ تا اذان صبح درون منزل راه میرفتم از ساعت ۸شب تا ۵ صبح روز بیست و ششم.... چقدرباتونجوا میکردم.... چقدرمتوسل به مادرسادات شدم.....بماند... آنچه مسلم بود اینکه: قراربود پسری متولدشود که در پیشانی نوشتش شهادت رقم خورده بود، پسری که با آمدنش همه ی زندگی و خانواده من را غرق در شادی و شعف کرد، محمدرضایی دیگر متولد شده بود و قراربود آرام و قرار دل دردمند پدر و مادرمن شود آنان که محمدرضای خود را در سال۶۶ در عملیات نصر۸ در منطقه ماووت عراق تقدیم جانان کرده بودند... آری محمدرضای کوچک قرار دل بی قرار کل خانواده شد....آمدنش شمع امیدی در دل ما روشن کرد، شمعی که باید پرفروغ می درخشید و بالنده میشد تا ۲۰ سال بعد چشم و چراغ راه جوانان هم سن و سال خود گردد. آری محمدرضا جان چه زیبا متولد شدی!!!!چه زیبا زیستی!!!!! چه زیبا زندگیت را مدیریت کردی!!!! و چه زیبا پرکشیدی!!!!! گوارای وجودت عزیز دل مادر!!!!میلادت مبارکباد🌸 💌🍃| @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حتما ببینید پاسخ به درخواست شهادت توسط ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حتما ببینید پاسخ به درخواست شهادت توسط ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🥀🥀🥀حضرت آقا:" یک وقت به خانه‌ی‌ شهیدی‌ رفته بودم. مادر شهید در خانه بود اما پدرش حضور نداشت. برخی‌ از همسایه‌ها هم آمده بودند و آن‌جا حضور داشتند. پرسیدم بقیه‌ی‌ اعضای‌ خانواده کجایند؟ مادر شهید گفت: «ما کس دیگری‌ نداریم. دو فرزند پسر داشتم، که هر دو شهید شدند.» بعد افزود: «همسرم تاب نمی‌‌آورد در خانه بماند؛ به کوچه و خیابان می‌‌رود و من در خانه تنها می‌‌مانم!» نمی‌‌شود گفت که شأن چنین مادری‌ از دو شهیدش کمتر است. واقعاً خیلی‌ عظمت دارد! ۱۳۷۱/۰۱/۲۵ 🥀🥀🥀 @shahidmostafamousavi
15.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کاش با حرف‌هایم حاج‌قاسم را به گریه نمی‌انداختم! 🔹 خاطره مجید قربان‌خانی از مواجهه خود با شهید حاج سلیمانی پس از شهادت فرزندش کانال شهید سید مصطفی موسوی🔻 @shahidmostafamousavi کانال استیکر🔻 @shahidaghseyedmostafamousavi