#کلام_استاد
☑️مصیبت اهل بیت(علیهم السلام) در شام
🔹ایام مصیبت است؛ ایامی است که اهل بیت علیهم السلام را به شام آوردهاند. این ایام همان ایامی است که در خرابه به سر میبردند؛ اهل بیت پیغمبر در خرابهای به سر میبردند که این خرابه آنها را نه روزها از گرما حفظ میکرد و نه شبها از سرما؛ یعنی یک چهاردیواری غیر مسقّف بود، فقط یک چهار دیواری بود که اینها از آنجا نمیتوانستند بیرون بیایند، در آن محیط و محوطه بودند، دیگر هیچ خاصیت دیگری نداشت. این که «آنها را نه از گرما و نه از سرما حفظ میکرد» تعبیری است که ارباب مقاتل نوشتهاند. دقیقاً مشخص نیست که مثلًا چند هفته، چند روز یا احیاناً چند ماه در آنجا بودند، ولی همین قدر هست که نوشتهاند یک روز شخصی امام سجاد (ع) را در بیرون خرابه دید؛ میگوید دیدم صورتش پوست انداخته است. از امام [علت را] سؤال میکند، میفرماید ما در جایی قرار داریم که نه ما را از گرما حفظ میکند و نه از سرما.
🔹مدت توقف اهلبیت در شام بسیار بر آنها سخت گذشته است و این روایتی است از حضرت سجاد (ع) که از ایشان سؤال کردند که آقا! در میان مواقفی که بر شما گذشت، از کربلا، کوفه، بین راه، از کوفه تا شام، از شام تا مدینه، کجا از همه جا بیشتر بر شما سخت گذشت؟ ایشان فرمود: الشام، الشام، الشام؛ شام از همه جا بر ما سختتر گذشت و علت آن ظاهراً بیشتر آن وضع خاصی بود که در مجلس یزید برای آنها پیش آمد.
🔹در مجلس یزید حداکثر اهانت به آنها شد. امام سجاد فرمود: ما دوازده نفر بودیم که ما را به یک ریسمان بسته بودند، یک سر ریسمان به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمه ما زینب بود و با این حال ما را وارد مجلس یزید کردند، آنهم با چه تشریفاتی که او برای مجلس خودش مقرر کرده بود. در همان حال جملهای امام سجاد(ع) به یزید فرمود که او را عجیب در مقابل مردم خجل و شرمنده [کرد] و سرکوفت داد. انتظار نداشت اسیر چنین حرفی بزند. فرمود: یزید! أَتَأْذِنُ لی فِی الْکلام؟ اجازه هست یک کلمه حرف بزنم؟ گفت: بگو ولی به شرط اینکه هذیان نگویی. فرمود: شایسته مثل من در چنین مجلسی هذیان گفتن نیست. من یک حرف بسیار منطقی دارم. تو به نام پیغمبر اینجا نشستهای، خودت را خلیفه پیغمبر اسلام میدانی، من سؤالم فقط این است (البته این را حضرت میخواست بفرماید تا مردم دیگر را متوجه و بیدار کند) اگر پیغمبر در این مجلس بود و ما را که اهل بیتش هستیم به این حالت میدید چه میگفت؟
🔹ولی طولی نکشید که خود یزید به اشتباهش از نظر سیاسی پی برد، نه اینکه بگویم توبه کرد، به اشتباهش از نظر سیاسی پی برد که این کار به ضرر مُلکداری او شد. از آن به بعد دائماً به عبیدالله زیاد فحش میداد که خدا لعنت کند پسر زیاد را، من نگفته بودم چنین کن، من به او گفتم برو کلاه بیاور او سر آورد، من دستور قتل حسین بن علی(ع) را نداده بودم، او از پیش خود چنین کاری را کرد. این حرف را مکرر میگفت- در صورتی که دروغ میگفت- برای اینکه خودش را تبرئه کند و این [حادثه] را به گردن ابن زیاد بیندازد و خودش را از آثار شومی که در مُلکداری اش پیش بینی میکرد مصون بدارد؛ و از جمله کارهایی که کرد این بود که وضع اسرا را تغییر داد چون اگر در همان وضع باقی میماندند میگفتند بسیار خوب، اینجا که دیگر ابن زیاد نیست، حالا چرا این چنین میکنی؟ دستور داد که آنها را در خانهای نزدیک خانه خودش سکنی بدهند، و امام زین العابدین (ع) آزادی داشتند و در کوچهها و خیابانها رفت و آمد میکردند و بسیاری از روزها حضرت را دعوت میکرد که با خودش شام یا ناهار بخورند و حتی روزی به حضرت گفت اگر من توبه [کنم پذیرفته است؟]
📚آشنایی با قرآن،جلد 5، صفحه 56 و صفحه 254
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
✅ طبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ
🔹على(ع) جملهاى درباره پيغمبر اكرم(ص) دارد كه در نهج البلاغه است و سيره پيغمبر(ص) را در يك قسمت بيان مىكند. مىفرمايد: «طبيبٌ» پيغمبر(ص) پزشكى بود براى مردم. البته معلوم است كه مقصود پزشك بدن نيست، بلكه مقصود پزشك روان و پزشك اجتماع است. «طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ». در اولين تشبيه كه او را به طبيب تشبيه مىكند، مىخواهد بگويد روش پيغمبر(ص) روش يك طبيب معالج با بيماران خودش بود. يك طبيب معالج با بيمار چگونه رفتار مىكند؟
🔹از جمله خصوصيات طبيب معالج نسبت به بيمار، ترحم به حال بيمار است كما اينكه خود على(ع) در نهج البلاغه مىفرمايد: «وَ انَّما يَنْبَغى لِاهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنوعِ الَيْهِمْ فِى السَّلامَةِ انْ يَرْحَموا اهْلَ الذُّنوبِ وَ الْمَعْصِيَةِ»، «اشخاصى كه خدا به آنها توفيق داده كه پاك ماندهاند، بايد به بيماران معصيت ترحم كنند». گنهكاران لايق ترحماند. يعنى چه؟ آيا چون لايق ترحماند پس چيزى به آنها نگوييم؟ يا نه، اگر مريض لايق ترحم است يعنى فحشش نده و بىتفاوت هم نباش، معالجهاش كن.
🔹پيغمبر اكرم(ص) روشش روش يك طبيب معالج بود. طبيب هم با طبيب فرق مىكند. ما طبيب ثابت داريم و طبيب سيّار. يك طبيب، محكمهاى باز كرده، تابلويش را هم نصب كرده و در مطب خودش نشسته، هركس آمد به او مراجعه كرد كه مرا معالجه كن، به او نسخه مىدهد، كسى مراجعه نكرد به او كارى ندارد. ولى يك طبيب، طبيب سيّار است، قانع نيست به اينكه مريض ها به او مراجعه كنند، او به مريض ها مراجعه مىكند و سراغ آنها مىرود. پيغمبر(ص) سراغ مريض هاى اخلاقى و معنوى مىرفت. در تمام دوران زندگىاش كارش اين بود. مسافرتش به طائف براى چه بود؟ اساساً در مسجد الحرام كه سراغ اين و آن مىرفت، قرآن مىخواند، اين را جلب مىكرد، آن را دعوت مىكرد براى چه بود؟ در ايام ماه هاى حرام كه مصونيتى پيدا مىكرد و قبايل عرب مىآمدند براى اينكه اعمال حج را به همان ترتيب بتپرستانه خودشان انجام بدهند، وقتى در عرفات و منى و بالخصوص در عرفات جمع مىشدند، پيغمبر(ص) از فرصت استفاده مىكرد و به ميان آنها مىرفت. ابو لهب هم از پشت سر مىآمد و هى مىگفت: حرف اين را گوش نكنيد، پسر برادر خودم است، من مىدانم كه اين دروغگوست- العياذ باللَّه- اين ديوانه است، اين چنين است، اين چنان است. ولى او به كار خود ادامه مىداد. اين براى چه بود؟ مىفرمايد: پيغمبر(ص) روشش روش طبيب بود ولى طبيب سيّار نه طبيب ثابت كه فقط بنشيند كه هركس آمد از ما پرسيد ما جواب مىدهيم، هركس نپرسيد ديگر ما مسؤوليتى نداريم. نه، او مسؤوليت خودش را بالاتر از اين حرفها مىدانست.
📚سیری در سیره نبوی، صفحه 87
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
❇️شخصیت حضرت زینب کبری(س)
🔹یکی از زنان اسلام که مایه افتخار جهان است زینب کبری (س) است. تاریخ نشان میدهد که حوادث خونین و مصائب بینظیر کربلا زینب را به صورت پولاد آبدیده درآورد. زینبی که از مدینه خارج شد با زینبی که از شام به مدینه برگشت یکی نبود. زینبی که از شام برگشت رشد یافتهتر و خالصتر بود. حتی آنچه در خلال حوادث اسارت ظهور کرده با آنچه در خلال ایام کربلا در زمانی که هنوز برادر بزرگوارش زنده بود و مسئولیت به عهده زینب گذاشته نشده بود از زینب ظهور کرد فرق دارد.
🔹یکی از زنان فاضله مسلمان عرب در زمان ما به نام دکتر عایشه بنتالشاطی کتابی درباره زینب نوشته به نام بَطَلَةُ کربلا یعنی بانوی قهرمان کربلا. این بطولت و قهرمانی قسمت زیادش معلول همان حوادث و شداید کربلاست. حوادث کربلا بود که زبان زینب کبری را به آنچنان خطابه غرّا و آتشینی در مجلس یزید جاری کرد که همه شنیدهاید.
🔹ابوتمام میگوید: لَوْلاَ اشْتِعالُ النّارِ فی ما جاوَرَتْ ما کانَ یعْرَفُ طیبُ عَرْفِ الْعودِ؛ اگر آتش در کنار چوب عود مشتعل نشود و داغی و سوزندگی آن عود را نگیرد بوی خوش عود ظاهر نمیگردد. تا آتش نباشد، تا درد و سوزش نباشد، هنر چوب عود ظاهر نمیگردد. سعدی در همین مضمون میگوید: قول مطبوع از درون سوزناک آید که عود چون همی سوزد جهان از وی معطر میشود. رودکی میگوید: اندر بلای سخت پدید آید فضل و بزرگواری و سالاری.
📚بیست گفتار، صفحه 139
🌹 سالروز ولادت عقیله بنیهاشم حضرت زینب کبری سلامالله علیها مبارک باد!
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────